آفتابنیوز : این شاید شروع یکی از عادیترین روزهای یک ناشنوا است، صبحش با توضیح دادن برچسب روی ماشین برای مامور راهنمایی و رانندگی، سر راه رساندن بچهها به مدرسه و مهد کودک. مهدی آبفروش، که دچار ناشنوایی در هر دو گوش است، در مورد باقی ساعت های یک روز عادی از زندگی اش میگوید:
اگر بچه ها در مدرسه دردسری درست کرده باشند، یا معلمی بخواهد در مورد آنها با پدر و مادر ناشنوا حرف بزند، مشکل دومی پیدا میشود، معلم بیحوصله میخواهد بداند چرا بچه در مدرسه جیغ میزند، یا چرا کسی آماده بودن درسهایش را چک نمی کند، توضیح دادن این که بچهها در خانه دقیقا با چه چیزی رو به رو هستند برای دیگران کار سختی است. « به معلم میگویم آخر وقتی من نمیدانم شما به بچه چی درس میدهید چه طور میتوانم کمکش کنم؟ ما انتظار داریم که آموزش و پرورش یک بخشی از کار «آموزش و پرورش» را به عهده بگیرد، اما معلم ها از ما میخواهند که تمام کم کاری آنها را هم جبران کنیم، ممکن است برای پدر و مادری که تفاوتی با دیگران ندارند مساله خیلی پیچیده نباشد، اما برای ما دشوارتر است، معلم ها میگویند مگر ما چقدر حقوق می گیریم که بخواهیم همه چیز عالی باشد، چه کار می شود کرد؟ آنها هم حق دارند.»
شغل پیدا کردن برای بسیاری از آدم هایی که درگیر نیازهای خاص هستند کار سختی ست، به خصوص در کشوری که آمارهای رسمیاش از بیکاری یک میلیون و 200 هزار نفر حرف می زنند و بدبینها معتقد هستند که بیکاری واقعی در آن رقمی در حدود 5 میلیون نفر را شامل میشود، در چنین شرایطی کسی که نیازهای خاص دارد و توانسته شغلی برای خودش دست و پا کند حتما یک قدم از دیگران جلو تر است، « کارهای زیادی هست که برای انجام دادنشان به تمام امکانات طبیعی بدن نیاز نباشد»، یک ساعت ساز میتواند با دو انگشت شست و سبابهاش کار کند، حتی اگر نتواند روی پا راه برود، شغلهایی هست که در آنها به شنوایی برای انجام کار نیاز نیست، « شغل من تعمیر آسانسور است، شنوایی لازم ندارد، یک دستگاه برقی است که باید درست شود و درست شدنش هم راه دارد، کارش با چشم و دست انجام می شود، اما همه اش این نیست که کسی بتواند کاری را درست انجام بدهد.»
« در بازار، وقتی جنسی لازم داریم که بخریم، دردسر حسابی است، فروشنده ها حوصله ندارند توجه کنند ببیند آدم چه می خواهد، اگر بهشان بگویی که من حرفت را نمی فهمم و ازشان بخواهی که روی کاغذ بنویسند، میگوید برو آقا از یک جای دیگر خرید کن و آدم را حواله می کنند بیرون،»
از این بد تر هم می تواند باشد، « در ادارههای دولتی که همین طور آدم معمولی را صد بار میبرند و میآورند، دیگر کسی که نیازهای خاص دارد کلاهش پس معرکه است، تا می رسی بالای میز کسی که باید کارت را انجام دهد، آن قدر بیحوصله و تند تند حرف می زند که آدم اصلا نمیفهمد چه میگویند، بعد که می بینند تعلل می کنید آدم را پاس می دهند به کسی دیگر، برای هر کاری باید صد بار بروی و بیایی،تا بالاخره یک نفر پیدا شود که وقت بگذارد و طوری حرف بزند که آدم بفهمد چه می گوید. بهزیستی که قرار است کمک حال دیگران باشد و به زندگی بهتر ما کمک کند، از دیگران بدتر، کارشناسها را هر دو سال عوض میکنند، تا یک نفر میآید مراجعان را بشناسد و با آن ها هم دلی کند، جایش را عوض میکنند و باز روز از نو روزی از نو، نیمی شان اصلا نمی دانند که چه طور باید با یک ناشنوا حرف زد، نه صبر دارند که کسی رو به روشان ایستاده لب خوانی کند، نه زبان اشاره میدانند، آن هم برای خودش داستانی است.»
اما خدا نکند نیاز به کمک های فوری پیش بیاید، « همسرم که پابه ماه بود در بیمارستان بستری شد، گفتند باید از داروخانه دارویی بگیرم، دارو را تنها داروخانه سیزده آبان داشت، وسط شهر، در آن شلوغی، نه تابلوی اعلام شماره، نه کسی که راه نمایی کند، چه طور می شود آدم کسی را در آن جمعیت پیدا کند که بتواند کمک کند؟ با هزار گرفتاری به یکی از تکنسین ها گفتم که کسی را پیدا کند راهنمایی ام کند، از بین آن همه آدم که آنجا بودند، آخر سر یک نفر را از ته داروخانه آوردند که چون برادرش کم شنوا بود زبان اشاره می دانستد،در صورتی که خارج از ایران همه کسانی که در کادر درمانی هستند این چیز ها را می دانند.»
زندگی سخت است،برای کسانی که نیازهای خاص دارند، سخت تر هم می شود، به خصوص در شرایطی که بچهها در مدارس برای رو به روی شدن با آدم هایی با نیازهای خاص آموزش نمی بینند، در رسانه ها درباره این مورد حرف زده نمی شود و همه منتظر هستند سالی یک بار مناسبت های جهانی را تبریک بگویند و بروند تا سال بعد.
کانون ناشنوایان ایران بیست سال قبل از بهزیستی و در سال 1339 تشکیل شده است، و شاخه کنفدراسیون جهانی ناشنوایان در ایران است، با این وجود امکانات چندانی ندارد که در اختیار ناشنوایان و خانواده هایشان قرار دهد. ساختمان کانون را با جمع آوری کمک های مردمی و خانواده ناشنوایان ساختهاند و کمک های دولتی به افراد با نیازهای خاص آن قدر محدود است که نمی شود رویش حساب کرد؛ اما هنوز از هیچ بهتر است، کانون 30 شعبه در شهرهای مختلف ایران دارد که هر کدام بر اساس امکاناتشان میتوانند به مراجعه کنندهها خدمات بدهند، اما هنوز مشکلات جدی در زمینه آموزش ناشنوایان و خانوادههایشان و البته مردم عادی وجود دارد.
آبفروش که مسوول شاحه جوانان کانون ناشنوایان هم هست میگوید: « ما نمیخواهیم امکانات خاصی داشته باشیم، ما نمیخواهیم برای ما تبعیض مثبت قرار دهند، آن چیزی که ما نیاز داریم این است که به خاطر تفاوتهایی که داریم از حقوقمان محروم نشویم، لایحه اشتغال افراد داری نیازهای ویژه سال هاست که در مجلس مانده است، چندین دوره مجلس آمده و رفته است، دولتها عوض شدهاند اما این لایحه هنوز قانون نشده است، در صورتی که پیمان نامه های بینالملی دولتها را متعهد کرده است که بخشی از استخدام ها را از میان این افراد انجام دهند، اما در ایران نه که استخدامی انجام نمیشود، حتی قانون آن هم تصویب نمی شود، اگر بخواهند جایی تعدیل نیرو کنند هم اول از کسانی که نیازهای خاص دارند شروع می کنند. هر چه هم ما تجمع می کنیم و اعتراض می کنیم باز صدایمان شنیده نمی شود.»
خانم شهیدی، نایب رییس کانون ناشنوایان ایران، هم میگوید: « مهم ترین چیزی که ما می خواهیم این است که در کنار محدودیت ها امکانات ما دیده شود، تصویری که از افراد با نیازهای خاص وجود دارد تصویر خوبی نیست، درست است که بیشتر آنها کار ندارند، یا دچار مشکلاتی هستند، اما این افراد توانمندی هایی هم دارند که خیلی خوب است و این ها باید دیده شود تا نگاه ها در مورد افرادی که نیاز های خاص دارند تغییر کند.»
سالانه حدود 1400 نفر با اختلال شنوایی عمیق در کشور به دنیا می آیند، مشاوره های ژنیک پیش از فرزند آوری می توانند این آمار را تا نصف کاهش دهند، اما نانشنوایی و کم شنوایی هیچ وقت کاملا از بین نمی رود، حتی به فرض محال اگر از به دنیا آمدن تمام نوزادان ناشنوا جلوگیری شود، باز هم با افزایش سن، عده ای از مردم دچار کم شنوایی و ناشوایی میشوند، کانون و انجمن ناشنوایان ایران هر دو در حد بضاعت خودشان آموزش هایی برای ناشنواها و خانواده هایشان ارائه می دهند هر چند که ساعت این آموزش ها کم است و برای همه قابل دسترسی نیست.
کیفیت زندگی ما را آدم های اطرافمان تعیین می کنند، می توانیم آدم هایی باشیم که کیفیت زندگی دیگران را بیشتر می کنیم، گاهی فقط با کمی صبر کردن، آماده بودن برای شنیدن حرف دیگران و احترام به تفاوت ها، همان طور که شعار امسال روز جهانی ناشنوانیان ( هشتم مهر) میگوید: «ما با هم برابریم».
منبع: ایسنا