آفتابنیوز : سامی موباید تحلیلگر سیاسی سوری در مقاله منتشر شده در سایت اینترنتی atimes.com می نویسد: این روزها صحبت های زیادی در جامعه بین المللی در خصوص تحریم ایران و حمله نظامی آمریکا به ایران برای مقابله با برنامه های هسته ای این کشور می شود, اما مشکل این است که رویارویی نظامی تاثیری بر این کشور ندارد, چرا که احمدی نژاد از جنگ نمی ترسد. زیرا برای برخورد با ایران قبل از هر اقدام نظامی باید (افکار) احمدی نژاد را شناخت.
درک اولیه غرب از احمدی نژاد با گزارش هایی در خصوص همکاری او در تسخیر سفارت آمریکا در سال 1979 و ترور مخالفان کرد در سال 1989 در وین منحرف و بسیاری از مخالفان احمدی نژاد او را بعنوان شخصی مشابه معمر قذافی رئیس جمهور لیبی معرفی می کنند ولی اشتباه بزرگ این است که او را جدی نگیریم.
فردی که توانسته در طول هشت سال جنگ خونین ایران و عراق زنده بماند و در انتخابات سال 2005 با حداکثر آرا به ریاست جمهوری برسد یک قذافی نیست, او برای ایران برنامه هائی دارد و هیچ تلاشی هم برای مخفی نگه داشتن برنامه هایش نمی کند.
اسرار پشت پرده احمدی نژاد:
احمدی نژاد یک رهبر محبوب است, یکی از اهداف او " قرار دادن پول نفت بر سر سفره مردم" است. همین هدف باعث پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری در ایران شد.او توسط قشر عظیمی از جوانان و مردم ایران انتخاب شد و این به این معناست که او از طرف مردم انتخاب شده و آمریکائیها نباید این واقعیت را نادیده بگیرند. احمدی نژاد یک دیکتاتور نیست که بر خلاف خواست مردم از طریق کوتادی نظامی به قدرت رسیده باشد.
یکی از نزدیکان احمدی نژاد اخیرا گفته بود رویای احمدی نژاد خلق یک امپراتوری ایرانی به پایتختی تهران است و او تحت تاثیر این رویا و انقلاب ایران در سال 1979 به رهبری آیت الله روح الله خمینی و جمال عبد الناصر که انقلاب مصر در خلال سالهای 1970 – 1952 را رهبری کرد و بعنوان مردی که آمریکا, انگلیس و اسرائیل را به مبارزه طلبیده و وارد تاریخ شد قرار گرفته است.
هر چند که جمال عبد الناصر ( به استثنای تعدادی پیروزی های موقتی) در جنگ با غرب شکست خورد اما در طولانی مدت هیچ اتفاقی برای وی نیافتد, چرا که او توانست چهره خود را مجددا در میان اعراب ترمیم کند ( با وجود شکست وی در جنگ 6 روزه سال 1967 اعراب و اسرائیل, مردم به حمایت از او به خیابانها ریختند و خواستار ادامه رهبری وی شدند). او معتقد بود برای پیشرفت کشورش هیچ خط قرمز و محدودیتی وجود ندارد.
این دقیقا همان جایگاهی است که احمدی نژاد امروز در آن قرار دارد. وی نیز مانند عبد الناصر برای پیشرفت و دفاع از کشورش دلایلی دارد. احمدی نژاد نیز مثل عبد الناصر می خواهد بعنوان مردی که غرب را به مبارزه طلبیده وارد تاریخ شود و او نیز مثل عبد الناصر هیچ خط قرمزی برای خود نمی شناسد.
چیزی که دنیا باید آنرا درک کند آن است که صحبت بی عمل در کشورهای جهان سوم بعد از دوران ناصری ( دوران جمال عبد الناصر) ارزشی ندارد. احمدی نژاد می خواهد اسرائیل را از صحنه جهان محو کند, اما او تا زمانی که آمریکا یا اسرائیل در حمله پیشدستی نکنند, کشورش را درگیر چنین جنگی نمی کند.
احمدی نژاد می داند که جنگ با اسرائیل که متحد آمریکاست بسیار پرهزینه و مشکل است. صحبت های او در خصوص نابودی اسرائیل تنها با هدف عصبانی کردن طرف مقابل بیان می شوند و هدف او از این کار بالا بردن محبوبیت خود در ایران و جهان اسلام است.
صحبت های او علیه غرب و اسرائیل علی رغم اینکه هیچ تفاوتی در واقعیت با اظهاراتی که هر روزه در مطبوعات سوریه, مصر و اردن و شبکه های تلویزیونی مثل المنار حزب الله لبنان و سایر نشریات حماس و گروه جهاد اسلامی در فلسطین علیه غرب و اسرائیل نوشته می شوند ندارند ولی باعث بوجود آمدن هیاهوی بزرگی علیه وی شد.
چگونه می توان با احمدی نژاد کنار آمد؟ غرب باید تصمیم بگیرد که آیا آنها می خواهند در برابر رئیس جمهور ایران بایستاند یا با او از در تعامل وارد شده و او را آرام کنند؟ رویارویی با احمدی نژاد برای ایالات متحده, مخصوصا جرج بوش, بسیار پر هزینه است زیرا بوش در حال حاضر در باتلاق عراق گرفتار شده و از طرف دیگر سرباز اضافه, پشتوانه مالی و حمایت بین المللی برای شروع یک جنگ دیگر را ندارد.
همچنین گروههای شیعه در عراق از متحدان سابق و فعلی ایران بوده و هستند و آمریکا هیچوقت نمی تواند آنها را علیه ایران تحریک کند و از ابراهیم جعفری گرفته تا عبدالعزیر حکیم و آیت الله سیستانی ( که یک ایرانی است) هیچکدام تحمل اقدام نظامی و تحریم اقتصادی علیه ایران را ندارند و اگر بخواهند همزمان با مقتدا صدر با این اقدامات آمریکا مقابله به مثل کنند عراق را به بدترین کابوس آمریکا تبدیل می کنند.
از طرف دیگر شکست نظامی ایران بعلت پهناور بودن این کشور, پشتوانه اقتصادی و غیرت مذهبی و مردمی بسیار مشکل است. جنگ علیه ایران اگر به تغیر کامل رژیم در این کشور منتهی نگردد یک شکست تمام عیار برای آمریکا محسوب می شود چون آنها تحمل یک شکست دیگر را در منطقه خلیج فارس ندارند.
یک حمله نظامی موفق تنها باید محدود به هدف قرار دادن مراکز هسته ای گردد و این کار نیز برای آمریکا یا هر کشور دیگری بسیار مشکل است چرا که ایرانی ها از بمباران تاسیسات هسته ای اوسیراک عراق توسط اسرائیل در سال 1981 درس عبرت گرفته و مراکز هسته ای و تحقیقاتی خود را بصورت زیر زمینی و رو زمینی در سراسر ایران پراکنده کرده اند و از آنها بشدت مراقبت می کنند که این کار مشکلات آمریکا را برای حمله به این مناطق چند برابر می کند.
آمریکا چندان خواستار حمله نظامی علیه ایران نیست ولی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر پیشین اسرائیل از زمان نخست وزیری اش در گذشته تا به حال همیشه خواستار حمله نظامی به ایران بوده و اخیرا نیز گفته اگر در انتخابات ماه آینده اسرائیل موفق به تکیه به صندلی نخست وزیری شود در صورتی که حمله به ایران در دولت فعلی اسرائیل صورت نگیرد حمله نظامی به ایران برای متوقف کردن برنامه های هسته ای ایران در اولویت برنامه های دولت بعدی اسرائیل قرار خواهد گرفت.
لاری درفنر روزنامه نگاری که در اورشلیم پست می نویسد در مطلبی به این موضوع اشاره کرده که پیشدستی در حمله نظامی یک استراتژی مناسب برای متوقف کردن برنامه های هسته ای ایران که مراکز آن را در سراسر خاک خود پخش کرده نیست؛ در حقیقت ایران اتمی چیزی را تغییر نداده و قابل تحمل است هر چند که نباید از آن غافل شد.
اگر آمریکا و اسرائیل برای ساکت کردن احمدی نژاد به ایران حمله نظامی کنند تنها اتفاقی که می افتد این است که اقتدار و محبوبیت او در ایران بیشتر شده و عزم او را برای مخالفت بیشتر با آمریکا و اسرائیل بیشتر می شود. این حمله در نهایت احمدی نژاد را تبدیل به یک چهره رادیکال تر, محبوبتر و غیر قابل کنترل تر می کند.
غرب نباید فراموش کند که احمدی نژاد, صدام حسین نیست که مثل وی 30 سال قدرت را در دست داشته است. احمدی نژاد مثل صدام میلیونها دلار پول و کاخ های متعددی ندارد که با حمله در آنها پنهان شود. خلاصه آنکه احمدی نژاد چیزی ندارد که در جنگ با آمریکا از دست بدهد.
این تحلیلگر سوری ادامه می دهد که در حقیقت احمدی نژاد در حال هدایت آمریکا به سوی یک رویارویی است. در حال حاضر او در مورد موضوعات حساسی مثل هالوکاست و نابودی اسرائیل صحبت می کند. بنابراین اگر بپذیریم که احمدی نژاد می خواهد بحران درست کند, بهترین راه برای مقابله با او این است که در برابر او ساکت باشیم همانطور که سایر کشورها نیز قبل از جنگ جهانی دوم بعلت ترس از جنگ و مصلحت اندیشی برای دوری از آثار نامساعد نبردهای مسلحانه همین سیاست را در پیش گرفتند.
تعدادی به تعامل برای پرهیز از جنگ به چشم ترسو و ضعیف بودن نگاه می کنند, اما در حقیقت صلح و تعامل نیاز به شجاعت و دانایی بیشتری دارد. بهترین مثال تاریخی که در این خصوص می توان به آن اشاره کرد تعامل چمبرلین نخست وزیر انگلیس و آدولف هیتلر در سپتامبر 1938 در مونیخ است. چمبرلین با تسلیم چکوسلواکی, تنها دموکراسی باقیمانده در قلب اروپا به آلمان در عوض از هیتلر قول گرفت که به کشور گشائی هایش در اروپا خاتمه بدهد.
سامی موباید معتقد است که این دقیقا همان نکته ای است که قبل از هرگونه تعاملی با احمدی نژاد باید دقیقا به آن فکر کرد. چمبرلین از در تعامل وارد شد بخاطر اینکه مردم اروپا هنوز خاطرات ناشی از جنگ جهانی اول را به خاطر داشتند, از طرف دیگر انگلستان نیز اصلا تمایلی به جنگ با هیتلر نداشت چون آسیب های روانی ناشی از تعداد بالای کشته شدگان در جنگ جهانی اول هنوز مردم این کشور را آزار می داد چرا که بیش از 40 درصد مردان جوان انگلستان در جنگ کشته شده بودند.
احمدی نژاد فکر می کند که او می تواند از طوفانی که واشنگتن برای او راه می اندازد به سلامت بیرون بیاید. او به هر تهدیدی از جانب غرب خوش آمد می گوید چرا که او هیچ خجالت یا ترسی از مقابله با غرب ندارد و به تهدیدات غرب به عنوان فرصتی طلایی برای تبدیل شدن به یک مرد در تاریخ ایران که علیه آمریکا جنگیده نگاه می کند.
این تحلیلگر سوری اینطور ادامه می دهد که, فراموش نکنیم که الگوی احمدی نژاد افرادی مثل نلسون ماندلا یا مهاتما گاندی نیستند بلکه امام خمینی و جمال عبد الناصر هستند. نباید این واقعیت را فراموش کرد که مقابله با احمدی نژاد او را ضعیف تر نکرده بلکه باعث قوی تر شدن او در داخل ایران می شود.
اگر واشنگتن احمدی نژاد را نادیده بگیرد, چنین اقدامی بیشتر به نفع آمریکاست. دیر یا زود آمریکائیها باید این واقعیت را بپذیرند که تا زمانی که آنها در منطقه خاورمیانه ضعیف هستند و در باتلاق عراق گرفتار شده اند ایران برنامه های هسته ای خود را گسترش خواهد داد.
ایران سرمایه, انگیزه و توان علمی مورد نیاز برای گسترش برنامه های هسته ای خود را دارد و اگر بتواند به قدرت هسته ای دست یابد ایالات متحده برای ترغیب ایران در عدم استفاده از دانش هسته ای برای مقاصد نظامی باید در جستجوی راههای دیگری( دیپلماسی) باشد. یکی از راههای آمریکا برای تعامل با ایران یادآوری این موضوع است که ایران طرف جنگ با اسرائیل نیست.
ایران در دشمنی با اسرائیل به سر می برد بخاطر اینکه اسرائیل با فلسطینیان می جنگد. اگر فلسطینی ها با اسرائیل زیر نظر آمریکا به صلح منصفانه ای دست یابند دیگر هیچ دلیلی برای ایران باقی نمی ماند که به جنگ لفظی با اسرائیل ادامه بدهد.
در این حال هر چقدر که آمریکا فشار بیشتری به احمدی نژاد وارد می کند, گروههای مخالف احمدی نژاد نیز ساکت می شوند, چرا که طبیعی است هنگامی که یک نیروی خارجی رئیس جمهور شان را تهدید کند به حمایت از او بپردازند و همگی در اطراف او جمع شوند. اگر آمریکا احمدی نژاد و سخنانش را نادیده بگیرد مخالفت از درون ایران زیاد می شود.
پول نفت سر سفره ی ما! کی ما ار ار کردیم
تو این چهار سال سر سفره مون جا نفت چیز رفت