آفتابنیوز : جلال برزگر در ادامه در «امید هستهای» نوشت: این جمع از نزدیکان تیم مذاکرهکننده قبلی در طراحیهای خود، برای ابتر و ناکام جلوهدادن برجام و دستاوردهای بلند فنی و سیاسی آن به زعم خود بازیهای دو سر برد طراحی کردهاند؛ بدین ترتیب که اگر برای مثال اموال ایران در آمریکا مورد دستبرد قرار گرفت یا بانکهای اروپا برای کار با ایران زیر سایه تحریمهای اولیه آمریکا باقی بمانند، بگویند ما که میدانستیم و گفته بودیم با سادهلوحی به دشمن اعتماد شده و اگر در مسیر گشایشی حاصل شد، بگویند ما که گفته بودیم آمریکا برای تقویت دولت یازدهم و تاثیر بر انتخابات 96 این کارها را میکند.
در این طراحی به ظاهر دو سر برد، حتی رفع تحریمهای اولیه آمریکا بعد از قول و قرارها بین ایران و آمریکا در شهریورماه و حاشیه مجمع سازمان ملل و روی کار آمدن هیلاری کلینتون در ماه نوامبر برای تاثیر بر انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران در سال 96 نیز پیشبینی شده است.
بنابراین در این طراحی، هر دستانداز پیش روی اجرای برجام، نشانه اعتماد به دشمن و سادهلوحی، و هر پیشرفتی نشانه یک داد و ستد (کثیف) سیاسی میان دولتهای ایران و آمریکاست.
اما چرا این بازی به ظاهر دو سر برد در عمل برای طراحان آن، دو سر باخت است؟
در این خصوص علتهایی وجود دارد که قابل توجه است.
- نخست اینکه مجریان مناسبی برای اجرای این سناریو انتخاب نشدهاند. دستاندرکاران تیم قبلی مذاکره و هواداران آن هرچه بگویند و فضاسازی کنند، قاطبه مردم و افکار عمومی اقدامات آنها را نه تلاشی دلسوزانه که رقابت برای توجیه عملکرد خود و بازگشت به عرصه قدرت میبینند. خاصه آنکه گروه مذکور چندان تاب سکوت و رصد معادلات را ندارد و هر شب و هر روز از آنتن صداوسیما تا تیتر و ستون روزنامهها و سایتها یکسره مشغول به ایراد خطابهاند. این بیشفعالی، نزد افکار عمومی نه از روی صداقت و دلسوزی که بیشتر تلاشی برای توجیه خود و زیر سؤال بردن جاشین تعبیر و تلقی میشود.
- دوم آنکه سناریو مذکور فاقد پایههای مستحکم است و بیشتر بر انگارههای ذهنی استوار است که رکن آن این است که دبیر شورای عالی امنیت ملی اسبق و رئیسجمهور فعلی ایران تحت نفوذ غرب و در داد و ستد با آنها بوده و فردی سادهلوح و دشمننشناس است. خلاصه اینکه در ایران کبوترانی سادهلوح در مسند قدرت هستند و در آمریکا بازهایی بسیار تیزهوش! این تعابیر اما نه نزد مردمی که به حسن روحانی رأی دادهاند و نه نزد مقامات عالی و دیگر سطوح نظام، پذیرفته نیست.
- سوم آنکه تعطیلی صنعت هستهای و گِل و بتن گرفتهشدن این صنعت که مورد تأکید مدام گروه مذکور قرار دارد، مورد قبول عامه مردم و نخبگان کشور نیست. مردم، نخبگان و چهرههای دلسوز، اغلب به حرف افرادی مانند علیاکبر صالحی اعتماد و باور دارند که میگوید «به عنوان کسی که سالهای سال در دانشگاه و صنعت هستهای بوده است، اطمینان میدهم که زیان و خسران جبرانناپذیر به صنعت هستهای وارد نشده و در بُعد فنی، ایران نهتنها زیان نکرده، بلکه به گشایشهای تازه نیز رسیده است.» این باور عمومی ایرانیان نه با برگزاری مجلس ختم هستهای و نه با موج کلیپهای «اوجی» و «منهاجی» نزد مردم خدشه برنمیدارد. حتی اگر صداوسیما در مستندی توافق هستهای را کار مستقیم و ثمره جهد و تلاش 12 ساله بنیاد راکفلر آمریکا نشان دهد.
در ورای این بازیهای به ظاهر دو سر برد و به واقع دو سر باخت (که نتیجه آن در انتخابات برجامی مجلس شورای اسلامی به وضوح عیان شد)، واقعیت این است که نظام سیاسی کشور مدعی تعطیلی کارخانه آب سنگین اراک، امروز باید از ایران آب سنگین خریداری کند، چرخش چند هزار سانتریفیوژ ایران را تحمل کند، تحقیق و توسعه صنعت هستهای را مشاهده کند، تحریم شورای امنیتی هستهای را برداشتهشده ببیند و دلخوش به آن باشد که ایران را یکسال از تولید بمب هستهای دور کرده و درگیر جدالهای سیاسی میان کنگره و دولت خود باشد. اینها واقعیاتی است که چون آفتاب تابان برای مردم قابل مشاهده و درک است. البته مردم رکود اقتصادی را هم میبینند و خواستار بهبود وضع اقتصادی هستند، اما میدانند که کدام جهتگیریها به سمت بهبود شرایط اقتصادی و کدام به سمت نفت در برابر غذا و تحریم بیشتر و جنگ است.
برداشتهشدن تحریمهای اولیه آمریکا اگرچه امری قابل انتظار تا سپتامبر و نوامبر نیست، ولی حتی اگر روزی رخ دهد، نه نتیجه معامله کثیف، که نتیجه محتوم مقاومت و درایت ملت بزرگ ایران و نمایندگان و منتخبان آنها با هدایت مقام معظم رهبری خواهد بود؛ امری که نظام سلطه با گرفتاریها و مشکلاتی که دارد و با قدرت و درایتی که از سوی ایران میبیند، سرانجام باید به آن تن بدهد. این واقعیتها بزرگتر و برای ملت ایران مهمتر از آن است که با مستند و جدل هر قدر هم تند و لجامگسیخته، از سوی مردم نادیده گرفته شود.