آفتابنیوز : پیکر ابراهیم عالیپور (متولد 1368) –شاعر و منتقد- مقابل بیمارستان شهدای ایذه (دانشگاه علومپزشکی اهواز) بهشکل دلخراشی در
اتومبیلش پیدا شد.
به گزارش آفتابنیوز، آخرین نوشتههای این شاعر 27 ساله در صفحه اینستاگرام خود، نشان از مرگ دارد و شاید خستگی و سرخوردگی از جامعه:
#ابراهیم_عالی_پور «شاید آخر بازیست، باید نقش بهتری دست و پا میکردم/ برایم یک قبر بدون هیچ سنگی در نظر بگیرید... انگار این مردم برای نفهمیدن پول میگیرند تا به آنچه خودشان باور دارند فقط اعتماد کنند، فارغ از اینکه آن همه فریب و ریا و جادو را فراموش میکنند و یا سعی میکنند ندیده بگیرند تا بتوانند برای ناتوانیهای خود تکیهگاهی پیدا کنند....»
مرگ اندیشی را میتوان در سرودههای این شاعر درگذشته جوان هم دید. بخشیاز آخرین شعری که تقریبا همزمان با پُست آخر روی صفحه اینستاگرام عالیپور درج شده، اینچنین سروده شده:
«...بخاطر خدا
در شلاق هایی که فرود می آید
در یاس و ترس هایم
بتادین بریزید
که در هر زخم باز از من
یک جفت چشم لو می رود
لطفا کسی دست به تقصیر هایم نبرد...»
***
و آخرین پستهایی که در صفحه فیسبوک خود منتشر کرده است:
«متنفرم از سقوط
از همخوابگی ناتمام تیغ و نبض
تیغی که از قضا دست دارد
در رفت و آمدِ دختری در رگ و خون ام
از دی ماه
از هزار و سیصد و شصت و هشت...
متنفرم از ...
دارم برای خودم از سپیدار و طناب
بیوگرافی مینویسم
لطفا شراباش کهنه باشد
و تیغی که کارش با نبضم تمام شده باشد»
و
«ﺭﮒ ﮔﺮﺩﻧﯽ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﻧﺒﺾ
در ﻧﻬﺎﯾﺖ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ...
ﺩﺭ ﺟﻤﺠﻤﻪ ﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ
تیغ موکت بر و طناب و
یک بلوط...»
ابراهیم عالیپور، شاعر و منتقدی جوانی بود و دامنه مطالعاتیاش به او این اجازه را میداد که در تشریح مباحث تئوریک، دست به قلم ببرد و مطالبش را در نشریات و روزنامههای مختلف به انتشار برساند؛ آنچنانکه در یکی از نقدهایش نوشت:
«برای القاء ذهنیت خودم از شعر شعر «حجم» نیاز هست یک نقل قول از رولان بارت بیاورم که مینویسد :«شعر مدرن از آنجا که باید با نثر به طور کلی در تقابل باشد، طبیعت کارکردی زبان را منهدم میکند، و فقط پایههای واژگانی آن را جابهجا میگذارد. شعر مدرن از مناسبتها فقط حرکت و موسیقی و.. را حفظ میکند، واژهی بالای سطری از مناسبتها تهی شده از محتوا، میدرخشد، دستور زبان هدف خود را از دست میدهد و... » با این بحث میشود گفت که بارت توانسته تا حدودی مولفههای یک شعر مدرن را مشخص کند در چند سطر که قبل از بارت ، «فرمالیست»ها نیز به این تئوری دامن زدند و شعر را اتفاقی زبانی اسم گذاری کردند که هر شاعر طبق دادههای ذهنی خود دستور زبان معیار را درهم میشکند و دستور زبانی تازه میسازد که شخصی شدهی خود شاعر است. حتی موریس بلانشو در کتاب «از کافکا تا کافکا» این گونه بیان میکند که یک نویسنده یا یک شاعر با ادبیات به مثابه یک سازه نگاه میکند که هر مولفی باید این سازه را ویران کند و روی این ویرانه سازهی ذهنی خودش را بسازد. این بحثها که اکثرا در تاکید رسیدن به زبانی شخصی آمدهاند را ما در فرهنگ فارسی آنقدر درک نکردهایم که به عنوان مثال اگر شاعری با نام یدالله رویایی یا بهرام اردبیلی طبق پیش فرضها و اطلاعات ذهنی خود زبان معیار را درهم میشکنند و به گونهای به یک «ایسم اختصاصی» خود میرسند، آنها را به پراکندهگویی متهم کنیم .»
مجموعه شعر «استعداد روانی» دربردارنده سرودههای ابراهیم عالیپور است که سال 92 از سوی نشر راز نهان به انتشار رسید. سریا داودی حموله درباره این کتاب و سرودههای عالیپور نوشته است:
«شعر عالیپور، ثبت لحظههای حسی و عاطفی است که در این محوریت زبانی ارتباط فرم و محتوا به فضای رمانتیکی کمک میکند. تصویر روایی هم پیوند فرآیندهای زبانی، به سمت ساختارهای کشف و شهودی میرود و این حسآمیزیهای نوستالژیکی و غنایی زاییدهی دردمندهای آرمانی است.»
منبع: آنا
من رئیس انجمن شعر شهرستان ایذه هستم . این پسر 10 سال در انجمن رفت و آمد داشت هر چه سایت ها راجع به سواد او نوشته اند کم است . همان کتابهایی که پشت سر او هستند ، ابراهیم حداقل دو تا سه بار ، دورشان زده ، از شما سوال می کنم سرانه کتاب خواندنتون چقدره؟ به من نمی خواد جواب بدی با خودت صادق باش .
دلیل این خودکشی هر چه هست یک نظر شخصی است و فقط به خود فرد مربوط است من نه این عمل را رد می کنم نه قبول میکنم . اما شما که از وجود ذهن شاعران هیچ اطلاعی ندارید لطفا به گذافه دهان مگشایید ، چون حکایتت مثل لاکپشت و مرغابی ها می شود و یک روز خودت از بالا به پایین پرتاب می شوی و مورد قضاوت عوام قرار می گیری ....
خانم محترم !!!!شما که تفاوت گزافه و گذافه را نمیدانی چطور رییس انجمن شعر شده ای؟؟؟
وای بر سایر شعرای آنجا ...
خوشی روزگار بکامتان باشد .
از قرار معلوم ، جرم شما که جای خداوند بزرگ هم تصمیم می گیرید بزرگ تر است. بنده از مَنظَر عمل ایشان دفاع نکردم / راجع به اشاره ی هموطنان عرض سخن نمودم ، که ایشان را به ناعادلی، سلفی بگیر با کتابخانه و کتابهایش محکوم کرده اند / در حالی که هیچ شناختی- انصافاً- از ایشان نداشته و ندارند .
شما هم اگر به دنبال دلیل خودکشی ابراهیم هستید ، می توانید بروید و دلیل این عمل را از خود ابراهیم بپرسید . و گر نه کارآگاه شدن بعد از مرگ یک نفر در این سایت های دهان باز راحت هست .
پایدار باشید .
و این ابتدای ویرانیست....
درک او از شعر با قالب های امروزی کاملا منطبق است او سپید نویس است و در سپید، شعر اتفاقی است که در زبان می افتد.
کاش کمتر همدیگر را قضاوت کنیم.
مگه کسی میاد از شماها میپرسه که چرا از خروس خون سحر تا بوق سگ مثل مرغای پرکنده تو هم میلولید و آخرشم میفتید و میمیرید؟؟؟
مگه کسی از شماها میپرسه که احتمالا خیلی جوگیرید که تو این شرایطی که سگ هم تحمل نمیکنه از طلوع مسخره ی خورشید تا شب پرستاره هی تکرارو زندگی میکنید و تازه اسمش رو هم میزارید زندگی
یعنی هیچ کس هیچ جا به شما اینو یاد ندادن که اصلا به شخص من و شما چه مربوط که چرا یه نفر تصمیم میگیره دیگه نباشه