آفتابنیوز : به گزارش شرق، پس از سقوط صدام، منافقین که سالها در پناه حکومت او در عراق میزیستند، مجبور به ترک این کشور شدند. در سالهای اخیر آنها مجبور شدند به کشورهای دیگر بروند اما جایی را نیافتند که آنان را به صورت گروهی بپذیرد. در اینمیان چندسال پیش دولت آلبانی اعلام کرد در چند مرحله تعدادی از اعضای این گروه را برای اعطای پناهندگی میپذیرد. در نهایت چند گروه از منافقین که تعدادشان به حدود ٣٠٠ نفر میرسید به این کشور رفتند. به احتمال بسیار زیاد منظور منتظرالمهدی کسی جز مسعود کشمیری نیست. هشتم شهریور ١٣٦٠ دفتر نخستوزیری منفجر شد و طی آن رئیسجمهوري و نخستوزیر وقت (محمدعلي رجايي و محمدجواد باهنر) به شهادت رسیدند.
مسعود کشمیری، مظنون اصلی انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی، از اعضای سازمان منافقین بود كه توانسته بود تا سطح جانشین دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به يكي از حساسترين اركان امنيتي و تصميمگيري كشور نفوذ كند.
ماجراي يك نفوذيکشمیری فرزند سعید، زاده ۱۳۲۹ در کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود. «قیافه حقبهجانب، تسبیح بهدست و اهل استخاره و دعای کمیلخواندن در جلسات و پیشقدم در پیشنمازشدن»؛ این تصویری است نقشبستهشده در ذهنها از مسعود کشمیری تا پیش از انفجار دفتر نخستوزیری. البته یک تصویر تکراری دیگر هم از او هست. اینکه او همواره دو خودکار در جیب داشته؛ یکی برای نوشتن مطالب شخصي كه ادعا ميكرد از پول حقوق خود تهيه كرده و دیگری برای كارهاي دولتي و متعلق به اموال بیتالمال! برخی هم خاطرشان هست که او گاهبهگاه پیشنهادهای تندی هم علیه منافقین داشته و یکبار پیشنهاد بمباران ایستگاه رادیویی منافقین را داده بود. در کنار این تصاویر اما تصاویر دیگری هم هست. کسی که در همه جلسات بوده اما توجه خاصی را به خود جلب نمیکرده. میرفته، میآمده و حتی درباره او گفته شده که آنقدر مورد اعتماد بوده كه موقع تردد در دفتر نخستوزیری بازرسی بدنی هم نمیشده. هرچه میخواسته میبرده و میآورده. گفته شده که او پیش از انقلاب عضو سازمان مجاهدین بوده و اینکه برادر همسرش، ابوالفضل دلنواز، نامزد رسمی منافقین در اسلامآباد غرب در دور نخست انتخابات مجلس شورا بوده است.
درعینحال اما او در بدو تأسیس سپاه مدتی به عضویت آن هم درآمد و بعد هم عضو مؤثر ستاد خنثیسازی کودتای نوژه به نمایندگی از کمیته اداره رکن دوم ارتش شد و در نهایت راه به نخستوزیری برد. كشميري در نهایت به دفتر تحقیقات اطلاعات نخستوزیری میرود و مدتی هم جانشین خسرو تهرانی در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی میشود تا جایی که برخی نامهها را بهجای دبیر و با عنوان «از طرف» امضا میکند. حجاریان که آن زمان خود در اطلاعات نخستوزیری بوده، در گفتوگویی با «شرق» گفته بود: «بعد از انفجار در پیگیریها از مادر و خواهر کشمیری به ارتباط خانوادگی او با سازمان دست پیدا کردیم. برادرهای همسر کشمیری در قصرشیرین عضو سازمان بودند که با امکانات کمی که ما در گزینش افراد در ابتدای انقلاب داشتیم، به این ارتباطات دست نیافتیم».
چگونگی انفجار در دفتر نخستوزیریساعت حدود سه بعدازظهر بود که در دفتر نخستوزیری جلسه شورایعالی امنیت ملی برگزار شد. مطابق معمول همه گفتوگوهای جلسه باید ضبط میشد. مسعود کشمیری با ضبط صوت بزرگ وارد میشود و دستگاه را کنار آقایان رجایی و باهنر قرار میدهد و طبق معمول هر جلسه چای میریزد و برای حاضران جلسه میآورد و پس از گفتوگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج میشود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی محمدعلی رجایی هدایت میکند. کشمیری از ساختمان نخستوزیری خارج میشود و در میدان پاستور نزد کسانی میرود که منتظرش بودند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را میلرزاند. مطابق نظر کارشناسان، بمب از نوع خاص «تخریبی- آتشزا» بوده که از حدود دو پوند TNT و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بوده است. شدت صدای انفجار به حدی بوده که پرده گوش بسیاری از حاضران در این جلسه پاره میشود.
کشمیری زنده ماند و زنده استابتدا اعلام میشود مسعود کشمیری هم در آن جلسه کشته شده است. هاشمیرفسنجانی در خاطرات سال ٦٠ خود درباره علت اعلام نام کشمیری در بین کشتهشدگان انفجار به همین مسئله اشاره میکند: «این کار برای این بود که منافقین فکر کنند نظام نمیداند که مسعود کشمیری عامل انفجار بوده و از غفلت آنها برای دستگیرکردن او استفاده شود». آیتالله بیات هم معتقد است که علت اعلام شهادت کشمیری در راستای جلوگیری از فرار او بوده است. حجاریان در گفتوگو با مجله «اندیشه پویا» درخصوص ردیابی کشمیری میگوید: «کشمیری به خانوادهاش زنگ زد و معلوم شد که زنده است. احتمالا به عراق رفته بود. اول خانوادهاش عزادار بودند و بساط عزا پهن کرده بودند، بعد از سهروز متوجه شدیم خواهرش شاد و شنگول است و عزادار نیست. مادرش هم خیلی آرام شده بود. بعد از دو، سهروز که به مادرش برای تسلیت زنگ میزدند میگفت لوستر ما سالم است و نشکسته و شما نگران نباشید و میخواست غیرمستقیم بفهماند که اتفاقی برای کشمیری نیفتاده است». مسعود کشمیری همچنان زنده است. اول دیماه سال ٩٢ یک مقام آگاه که خواست نامش فاش نشود به «ایرنا» گفته بود: «مسعود کشمیری، عامل انفجار نخستوزیری و محمدرضا کلاهیصمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در آلمان رؤیت شدهاند. نامبردگان که از اعضا و هواداران فعال گروهک تروریستی منافقین و خط نفوذ فرقه رجوی در نهادهای حیاتی، حساس و مهم جمهوری اسلامی بودند، هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شدهاند».
پیش از این سعید شاهسوندی که سال ٦٧ از منافقین جدا شد در سایت خود نوشته بود: «کلاهی (عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی) و کشمیری کمابیش در روابطاند و مانند بسیاری دیگر مسئلهدار با شدت و ضعفهای مخصوص به خود». شاهسوندی میگوید کشمیری مدتی را در استانبول زندگی کرده است. حمیدرضا ترقی هم در گفتوگویی اعلام کرده بود «کشمیری با تغییر قیافه و نام، در خارج از کشور زندگی میکند».
البته نکته جالب توجه در رابطه با بازداشت کشمیری این است که حدود یکماه پیش یک کانال تلگرامی خبر بازداشت کشمیری را منتشر کرده بود. کانالی که پس از انتشار این خبر تعطیل شد! اگر جمیع این اخبار صحت داشته باشد و کشمیری در بازداشت ایران باشد، آینده میتواند آبستن خبرها و ناگفتههای بسیاری باشد.