کد خبر: ۳۸۵۰۱۱
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۸

ظریف از آفریقا چه آورد؟/ بخشی: باید الگوی چینی را در آفریقا پیاده کنیم

یک کارشناس حوزۀ آفریقا می‌گوید: امروزه چین – به عنوان یک قدرت نرم در آفریقا نفوذ کرده و در آنجا میلیاردها دلار گردش مالی دارد و در حال تقویت زیرساختهای خود با این قاره است.
آفتاب‌‌نیوز :
محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان پس از سفری شش روزه به غرب آفریقا، صبح روز جمعه- هشتم مرداد- به تهران بازگشت. ظریف یکشنبه در رأس هیات بلندپایه اقتصادی به چند کشور غرب آفریقا از جمله نیجریه، غنا، گینه و مالی سفر کرده بود تا زمینه‌ها و فرصت‌های سرمایه گذاری در غرب آفریقا را مورد بررسی قرار دهد. وزیر خارجه کشورمان پیشتر در اولین سفر دوره ای خود به آفریقا در زمستان 93 به چهار کشور کنیا، اوگاندا، بروندی و تانزانیا در شرق آفریقا سفر کرده بود. اینکه سرمایه گذاری در آفریقا چقدر برایمان مقرون به صرفه است و باید برایش تلاش هزینه کنیم، بحثی است که کارشناسان دربارۀ آن نظرات متفاوتی دارند. 

خبرگزاری خبرآنلاین برای پاسخ به این پرسش به سراغ دکتر احمد بخشی، استاد دانشگاه تربيت مدرس و پژوهشگر مركز مطالعات آفريقا رفته است و در کنار آن دستاوردهای سفر ظریف را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید:

دستاوردهای سفر وزیر امور خارجه ایران به کشورهای آفریقایی را چگونه ارزیابی می کنید؟
می توان گفت بخشی از این سفر، دارای دستاورد دیپلماتیک است و بخشی دیگر با توجه به روابط دوجانبه میان کشورها دارای دستاوردهای خاص برای جمهوری اسلامی است. مهمترین دستاورد این سفرها تقویت و گسترش روابط بین دوکشور است. هر کشوری خواهان افزایش روابط است. سفر مقامات به دو کشور نشان از حسن نیت مقامات دو کشور وعلاقه مندی به گسترش روابط است.

معمولاً در این گونه از سفرها، موافقت نامه ها و تفاهم نامه هایی به امضا می‌رسد که به بحث در مورد تفاهم نامه های قبلی به منظور اصلاح یا پر کردن خلأهای گذشته می پردازند وممکن است مواردی جدید به آن اضافه شود.

ایران با قاره آفریقا روابط دیرینه دارد؛ روابطی که جمهوری اسلامی نتوانسته به طور خوبی از آن استفاده نماید. دستاوردی که در این سفر وجود دارد این است که می تواند پتانسیلی که بین دو طرف وجود دارد را حداقل احیا نماید، یا به اصطلاح سیاسی برای انجام خیلی از کارها ریل گذاری کند.

سفر آقای ظریف در این مقطع که پسابرجام نامیده می شود مهم و تاثیر گذار است. ایده و ذهنیت ایران هراسی و دشمن هراسی که نسبت به ایران که در دوره مذاکرات یا در دوره های قبلی نسبت به مسایل هسته‌ای ایران وجود داشته است با بحث برجام و پسابرجام نقطه عطفی در سیاست خارجی ما و هم چنین در تغییر نگرش کشورها نسبت به جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌آید.
از طرفی کشورهای آفریقایی، ایران را به نحوی یک فرصت خوب به عنوان بازار و یک پتانسیل می بینند، از طرفی دیگر هم گشایشی در روابط خارجی ایران باز شده است که باید از این فرصت استفاده کنیم.

کشورهایی که آقای ظریف در این تور انتخاب کردند را چگونه ارزیابی می کنید؟

مهمترین و کلیدی ترین کشور این سفرها، نیجریه است که دارای جمعیت زیاد در قاره آفریقا و تاثیرگذار در جریان های سیاسی در قاره آفریقا است. نکته مهم این است که ریاست کنونی اوپک یک نیجریه‌ای است و می تواند در بازگشت ایران به اوپک و سهمیه جمهوری اسلامی ایران بسیار تأثیرگذار باشد. لازم به ذکر است که کشور نیجریه به دلیل انتخاب نماینده اش به عنوان دبیر کل اوپک به دلیل مذاکرات ایران و رایزنی هایی که ایران داد برای انتخاب دبیر کل نیجریه ای انجام داد، از ایران تشکر کرد.

در حوزۀ روابط بین الملل نیز موضوع مهم دیگر مبارزه با گروههای تروریستی است. در شمال آفریقا و منطقه صحرا و منطقه غرب آفریقا، گروههای القاعده، بوکوحرام فعالیت دارند. مبارزه با این گروهها که به نوعی بحث اسلام و اسلام هراسی هست، ضروری و در روابط کشورها بسیار تاثیرگذار خواهد بود.

مسئله مهم دیگری که باید بدان اشاره شود، بحث نفوذ ایران در شمال نیجریه و مسلمانان آنجاست که میتواند با ایجاد یک فضای تنفسی و روابط آن کشور با ما از فشارهایی که به مسلمانان آن کشور می‌آید تا حدودی کاهش پیدا کند. همچنین دشمنی مشترک با گروههای تروریستی به طور مثال با گروه بوکوحرام با دولتهای ایران و نیجریه میتواند همکاری های منطقه‌ای و بین المللی را داشته باشد.

از طرف دیگر روابط خارجی امروزه منطقه گرا شده است. از این زاویه بین المللی شدن و منطقه ای شدن می توان گفت که نیجریه و کشورهای آفریقایی به عنوان یک بلوک رأی در گسترش روابط میان با آفریقاست. همانطور که می دانید اتحادیه آفریقا یک نهاد موثر در روابط بین المللی است و روابط ایران با هریک از کشورهای عضو و بلوک های آفریقایی میتواند در روابط ما با کل آفریقا تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال میتواند سیاستهای دشمنان ایران را خنثی نماید.

امروز شاهد هستیم که عربستان از گروههای تروریستی حمایت می‌کند، از سوی دیگر رژیم صهیونیستی در آفریقا حضور بسیار فعالی دارد، لذا با در نظر داشتن این واقعیات، این مسایل در حوزۀ روابط ما با آفریقا میتواند در روابط تاثیرگذار باشد. کشورهای دیگر از جمله غنا، گینه و مالی هر کدام به نوعی می توانند موثر باشند. باید به کشورهای آفریقایی به عنوان بلوک نگاه کرد و این یک نگرش وسیاست جدید در روابط ایران با کشورهای آفریقایی است.

مسئله مهم در سفر آقای ظریف این بود که ایشان هیئتی 35 نفره از بازرگانان و تجار وی را همراهی کردند. در هر یک از کشورها، میزبان، همایش یک روزه اقتصادی- تجاری با طرف ایرانی برگزار کرد که در مساله گشایش روابط موثر بوده و تجار توانستند در مورد مشکلات و موانع گفتگو کنند و این می تواند فضای بسیار مناسبی برای ما باشد.

نظر شما در مورد عقیده برخی از کارشناسان در مورد منفعت نداشتن روابط ایران با کشورهای آفریقایی و یا هزینه بر بودن آن از لحاظ اقتصادی چیست؟

من صد در صد با این نگاه مخالف هستم. آفریقا جایگاه مهمی در نظام بین الملل دارد. کشورهای آفریقایی یک چهارم مجموع کشورهای عضو سازمان ملل را در این نهاد تشکیل میدهند. می دانید که ما 200 و اندی کشور داریم که از این تعداد تنها 193 کشور عضو سازمان ملل هستند. از این مجموعه اعضاء در حدود یک چهارم- یعنی 55 کشور آفریقایی- هستند که در این نهاد حضور دارند و در بلوک رأی دهی تاثیرگذار هستند.

اگر در مورد منفعت آفریقا امروز سخن میگوییم، این بدان معنا نیست که جمهوری اسلامی به کشورهای دیگر توجه نمیکند و فقط مساله آفریقا را جدی میگیرد. خیر اینگونه نیست. هر کشوری دارای اولویت و جایگاه خاص خود است.  آفریقا برای جمهوری اسلامی ایران از الویت های چهارگانه ما در سیاست خارجه جمهوری اسلامی برخوردار است و یا حداقل می توان گفت سه الویت را در این حوزه برای رابطه با آفریقا قائلیم و می توانیم برای این الویت ها مصداق هم بیاوریم.

با اینکه آفریقا جز همسایگان ما در منطقه نیست، و در واقع همسایگی و داشتن عمق استراتژیک برای ایران اولویت مهم و استراتژیک است، اما در سه اولویت بعدی سیاست خارجی ایران، آفریقا برای ما بسیار مهم است.

البته روابط با آفریقا به معنای کاهش روابط با دیگر کشورها نیست. کشوری در سیاست خارجه و روابط بین الملل موفق است که بتواند همزمان در عرصه های مختلف و با همه کشورها روابط دیپلماتیک داشته باشد. این موضوع مهم نیست که کشورهای آفریقایی باید صرفه اقتصادی برای ایران داشته باشند، بلکه ممکن است این موارد خطری را از ایران دور کند و در مرحله بعد برای ما منفعت و سوددهی داشته باشد. اگر این تداوم روابط وجود داشته باشد می تواند به منفعت، سودهی و ریل گذاری تبدیل شود. در فضای پسابرجام این رویکرد در بسط عرصه تعاملات جغرافیای ایران می تواند مهم باشد و ارتباطات تجاری ایران در حوزۀ نفت، کالا و حتی زیرساختهایی که کشورهای آفریقایی بدان نیاز دارند، گسترش یابد.

نقش سایر رقبای فعال در آفریقا در این روند چگونه است؟

امروزه چین با آفریقا میلیاردها دلار گردش مالی دارد و در حال تقویت زیرساختهای خود است. چین به عنوان یک قدرت نرم در آفریقا نفوذ پیدا کرده و فعالیتهای گسترده ای دارد؛ اعزام نیروی کار، سیاست گذاری، حذف رقبای قدرتمند، و در نهایت افزایش درآمد سرانه از جمله برنامه های گسترده چین در آفریقاست. ایران هم میتواند از این گونه فرصت ها بهره ببرد.

همانطور که گفتیم، آفریقا همسایه ما نیست اما در چارچوب اولویت ما قرار می گیرد. اولویت مهم و بعدی این است که نیمی از کشورهای آفریقایی مسلمان هستند. این مسلمان بودن کشورها برای ما یک فضایی را ایجاد می کند. مثلا در سازمان همکاری اسلامی و یا سازمان توسعه اسلامی، بسیاری از اعضاء آفریقایی و البته به دلیل مسلمان بودن بسیار تأثیرگذار هستند. بسیاری از این کشورها در حال توسعه هستند، که ما با آنها دغدغه های مشترک داریم. اولویت چهارم ما این اینستکه هر کشوری که بتواند هر یک از نیازهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران را برآورده کند، میتواند جز اولویت های ایران در سیاست خارجه باشد.

نقاط ضعف ایران در روابط با کشورهای آفریقایی چیست؟

ایرادی که همواره بنده به سیاست خارجی ایران گرفته ام، این است که کار وزن دهی به مناطق مختلف جغرافیایی را انجام نداده ایم تا بتوانیم بر اساس آن برنامه ریزی کنیم، بلکه سیاست خارجی ما را موضوعات و مسائل ما با نظام بین الملل بیشتر شکل داده شده است که البته بخشی از این دست ما نیست. به عنوان مثال اولویت دوسال اول آقای روحانی به مسایل هسته‌ای پرداخته شد که امری به جا وحق بود، چون مسئله اول در حوزه سیاست خارجی ما بود. متأسفانه با فعال شدن بحث هسته ‌ای بسیاری از مباحث از جمله مسائل منطقه‌ای یا الویت های دیگر در حاشیه قرار گرفت.

بسیار ضروری است که جمهوری اسلامی ایران باید یک سیاست خارجه فعالی داشته باشد که همزمان بتواند در چند عرصه فعالیت بکند و فعالیت در یک عرصه باعث نشود که در جای دیگر متوقف شود. مشکل دیگر این است که سیاستهای ایران بیشتر جنبه نامی دارد تا اعمالی؛ بدین معنا که ایران در خیلی از موارد بیشتر با صحبت و قول، کارها را پیش میبرد اما این حرفها و قولها باید عملیاتی شود. این تفسیر هم درست نیست که ایران در سفر به کشورهای مختلف آفریقایی چندین تفاهم نامه امضا کند و ملاک اصلی معیار تفاهم نامه باشد، بلکه نکته مهم این است که چقدر از این تفاهم نامه ها عملیاتی میشود، چقدر اجرایی میشود و حاصل این تفاهم نامه ها چه سود و منافعی برای ایران میتواند داشته باشد.

پیش بینی آینده از منظر شما چیست؟
آینده را باید ناظر بر فضای پسابرجام و ساختاری که در نظام بین الملل وجود دارد، پیش بینی کرد. واقعیت اینست که برجام و پسابرجام دارای فراز و نشیب هایی است مثلا مشکلات بانکی داریم که می تواند بر روابط ما با همه دنیا اعم از آفریقا، غرب و آمریکا تاثیرگذار باشد.

ما در حوزۀ مسایل منطقه‌ای نیز دارای چالش هایی هستیم از جمله ایران و عربستان، داعش و حمایت برخی کشورها از گروههای تروریستی، همه اینها میتواند در روابط خارجی ما تأثیر داشته باشد. اما می شود با ریل گذاری و سیاست گذاری بر این چالشها فائق آمد. بنده بسیار امیدوار هستم که بتوانیم از این ظرفیت ها در فضای نظام بین الملل، منطقه ‌ای کشورهای آفریقایی استفاده کنیم.

در حال حاضر، آفریقا با اتحادیه کشورهای آفریقایی داراری اتحاد یکپارچه ای است و ما میتوانیم با بسیاری از این کشورها فعالیتهای عملیاتی و اجرایی را انجام بدهیم، و تنها به تفاهم نامه ها محدود نشود بلکه این اقدامات به صورت عملیاتی دربیاید و یک الگوی چینی هم ایران بتواند پیاده کند. بنده اعتقاد دارم ایران حتی خیلی بیشتر میتواند نسبت به چین به دلیل همبستگی ها و اشتراکاتی که بین ایران و آفریقا وجود دارد، فعال-تر ظاهر شود. 

چرا چینی ها توانسته اند تا این اندازه موفق در آفریقا عمل کنند؟

کشور چین به صورت عملیاتی همکاری میکند چون موانع بوروکراسی آنچنان ندارد، ولی در ایران به عنوان مثال تفاهم نامه هایی امضا شود، یا بعضی سیاستها پیگیری نشود، یا با تغییر دولتها بسیاری از سیاستها عوض شود و... اینها موانعی هستند که اگر رفع شوند به طور حتم، آفریقا فضای خوبی دارد به این دلیل که نیازهای متقابل و اشتراکاتی میان طرفین ایرانی و آفریقایی با یکدیگر وجود دارد.

اما الزامات ایران این است که سیاست ها از حالت اعلامی به اعمالی و عملیاتی ختم شود و یک بازنگری کلی در سیاستها انجام شود، بدین معنا که همانطور که بازنگری در فضای پسابرجام در کلیت سیاستها به وجود آمده، لازم است که سیاستهای داخلی کشور با سیاست خارجی هماهنگ شود و بتوانیم در آن موضوعات، هماهنگی و عوامل عملیاتی شدن آن سیاست ها را عملی کنیم.
بنده به آینده بسیار امیدوار هستم هرچند که موانعی چون رژیم صهیونیستی و عربستان در آن حوزه وجود دارد اما ما میتوانیم با عملیاتی و اجرایی کردن پروژه ها در راه رفع موانع گام برداریم و عملا یک وابستگی متقابل بین ایران و کشورهای آفریقایی ایجاد شود. این وابستگی ها آنقدر باید تقویت شود تا در صورت قطع ارتباط آفریقا با ایران یا تغییر سیاست  هایشان، این گسست برای آنها هزینه بر باشد. یعنی تا جایی کشورهای آفریقایی به ما وابسته شوند و این مساله بتواند برای منافع ملی ما سودآور باشد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین