آفتابنیوز : در تمام رسانهها احترام به مخاطبان و توجه به نقد و نظر آنها يك اصل به شمار ميرود. براي يك نويسنده و رسانه كه مطلب او را انتشار داده نيز نحوه برخورد افكار عمومي و حتي رسانههاي ديگر با مطلب انتشار يافته، حايز اهميت است. در تاريخ 17 دي ماه جاري نگارنده يادداشتي تحت عنوان «خاتمي همچنان اميدوار و مصمم» را به بهانه دومين همانديشي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها و ديداري كه با جناب آقاي خاتمي تازه كرده بود، تقديم حضور خوانندگان گرامي كرد.
يادداشت تكميلي پيش رويتان بنا به اصول يادشده در مقدمه و دلايلي كه ذكر آن خواهد رفت نگاشته شده است.
استقبال خوب مخاطبان و نيز رسانههاي محترم گروهي ديگر از يادداشت مذكور نشان داد كه افكار عمومي پس از اتمام دوران مسووليت سيدمحمد خاتمي نيز همچون گذشته بر روي مسائل مرتبط با ايشان حساسيت دارد. حساسيتي كه شايد به خاطر حضور كمتر آقاي خاتمي در انظار عمومي و رسانهها با نوعي كنجكاوي و دلتنگي نيز آميخته شده است. انعكاس يادداشت مذكور توسط برخي همكاران گرانقدر رسانهايام بر تعداد مخاطبان مطلب افزود، كه نتيجهاش دهها بازخورد تلفني و اينترنتي و نيز چاپ بخشهايي از يادداشت به نقل از آنها در برخي جرايد كشوري و حتي محلي با مضامين مختلف بود.
قدرداني از توجه دوباره به اخبار آقاي خاتمي پس از اتمام دوران رياستجمهوري ايشان، پرسش در مورد علت رفتن پيش از موعد ايشان از دفتر سعدآباد و نيز جويا شدن آدرس دفتر جديد فضاي غالب اين بازخوردها را شكل ميداد. در اين ميان اما تماس تلفني يك خواننده گرامي كه خود را شهروندي عادي معرفي كردند و در طول صحبتمان نيز بارها بر عادي بودن خود تاكيد ورزيدند از نوعي ديگر بود. ايشان (نقل به مضمون) اظهار داشتند: اگر شما واقعا روزنامهنگار هستي، حالا كه اين مطلب را نوشتي، در خصوص بي.ام.و 300 ميليوني زير پاي ايشان كه پس از دوران رياستجمهورياش آن را سوار ميشود هم بنويس تا شرافتت را حفظ كرده باشي. من هم براي حفظ شرافت حرفهاي خبرنگاريام و نيز رعايت آموختههاي درسي روزنامهنگاريام كه بر پيگيري خبر براي دستيابي به واقعيت بهدور از مصلحت تاكيد ميكند و نيز چون شايعه را قبلا خودم هم شنيدن بودم، پرس و جويم را آغاز كردم.
از آنجا كه آن شهروند عادي محترم در مقابل درخواست مكرر بنده براي دادن آدرس يا شماره تلفني جهت اعلام نتيجه پيگيريها به ايشان خودداري ورزيده و گفتند: نتيجهاش را اگر راست ميگوييد چاپ كنيد، من هم خواهم خواند و نيز به خاطر اين كه اين شايعه در برخي محافل خبري به صورت گستردهاي پخش شده، ناگزير از انتشار عمومي پاسخ اين پرسش خصوصي هستيم.
در پرس و جوهايم ابتدا به سراغ يكي از نزديكترين افراد به آقاي خاتمي پس از دوران رياستجمهوري كه ارتباط اداري گذشتهاش با ايشان را نه تنها حفظ كرده بلكه افزايش نيز داده است رفتم. در گفتوگويي كه با هم داشتيم ايشان ضمن ابراز علاقه به عدم ذكر نامشان گفتند كه اين شايعه را خودشان هم بارها شنيدهاند، اما آن چه مسلم است اين كه آقاي خاتمي در تمام طول اين ساليان از آغاز دوران رياستجمهوريشان تاكنون ماشيني به جز همان پاترولي كه حفاظت سپاه در اختيارشان قرار داده سوار نشدهاند. آقاي خاتمي حتي يكبار هم سوار ماشين ذكر شده نشدهاند چه برسد به اين كه آن را پس از رياستجمهوري پيش خودشان نگه داشته و الان پس داده باشند.
پس از اين تكذيب كلي براي دانستن جزييات بيشتر، با يكي از نزديكان آقاي خاتمي در دفترشان هم گفتوگو كردم. آقاي رمضاني را هر كس كه آقاي خاتمي را در دفترشان ديده باشد حتما ديده است. منشي مخصوص و هميشه خوش تيپ آقاي خاتمي كه در جريان همه امور و برنامههاي آقاي خاتمي بوده و هست. ايشان جزئيات بيشتري را نقل ميكرد و ميگفت: ماشين مورد نظر را حفاظت آورد همين ساختمان همراهان سعدآباد كه در حال تركش هستيم تا آقاي خاتمي ببينند و سوار شوند. ايشان تا ظاهر ماشين را از نزديك ديدند بدون اين كه حتي لحظهاي درون آن بنشينند گفتند: محال است من اين ماشين را سوار شوم. اين را برگردانيد. الان هم چون بنابر مصوبه شوراي امنيت رييسجمهور سابق كشور هميشه تا 6 ماه از امكانات حفاظتي برخوردار است ايشان كمافي السابق همان ماشيني را سوار ميشوند كه مسوولان حفاظت پيش از اين در اختيارشان گذاشته بودند.
در مورد علت ترك پيش از مورد ساختمان دولتي همراهان سعد آباد هم گرچه اخباري از بروز برخي ناملايمات در تعامل ميان دفتر ايشان و نهاد متولي مجموعه در اختيار رسانهها قرار دارد، اما علت اصلي را بايد از خود تصميمگيرنده يعني آقاي خاتمي جويا شد و پاسخ به آن از عهده نگارنده خارج است اما شايد در فرصتي ديگر به آن بپردازيم.
اميدوارم آن شهروند محترم و عادي اين يادداشت را بخواند و اندكي محبتآميزتر با يكي از برجستهترين سخنگويان اسلام مبتني بر محبت در جهان برخورد كنند.
......اي كاشي كمي دقت كنيم و اجازه ورود هر اطلاعاتي بدون توجه به صحت و سقم آن به فضاي باارزش ذهنمان را ندهيم.