آفتابنیوز : محبوبه بیات- بیست و هشتم فروردین ماه 1395، خبری در رسانه ها منتشر شد که دل بسیاری را به اندوه آورد. خبر کوتاه بود: پدر تعزیه ایران درگذشت.
جابر عناصری پژوهشگر و تعزیه شناس بزرگ کشور در حالی دار فانی را وداع گفت که اصحاب رسانه پس از خاکسپاری از درگذشت وی مطلع شدند.
مراسم تشییع مرحوم عناصری بر اساس وصیت خود او در سکوت و بی خبری، برگزار و هزینه های مراسم یادبود وی صرف امور خیریه شد.
آناهیتا عناصری، فرزند وی در این رابطه گفت: «پدرم صبح روز شنبه ۲۸ فروردین چشم از جهان فرو بست. بنا به وصیت خودشان، هیچگونه مراسمی برای ایشان برگزار نشد و تنها با حضور اعضای خانواده و بسیار ساده، رهسپار دیار ابدی شدند. پیکر ایشان به خواست خودشان و بدون اینکه کسی مطلع شود، به بهشت زهرا (س) منتقل و در یکی از قطعات عادی آن به خاک سپرده شد.
وی به هیچ وجه مایل نبود که کسی برای خاکسپاری او هیچگونه کار خاصی انجام دهد و ما هم مطابق وصیت او عمل کردیم.
پدرم دو مرکز خیریه را به ما اعلام کردند که جهت همیاری با آن مراکز، هزینه مراسم یادبود صرف امور خیریه خواهد شد. پدرم حتی از ما خواسته بودند که نام این دو موسسه را هم به کسی نگوئیم».
هر چند خاکسپاری این پژوهشگر فرهیخته، به وصیت خود وی در خلوت و غریبانه انجام گرفت اما بار دیگر تاسف جامعه فرهنگی و هنری را برانگیخت؛ چراکه او از مدت ها قبل بیمار بود و اصولا نباید چنین شخصیت هایی که عمری در راه اعتلای فرهنگ ایرانی- اسلامی خدمت کرده اند این گونه در تنهایی عمر خود را به پایان برسانند و حتی جامعه رسانه ای نیز پس از خاکسپاری، متوجه درگذشت وی گردد.
باید دید چه رفتاری با یک پیشکسوت می شود که این چنین گوشه نشینی را ترجیح می دهد. به نظر می رسد مشکل بسیاری از پیشکسوتان، مسایل مادی نیست بلکه ارج نهادن به جایگاه هنر و هنرمند و ارزش کار آنان است. چه اتفاقی می افتد کسی که پژوهشگر نمونه است و بیش از40 عنوان کتاب دارد و نیز پدر تعزیه ایران نام گرفته، گوشه گیری اختیار می کند!!
شاید به جرات بتوان ادعا کرد که جهانیان، ایران را بیش از هر چیز دیگری با غنای فرهنگ چندهزار ساله اش می شناسند و البته در این راه، نقش پژوهشگران و مولفان دلسوز و متعهد بر کسی پوشیده نیست، پس چگونه است که پژوهشگر برجسته کشور که عمری را در راه شناخت و معرفی فرهنگ تعزیه و تعزیه خوانی و نیز فرهنگ بومی ایران سپری کرده است، اینطور در خلوت و خاموشی از دنیا می رود.
متاسفانه باید بپذیریم، چنین مواردی که اهالی فرهنگ و هنر ایران اسلامی در شرایط سخت و غریبانه روزهای آخر عمر خود را سپری می کنند منحصر به این مورد اخیر نیست و بارها در باره اینکه چرا سرمایه های انسانی خود را تا زمانی که در قید حیات هستند، آنطور که باید ارج نمی نهیم، مطالبی مطرح شده است.
در حال حاضر شاید تمهیداتی که در این زمینه دیده شده به اقداماتی چون تشکیل صندوق اعتباری هنر، محدود باشد که به نظر نمی رسد دردی را از این اقشار جامعه دوا کند و ضروری است تا بطور جدی مسوولان فرهنگی با برنامه ریزی جدی و اصولی، ضمن تکریم اهالی فرهنگ و هنر کشور مانع از تکرار چنین اتفاقاتی شوند.
اگر چه گرایش به فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی در طول نسلها در باطن فرزندان این مرزوبوم بوده و هست اما نباید فراموش کرد که یکی از مهمترین عوامل موثر بر انگیزه جوانان، همواره جایگاه پیشکسوتان و بزرگان عرصه فرهنگ و هنر در جامعه بوده است، لذا با شنیدن خبر فوت فلان شخصیت فرهیخته در سکوت و بی خبری... که هر از گاهی در جامعه می شنویم، قشر جوان در مسیر فعالیت های هنری دچار تردید خواهد شد.
با توجه به اهمیت تعزیه و تعزیه خوانی در فرهنگ ایرانی – اسلامی و نقش مرحوم جابر عناصری در توسعه علمی و پژوهشی این هنر، انتظار می رفت سال های پایانی عمر وی، چنانچه شایسته اش بود سپری میشد.
امید است از این پس، قدر و منزلت پیشکسوتان عرصه فرهنگ و هنر ایران زمین را تا زمانی که در قید حیات هستند، ارج نهیم و شاهد جایگاه ارزشمند بزرگان این عرصه در جامعه باشیم.
گفتنی است جابر انصاری سال ۱۳۲۴ در یک خانواده مذهبی در شهر اردبیل زاده شد و از همان دوران کودکی تعزیه را نزد پدر خود آموخت.
وی در سال ۱۳۳۹ راهی تهران شد تا ادبیات را در دارالفنون بیاموزد. سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و دکترای فلسفه و علوم تربیتی را دریافت کرد و پس از آن، دوره تخصصی ایران شناسی را در دانشگاه لندن به پایان رساند.
جابر عناصری از ۱۳۵۶ در دانشکده هنرهای دراماتیک مشغول به تدریس شد و سال ها بعنوان استاد تعزیه شناسی در دانشگاه های کشور تدریس نمود. وی بیش از 40 کتاب در زمینه فرهنگ ایران و 150 مقاله درباره تاریخ شفاهی اردبیل و فرهنگ محلی ایران به یادگار گذاشت.
روحش شاد، یادش گرامی.
بزرگي وجود شما وراي معيارهاي ماديست و چون ديگران نيازي به تشريفات زميني نداشتيد .
وارسته بوديد ، وارسته زيستيد و به ما درس شرافت و وارستگي را آموختيد .
تا هستم دوستتان دارم و تا هميشه شاگرد كوچكتان خواهم بود .
از اینکه به حرمت و جایگاه اهالی فرهنگ و هنر بها می دهید تشکر می کنم.
دستتان درد نکند
خسته نباشید
خدا رحمتش کند
از اینکه در کشورمان به فرهیختگان ادبی و فرهنگی اهمیتی نمی دهند متاسفم
کاش تا زمانی این اساتید زنده هستند از آنها یادی شود به هر حال بابت مطب خوبتان متشکرم
درگذشت این استاد عزیز را به جامعه هنری کشور که نه، چون آنها ایشان را فراموش کرده بودند، این ضایعه را به خانواده محترمشان تسلیت می گویم و برایشان آرزوی غفران الهی را دارم.
مرد واقعي خدا همين است . خودشان وصيت كردند وتمايل داشتند در سادگي وارامش به ديدارمعبود بروند، مجال خودنمايي را گرفتند كه با زهم خدمت بزرگي به دين ودنيا بود.