آفتابنیوز : در انتخابات رياستجمهوري سال ٨٤ شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب از معرفي يك نامزد ناكام ماند. اصولگرايان با قاليباف،
هاشميرفسنجاني، لاريجاني، رضايي و احمدينژاد وارد عرصه انتخابات شدند. برخي از آنها تغييرچهره دادند و با نامي نو وارد گود انتخابات شدند.
به گزارش آفتابنیوز، آنها به تقليد از مشي جمعيت آبادگران كه با نام و هويتي نو، شوراي شهر را گرفتند و احمدينژاد را به رياست بلديه رساندند، «اصولگرايان تحولخواه» را راه انداختند و به سراغ قاليباف رفتند. اعضای اصلي آن افرادي چون توكلي، نادران، فدايي و خوشچهره در آستانه انتخابات با برگزاري گردهمايي بزرگ «حرف آخر» در سالن حجاب، قاليباف را بهعنوان نامزد انتخاباتي خويش برگزيدند. تحليلگران اين اقدام را در جهت روشنشدن مواضع متفاوت اين گروه با «آبادگران شوراي شهر» ارزيابي كردند، درحاليكه اعضای آبادگران شوراي شهر از احمدينژاد حمايت ميكردند. گروهی گرد لاريجاني جمع شدند، درحاليكه رضايي و هاشمي هم حضور داشتند. در اين شرايط كسي تصورش را هم نميكرد كه از خيل لشكر نامزدهاي راست و چپ، اصلاحطلب و اصولگرا، هاشمي و احمدينژاد باقي بمانند تا دوگانه عدالت و اشرافيگري ساخته شود. در آن شرايط طبيعي بود كه نماد ظاهري عدالت پيروز شود.
محتمل يا غيرمحتمل
رأيآوردن احمدينژاد محتمل نبود. اين را نه نظرسنجيها نشان ميداد و نه تحليل سياسيون. اگرچه محمدرضا باهنر معتقد بود كه از قبل اعلام كرده بوده كه يك سونامي در راه است: «رأيهايي كه پشتسر احمدينژاد رفت، رأيهاي سونامي بود». نظرسنجيها اما هاشمي را بالاتر از احمدينژاد نشان ميدادند. تصور مردم هم همين بود كه هاشمي ميآيد و رأي ميآورد. تصور ميكردند كه قدرت پشت هاشمي است نه احمدينژاد. يك نظرسنجي پيش از دور نخست انتخابات نشان ميداد كه هاشميرفسنجاني با ٢٧ درصد آرا در رتبه نخست، مصطفي معين با ٢٦ درصد آرا در رتبه دوم، محمود احمدينژاد با ٢٤ درصد آرا در رتبه سوم، محمدباقر قاليباف با ۹ درصد آرا در رتبه چهارم، علي لاريجاني با شش درصد آرا در رتبه پنجم، مهدي كروبي با چهار درصد آرا در رتبه ششم و محسن مهرعليزاده با چهار درصد آرا، در رتبه هفتم قرار دارند.در ميان شركتكنندگان خارج از كشور نيز معين با ۴۰ درصد در رتبه اول و هاشميرفسنجاني با ۳۵ درصد در رتبه دوم و احمدينژاد با ۱۰ درصد در رتبه سوم قرار داشتند. حتي گفته شد هاشمي ٤٠ درصد و معين بين ٢٠ تا ٢٥ درصد آرا را به خود اختصاص خواهند داد.
آمار ديگري ميگفت كه هاشميرفسنجاني ٢٩,٩ درصد، علي لاريجاني .١٧.٣٤ درصد، قاليباف١٧.١٣ درصد، احمدينژاد ١٥.٣١ درصد، معين ٧.٤٥ درصد، كروبي ٦.٥٥ درصد، مهرعليزاده ٢.٦٢ درصد و محسن رضايي ٢.٠٥ درصد آرا را از آن خود كردهاند. ٢٤ خرداد يعني چندروز باقيمانده به انتخابات دور نخست، نظرسنجيها همچنان نشان ميداد كه هاشمي با ٢٦ درصد آرا در رتبه اول اقبال عمومي قرار دارد. اين نظرسنجي كه در جامعهایآماري با بيش از ٥٠ هزار نفر در تمام مراكز استاني كشور انجام شده بود، وضعيت ساير كانديداها را به شرح زير توضيح ميداد: قاليباف ١٥.٨، معين ١٠، لاريجاني ٧.٦، احمدينژاد ٦.٧، كروبي ٥.٣، مهرعليزاده ٢.٣ و محسن رضايي ١.٨. حتي پيشبيني ميشد كه اگر انتخابات به دور دوم کشيده شود، هاشمي و معين بايد مجددا به رقابت بپردازند. اگرچه همان زمان گفته ميشد كه در مناطق شمالی تهران، مصطفی معین موفق به کسب آرای بیشتری شده است.
هاشمیرفسنجانی نیز در مناطق شرقی و غربی تهران موفق به کسب بیشترین آرا شده است. درهمینحال محمود احمدینژاد نیز در مناطق جنوبی شهر موفق شده است تا آرای مردم را به سمت خود جلب کند. سايه احمدينژاد موازي هاشمي حركت ميكرد. درحاليكه خبري از ديگران نبود.تحليلها حاكي از اين بود که رقابت اصلی را باید میان آیتالله هاشمی و دکتر مصطفی معین پیگیری کرد چراكه احمدینژاد باوجود کسب آرای بالنسبه مطلوب در تهران به علت ناشناخته بودن در سایر نقاط کشور از توان رقابت با این دو برخوردار نیست. گفته ميشد كه قالیباف باوجود انبوه تبلیغات خود هنوز در تهران موفق به کسب آرای قابلتوجهی نشده است هرچند در برخی استانها انتظار میرود با توجه به وضعیت و آرایش آرا، وضعیت بهتري پيدا كند.برخلاف اصولگراياني كه بعد از مرحله نخست، در برابر گزينه هاشمي- احمدينژاد به سمت دومي رفتند؛ بعضی اصولگرایان بودند كه از همان ابتدا از احمدينژاد حمايت كردند. آيتالله مصباحيزدي و شاگردانش از همان ابتدا و پيش از مرحله نخست بيانيهاي حمايتي دادند كه امضاكنندگان آن به «علماء مصباحي» مشهور شدند. در آن بیانیه آمده بود: امضاكنندگان بر اين باورند كه مقبوليت احمدينژاد نزد نيروهاي بدنه جبهه اصولگرايان و عامه مردم كوچه و بازار از ديگر نامزدهاي اصولگرا رشد بالاتري داشته است. در اين بيانيه با اشاره به فرازهايي از رهنمودهاي امامخميني(ره) مبنيبر ضرورت تحقيق براي رأيدادن، نوشته شده: «اگر در صلاحيت شخصي يا اشخاصي، تمامي افراد و گروهها نظر موافق داشتند، ولي رأيدهنده تشخيصش برخلاف همه آنها بود، تبعيت از آنها صحيح نيست و نزد خداوند مسئوليت دارد و اگر گروه يا اشخاصي، صلاحيت فرد يا افرادي را تشخيص دادند و از اين تأييد، براي رأيدهنده اطمينان حاصل شد، ميتواند به آنها رأي دهد». ٣١ خرداد و بعد از مشخصشدن نتيجه انتخابات مرحله نخست بود كه معلوم شد هاشمي بايد با احمدينژاد رقابت كند، دوگانه از همان زمان ساخته شد؛ اما زمينههايش از پيش تعيين شده بود. هاشميرفسنجاني به نظر نماد وضع موجود بود، به حكم آنكه هشت سال رئيسجمهوري بوده و احمدينژادي كه دو سال سابقه شهرداري تهران و در گذشته استانداري استان اردبيل را داشت بهواسطه شعارهاي عدالتمحورانهاش، نماد تغيير وضع بود. اين تصويري بود كه براي مردم ساخته شد؛ اما نخبگان و گروههاي مرجع تصوير ديگري داشتند، تصويري كه هشت سال بعد به مردم هم رسيد.
حميدرضا جلايیپور گفته بود: «ما باید بدانیم کدامیک از این دو نفر (هاشمی و احمدینژاد) میتوانند فضای نرمتری برای حکومت و تنفس جامعه مدنی و علاقهمندان به دموکراسی ایجاد کنند که من شک ندارم هاشمی میتواند. اگر هاشمی پیروز نشود، خطر دولت پنهان و اقتدارگرایی، آنهم از نوع افراطی به مشام میرسد».
هاشم هدايتي، عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم گفت: «با رأي به هاشمي از بروز فاجعهاي بزرگ در كشور جلوگيري كنیم، نطفه حضور نيروهايي با سازماندهي خاص در انتخابات دور دوم شوراي اسلامي شهر بسته شد و در فرصت كم با بسيج نيروهايشان توانستند شوراها را به دست بگيرند، پس از آن نيز با توجه به شرايط نااميدي كه در ميان مردم ايجاد كردند، با اتكا به حداقل آرا، اهداف خود را پيش ببرند. با وجود تمام انتقادهايي كه از هاشمي ميشود، در اين مقطع مردم بايد با انتخاب او از فاجعه عظيمي كه ممكن است اتفاق بيفتد، جلوگيري كنند». مهدی چمران، از حاميان احمدينژاد، ميگفت: «متأسفانه بسیاری سعی در تخریب ما دارند. تعجب ميكنم از اینکه تراکتهايی تبلیغاتی میبینیم که روی آنها نوشته شده طالبان در راه است. احمدینژاد یک مهندس است و نمیتواند یک اطلاعاتی باشد».يكهتازي احمدينژاد فقط به اعتماد توانايي شخصي خودش نبود، بهظاهر احمدينژاد در اولويت اول اصولگرايان نبود؛ اما برخي خبرها هم حاكي از اين بود كه قرار بوده از احمدينژاد در سايه حمايت شود. سايت آفتابنيوز، ٢٩ خرداد از جلسهاي خبر داده بود كه به نماینده قالیباف گفته شده بود که ترجیح اصولگرایان از امروز احمدینژاد است نه قالیباف و بعد از آن هم قالیباف با قهر سیاسی از آنان، تصمیم گرفت مستقل پا به عرصه رقابت بگذارد.
آفتابنيوز نوشته بود پس از این معامله سیاسی، به همه ستادها دستور داده شد در سراسر کشور ضمن برقراری ارتباط با سرحلقههای «ستادها» و مجموعههای تحت امر، آرای سیستماتیک بهنفع احمدینژاد داده شود. در ظاهر هم اگرچه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب به علت تعدد نامزد، آتشبهاختياري اعلام كرده بود؛ اما صداوسيما خط خود را ميرفت و از يك نفر حمايت ميكرد. تبليغات گسترده براي احمدينژاد، از او تصويري در شمايل ياران رجايي ارائه ميكرد و وجهه عدالتخواه او را در نظر مردم با پخش تصاويري از ديدار مردمي احمدينژاد و مصاحبه و خبر، با اغراق در آن قوت ميبخشيد. رگ خواب تودهها دست رسانه ملي بود. يکي از مطالبات اصلي توده مردم طبقات متوسط و پايينشهري، عدالتخواهي از مديران فعلي و آينده بود و از مسئول اجرائي بعدي کشور توقع داشتند اوضاع معيشتي مسکن و اشتغال جوانان را سامان ببخشد. اين درحالي بود كه تا پيش از پايان دور نخست انتخابات، اصلاحطلبان، تمام نيروي خود را روي محتملترين گزينه رأيآور اصولگرا يعني، قاليباف و لاريجاني متمركز كرده بودند.
خشت خام و آيينه
ترس از آينده باعث شد حاميان معين در مرحله اول انتخابات، در يك هفته بعدي، شهر به شهر، كوچه به كوچه، خيابان به خيابان و ميدان به ميدان رفتند و جمع شدند و درباره چرايي و لزوم رأي به هاشمي براي مردم صحبت كردند. همانهايي كه تا هفته قبل از معين در برابر هاشمي و ديگر گزينههاي اصولگرا حمايت ميكردند.
خيليها معتقد بودند وضعيت ايران شبيه فرانسه شده است و از مدل فرانسه نام ميبردند و تكرار ميكردند، سناريوی فرانسه در ايران: «فرانسویها برای اجتناب از ریاستجمهوری فردی تندرو، در نهایت به شیراک محافظهکار رأی دادند». تكرار سناريوي فرانسه در ايران، نه در سال ٨٤ بلكه هشت سال بعد در سال ٩٢ از سوي مردم درك شد. يك اصلاحطلب و عضو مجلس ششم پيشبيني كرده بود با آمدن احمدينژاد، ايران در صحنه بينالمللي موقعيت بدي پيدا ميكند. او گفته بود با رويکارآمدن احمدينژاد اعتبار ايران از اين هم پايينتر ميرود. يك روزنامه خارجي هم با اشاره به دیدگاههای شهردار تهران درباره مسائل هستهای ایران، پيشبيني كرده بود آمدن احمدينژاد مسبب ایجاد بحران در آینده سیاست خارجی ایران خواهد شد.
همه اينها دليلي بود تا گروههاي مرجع اصلاحطلب براي جلب توجه توده مردم و بدنه حاميان خود به لزوم رأيدادن به هاشمي تلاش زيادي كنند؛ اما فاصله اقناعي بين گروههاي خواص و بدنه زياد بود؛ لزوما آنچه آنها در خشت ميديدند، عوام در آيينه نميديدند. مسائل ديگري هم بود، از جمله اينكه نه هاشمي، هاشمي امروز بود و نه تجربه هشت سال عملكرد احمدينژاد پيش چشم مردم و همين كار را سخت ميكرد.اين فقط اصلاحطلبان نبودند كه پشت هاشمي آمدند، اختلاف ميان حاميان قاليباف و احمدينژاد در دور نخست هم باعث شده بود بخشي از حاميان قاليباف پشت هاشميرفسنجاني قرار گيرند. در بخشي از بيانيه آنها آمده بود: «در دور دوم انتخابات نهمين دوره رياستجمهوري به دلايل ذيل با شعار «نه بزرگ به تزوير و رياكاري»، «نه بزرگ به سوءاستفاده ابزاري از دين و ديانت»، «نه بزرگ به سوءاستفاده از چهرههاي ماندگار انقلاب همچون شهيد رجايي» به پاي صندوقهاي رأي خواهيم رفت و رأي خود را با شعار «نه به احمدينژاد»، به آقاي هاشميرفسنجاني خواهيم داد». حاميان قاليباف معتقد بودند شيوه احمدينژاد «هدف وسيله را توجيه ميكند» است، اينكه او از گذشته خود براي امروز خرج ميكند؛ براي همين در ادامه بيانيه خود آورده بودند: «شايد براي كسب رأي رأيدهندگان به «احمدينژاد» چارهاي برايمان جز اين نميماند كه مانند احمدينژاد با قشر ارزشي جامعه به گفتوگو مينشستيم و از روش و سيره احمدينژاد استفاده ميكرديم كه البته بسيار خلاف سيره ماست؛ چراكه ما معتقد نيستيم هدف، وسيله را توجيه ميكند ولو اينكه اين وسيله استفاده ابزاري از اخلاق، سنن و الگوهاي بشري مانند شهيد رجايي و... باشد...چه كسي ميتواند مدعي شود كه دكتر قاليباف نسبتش با امام و امامت، «جنگ و شهادت»، انقلاب و اسلاميت قابل مقايسه با مدعيان بهويژه جناب آقاي احمدينژاد نبوده و نيست.
شرق در پایان نوشته است: آيا ما بايد مجبور به ريا و تزوير شويم و از گذشته روشن و شفاف خود سوءاستفاده ابزاري ميكرديم؛ «حقا كه چنين نيست چراكه دليل حضور ما در صحنه انتخابات به دليل جلوگيري از همين رويكردهاي اشتباه و استفادههاي ابزاري از دين و ديانت توسط مدعيان دينداري و ديانت بود». الجزيره در خبري نوشته بود كه محمدباقر قاليباف به طور ضمني از مردم خواست به محمود احمدينژاد، نامزد محافظهکار تندرو، رأي ندهند و در مقابل حمايت خود را از هاشميرفسنجاني محافظهکار واقعگرا اعلام کرد؛ اما حتي حمايت حاميان قاليباف از هاشمي هم سودي نداشت بلكه شايد نتيجه عكس هم داشت. تصوير دوگانه هاشمي- احمدينژادي كه در ذهن توده ساخته شده بود بهراحتي ترك نميخورد. باوجود همه اينها اما احمدينژاد به يمن تبليغاتي كه در دوران رياستش بر بلديه به نفعش در رسانههاي اصولگرا شده بود و حمايت ششدانگ اصولگرايان، كاملا از موقعيت و استراتژي خود مطمئن بود. از حاميان پيدا و پنهانش نيز همچنين؛ چراكه ٣١ خرداد و درحاليكه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در مواجهه هاشمي و احمدينژاد، در آستانه دور دوم انتخابات ظاهرا اعلام بيطرفي و آتشبهاختياري كرده بود؛ اما احمدينژاد با قدرت اخطار ميداد كه تمام تشکلهای ریز و درشت شورای هماهنگی و جبهه پیروان خط امام و رهبری باید از آن مجموعهها خارج شده و به جریان آبادگران که خود وی در رأس آن است بپیوندند والا نباید هیچگونه انتظاری از دولت او داشته باشند. این تهدید دو واکنش در پی داشت. برخی سراسیمه به همکاری با احمدینژاد پرداختند و برخی دیگر با عصبانیت از این رفتار یکجانبه احمدینژاد خواستار مهار این وضعیت و حمایت از هاشمی شدند. دوگانهسازي اما كار خود را كرده بود و احمدينژاد آمد.
یعنی کاری به شایسته سالاری نداشتید
آقای مصباح یزدی ............
حداقل کاش توکلی را معرفی کرده بودید ،
اگر به نفع ملت و اصولگرایان کار نمی کرد
به ضررشان هم کار نمی کرد
با سواد