آفتابنیوز : حسین خانی*- «حزب عدالت و توسعه» در سال ۲۰۰۲ در انتخابات پارلمانی با کسب ۳۴ درصد آرا به پیروزی رسید و تروئیکا گل، اردوغان و داوود اغلو قدرت را بهدست گرفتند و دوران جدیدی را در حوزههای داخلی و خارجی رقم زدند و با بهبود وضعیت اقتصادی، تغییر در مدیریت کشور و در پیش گرفتن برخی سیاستهای خارجی مورد نظر و مطلوب مسلمانان ترکیه، محبوبیت قابل توجهی کسب کردند. این حزب تلاش کرده است تا با رونق اقتصادی، ایجاد فضای باز سیاسی، مشارکت اقوام مختلف و ارتباط با کشورهای مسلمان همسایه و دنیای غرب الگویی بی بدیل از همزیستی اسلام و دموکراسی برای جهان اسلام ارائه دهد. از سوی دیگر در سیاست خارجی نیز رویکرد به شرق و بویژه رابطه با کشورهای همسایه مسلمان در کنار سیاست سنتی رابطه و همگرایی با غرب و بویژه همپوشانی با سیاستهای آمریکا در منطقه راه موفقیتهای حزب ( گل، اردوغان و اوغلو ) را در عرصه بین المللی گشود. «حزب عدالت و توسعه» که در انتخابات ۲۰۱۵ به پیروزی بزرگتری چشم دوخته بود تلاش کرد با کسب ۴۰۰ کرسی از ۵۵۰ کرسی پارلمان (یعنی۱+۵۰) دولت غیر ائتلافی را تشکیل دهد اما با رو به رو شدن با رقبای سرسختی مانند «حزب کنش ملی» و «حزب دموکراسی خلقهای ترکیه» توانست فقط به ۴۱ درصد آرا دست یابد. از جمله برنامههای این سه یار سیاسی در حزب عدالت و توسعه؛ ترمیم و بهبود وضع اقتصادی، ایجاد فضای باز برای مشارکت تمامی اقوام و تلاش برای پیوستن کشور به اتحادیه اروپا بوده است که منجر به جلب آرای مردم ، آرای خاکستری و قدرتیابی روز افزون حزب عدالت و توسعه شد.
هستی شناسی دکترین «عمق استراتژیک»
زمانی که عبدالله گل رئیس جمهوری سابق از فعالیت سیاسی کناره گرفت و داوود اوغلو وزیر خارجه و معمار سیاست خارجی ترکیه در ۲۸ اگوست ۲۰۱۴ نخست وزیر شد. دکترین داوود اوغلو در کتاب «عمق استراتژیک» ارائه شد. او در این دکترین معتقد است که «ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود دارای عمق استراتژیک است»، به همین دلیل وزیر خارجه دولت اردوغان، ترکیه را در ردیف کشورهای منحصر به فرد و خاص و همچنین قدرتهای مرکزی محسوب میکند. او معتقد است که ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقهای در بالکان یا خاورمیانه کند، چرا که ترکیه کشوری است مرکزی، نه منطقهای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند. چیزی که به این کشور در نظام بین الملل اهمیت استراتژیک می دهد. داوود اوغلو در دکترین «عمق استراتژیک» خود، اهداف زیر را دنبال می کرد:
۱- ترکیه باید نقش پر رنگ، فعال و متناسب با تاریخ پر شکوه گذشته و عمق جغرافیایی خود ایفا کند.
۲- برای اجرای بهتر آن باید بر روی «قدرت نرم» خود سرمایهگذاری کند. چرا که به نظر او کشورش با همه مناطق ذکر شده دارای روابط تاریخی و فرهنگی است.
۳- نهادهای سیاسی داخلی این کشور(ترکیه) می توانند الگویی برای کشورهای این مناطق باشند.
۴- «اقتصاد» آن بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از این روابط است.
۵- باید در مدیریت بحرانهای منطقهای و بین المللی نقش مهمی را ایفا کند.
۶- از طریق همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی با کشورهای منطقه، نیاز به مداخله قدرتهای خارجی را از بین ببرد.
۷- به جای التماس و صرف هزینههای گزاف برای پیوستن به اتحادیه اروپا، باید روی کشورهای منطقه سرمایه گذاری کند، مخصوصا کشورهایی که زمانی جزو امپراتوری عثمانی بوده اند.
وی برای موفقیت دو پیش فرض را مطرح می کند:
۱- حل و فصل مسالمت آمیز مساله کردها و همچنین رفع شکاف و اختلاف بین اسلامگرایان و سکولارها. به مثابه توجه به مسائل و مشکلات داخلی؛
۲- اعمال راهبرد « تنش صفر » با همسایگان و ایجاد روابط حسنه با قدرتهای نوظهور. به مثابه در نظر گرفتن عنصر«تنشزدایی» در روابط خارجی؛
دکترین اوغلو طی سالهای اخیر مهم ترین محور سیاستهای خارجی و داخلی حزب عدالت و توسعه بوده است. او به عنوان معمار سیاست خارجی ترکیه معرفی گردیده و نقش وی در سیاستهای ترکیه موجب شد که وی به چهره ای سرشناس و تاثیر گذار در داخل و خارج از ترکیه معرفی شود.
آغاز تغییر در رویکردها
راهبرد سیاست خارجی «تنش صفر» كه در ابتداي روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه و بدست گيري سكان هدایت تركيه توسط رجب طيب اردوغان و داوود اوغلو به راهبرد اصلي اين كشور در حوزه روابط خارجي تبديل شده بود، بعد از شروع بهار عربي به سياست «ستيز و كشمكش» با همسايگان تغییر یافت. دولتمردان تركيه بر اساس رويكردي منفعت محور كه بر سیاست خارجی آنکارا حكمفرما است، ناآرامیها و انقلابهای ايجاد شده در خاورميانه و آفريقا را فرصتي براي احياي قدرت تركيه در دوران جديد و بازگشت به دوران امپراتوري عثماني و هژموني بر خاورميانه میدیدند. بر این مبنا، تلاش اردوغان براي كسب رهبري در جهان اسلام با استفاده از كارت فلسطين موجب درگيري لفظي با مقامات رژيم صهيونيستي در «داووس» شد و اعزام كشتي «مأوی مرمره» به غزه و واكنش خشمآلود اسرائيل و كشته شدن سرنشينان آن نیز موجب تيرگي روابط سياسي- نظامي با رژيم صهيونيستي را در پی داشت.
چالشهای این تغییر
اما سیاستهای تهاجمی اردوغان برای رسیدن به اهداف جاهطلبانه در راستای بازآفرینی احیای قدرت عثمانی مشکلات و چالشهای فراوانی را برای ترکیه به ارمغان آورد و شرايط به گونهاي كه اردوغان انتظار داشت پيش نرفت. این چالشها را میتوان در دو بعد بیان کرد:
الف ـ بعد خارجی: در این بعد، روابط تركيه با بسياري از كشورهاي منطقه وارد تنشهای بی سابقهاي شد؛ به گونهای که روابط آنكارا با روسيه، عراق، سوريه و... آسیبهای فراواني ديد. به نحوی که در چند سال اخیر، مواردی مانند: نادیده گرفتن فعاليت گروههای تروريستي و تبديل شدن تركيه به كريدور انتقال تروریستها، كمك به گروههای تکفیری براي سرنگوني بشار اسد، ورود به خاك عراق و ايجاد پايگاه در اطراف موصل، ساقط کردن جنگنده سوخوي روسيه بدليل ناراحتي از ورود كرملين به درگيرهاي منطقه و پيامد آن تحریمهای روسيه عليه اين كشور، تشویق گروههای تروریستی برای ضربه زدن به كردهاي سوريه، روابط آنكارا با بسياري از كشورها را وارد فاز بحراني نمود.
ب ـ بعد داخلی: از سوی دیگر، امنیت داخلی این کشور تحت تأثیر بمب گذاریهای متعدد مخدوش و آسیب دید و به همین علت صنعت گردشگري، تجارت و به طور كلي اقتصاد تركيه صدمه جدي دید. همچنین علیرغم خواست و انتظار ترکیه، دخالتش در امور سوریه و تلاش برای براندازی دولت قانونی آن، موجب تقویت كردهاي سوريه يعني حزب «اتحاد دموکراتیک کرد» شد و آنها نیز در شمال شرق سوریه، خودمختاری کردستان سوریه را اعلام و شهر «قامشلی» را به عنوان پایتخت خود تعیین کردند. این در حالی است که استقلال و خودمختاری کردهای سوریه همیشه به عنوان یکی از خطوط قرمز جدی ترکیه در سوریه مطرح بوده و این اواخر ارتباط آنکارا با آمریکا نیز بدلیل حمایت واشنگتن از کردهای سوریه برای مقابله با گروههای تروریستی علی الخصوص داعش رو به سردی گذاشته بود.
بازگشت به «تنش صفر»
مجموعه این اتفاقات موجب شد تا دولت ترکیه سیاستهای خود در عرصه خارجی را تغییر دهد. در این راستا و در اولین قدم پس از استعفاء (برکناری داوود اوغلو) اردوغان و«بنعالی ایلدریم» (نخست وزیر جدید) برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی از شرط و شروط قبلی خود (مانند برداشتن محاصره غزه) وعذرخواهی رسمی عقب نشینی کردند تا هر چه سریعتر تعاملات سیاسی دو کشور برقرار شود. همچنین آنکارا بدلیل سقوط جنگنده سوخو در نهایت از روسیه معذرت خواهی کرد و وزرای خارجه دو کشور یعنی سرگئی لاوروف و مولود چاوش اوغلو ضمن دیدار با هم خواستار گشایش دوباره تعاملات اقتصادی شدند. از سوی دیگر برخی رسانهها نیز اخیرا عنوان کردهاند که ترکیه مذاکراتی با دولت بشار اسد در الجزایر داشته است. بر این اساس، عدهای تغییر و تحولات جدید را به عنوان بازگشت دوباره ترکیه به راهبرد «تنش صفر» با همسایگان بدلیل مشکلات اقتصادی وامنیتی ایجاد شده قلمداد میکنند.
تناقضهای راهبرد «تنش صفر» از تئوری تا عمل
آنچه در این بین اهمیت بسیاری دارد، این است که از همان ابتدا دو راهبرد «تنش¬زدایی» با همسایگان و نیز «خروج از موقعیت حاشیه¬ای» در سیاست¬ خارجی ترکیه در هر شرایطی مکمل یکدیگر نبود و دولت ترکیه سناریوی بحران در همسایگان جنوبی خود را مورد ارزیابی قرار نداده بود و فرضیه بحران در مجاورت خود را در عمق راهبردی آزمون نکرده بود. این امر سبب شد تا اثبات گردد نه تنها، این دو اصل مهم در موقعیت بحران نه تنها مکمل هم نیستند بلکه در تضاد مشخصی با یکدیگر نیز قرار دارد. ضعف دیگر در تئوری داوود اوغلو و سیاست خارجی اردوغان محاسبه اشتباه و تک بُعدی آن¬ها بر مبنای پیشبرد سیاست ارتقاء ترکیه به موقعیت مرکزی در منطقه، به واسطۀ دیپلماسی صرف بود. این محاسبه تک بُعدی شاید در دوران آرامش تا حد نسبی جوابگو بود اما در هنگام بحران برای ترک¬ها مشخص گردید که جهت استقرار یک پارادایم جدید در سیاست خارجی هر بازیگری در عرصۀ بین¬الملل باید لوازم و ابزار متعددی از جمله اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و نظامی و نظایر آن را به صورت موازی داشته باشند و با ابزار دیپلماسی به تنهایی نمی¬توان توفیق زیادی یافت.
کدهای اشتباه ژئوپلیتیکی و نتایج مترتب بر آن
دولت اسلام¬گرای ترکیه فضای بعد از جریانات بیداری هویت¬های قومی ایرانی و عربی و شیعی و غیره را با دوره عثمانی اشتباه گرفته و کدهای ژئوپلیتیکی اشتباهی را در منطقه ایرانی/عربی برای خود تعریف نموده است. بنابراین دولتمردان ترکیه ترکزبان و اهل تسنن، وارد حوزه بازیگری ایرانی¬ها و اعراب و شیعیان و اهل تسننی شده بودهاند که یا ایران یا عربستان سعودی را الگوی خود در منطقه می¬دانند. این در حالی است که پایگاه فرهنگی-سیاسی ترکیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز آنهم به صورت مشترک با ایران است. این امر سبب شده تا ترکیه در مواجهه با جهان تسنن و اعراب و نیز شیعیان و ایرانی تبارها، همیشه به عنوان بازیگر دست دوم یا سوم قلمداد شود. نکته مهمتر اینکه توفیق ترکیه در این جبهه¬ها نیز در درجه اول دارای منافع ایرانی یا عربی برای ایران یا کشورهای عربستان و سپس امارات و قطر و در آینده برای مصر(اخوانالمسلمین) است.
بر این اساس، مشارکت فعال ترکیه در بحرانهای منطقهای مخصوصا بحران سوریه نه تنها سبب وقوع بحران در روابط ترکیه با کشورهای همسایه آن از جمله ایران، عراق و سوریه شده و زیان بسیاری برای اقتصاد و امنیت ترکیه و حیثیت منطقه¬ای این کشور به همراه داشته است، بلکه به فرض موفقیت مثلث غربی، صهیونیستی و ارتجاع عربی، ترکیه در سهم¬بری از این بحران در رده چهارم پس از غربی¬ها، اعراب و رژیم صهیونیستی قرار خواهد گرفت. در این بحران غرب و رژیم صهیونیستی طراح و متفکر و کشورهای عربی حامی مالی و تفکر تروریستی این بحران هستند و ترکیه نیز بواسطه همسایگی با سوریه و عراق نقش لجستیک غذا، دارو و انتقال نیروهای تروریستی را برعهده گرفته است. این امر به معنای باخت ترکیه است که تصور ارتقاء به مرکزیت خاورمیانه را دارد. از سوی دیگر، در صورت توفیق محور مقاومت، ترکیه موقعیت حداقلی پیشین خود در قبال همسایگان سنتی خود را نیز از دست خواهد داد. از این رو، شرایط و ابزارهای تصمیمگیری و اعمال سیاست خارجی ترکیه در قبال همسایگانش تا حدود زیادی همچنان در گرو تصمیم جبهه غربی، صهیونیزم و ارتجاع عربی خواهد بود.
*استادیار دانشگاه پیام نور