آفتابنیوز : فیلم سینمایی«سایههای موازی» با نقش آفرینی شهاب حسینی پس از چند هفته اکران حدود 300 میلیون تومان بلیت فروشی داشته و فیلم سینمایی «آبنبات چوبی» با بازی رضا عطاران حدود یک میلیارد و صد میلیون تومان فروش داشته است. تا اینجا هر دو پروژه سینمایی حتی نتوانستهاند هزینههای تولیدشان را از گیشه بازگردانند و این اتفاق درباره رضا عطاران بیش از شهاب حسینی غیرمنتظره است. انتظار میرفت رضا عطاران به عنوان پولسازترین بازیگر سینمای ایران بتواند این فیلم را به سرعت از مرز سه میلیارد فروش عبور دهد اما عطاران نتوانست تضمینی برای فروش باشد، همانگونه که شهاب حسینی نتوانست.
به گزارش تابناک، محمدرضا گلزار در کنار شهاب حسینی و رضا عطاران، گران ترین بازیگران کنونی سینمای ایران محسوب میشوند. عدم تاثیر قطعی گلزار در فروش فیلمهای سینمایی از سالهای قبل مشخص شده و به همین دلیل او دستمزدش را تا حدودی پایین آورد و تلاش کرد با بازی در آثار سینمایی متفاوت، سوابقش را ترمیم کند، هرچند اکثر این فیلمها توقیف شد یا به نمایش در نیامد و این تلاش گلزار تاکنون نمود عینی برای عموم تماشاگران سینما نداشته است. رضا عطاران نیز به سرعت در حال استفاده بی وقفه از ظرفیت پولسازیاش است و ممکن است به واسطه عدم احتیاط در انتخاب نقشها، جایگاهش در گیشه بیش از پیش تضعیف شود.
شهاب حسینی که پس از درخشش در سریال شهرزاد و به دست آوردن جایزه بهترین بازیگر از جشنواره کن برای فیلم «فروشنده» عملاً گران ترین بازیگر سینمای ایران شده، موقعیتی به مراتب سستتر از عطاران در تضعیف فروش یک فیلم سینمایی دارد و هیچ کارشناس سینما، حاضر نیست فروش یک فیلم را صرفاً به واسطه حضور شهاب حسینی تضمین کند. به عبارت سادهتر شهاب حسینی نمیتواند ضامن فروش مناسب یک فیلم سینمایی باشد، همانگونه که رضا عطاران و محمدرضا گلزار نیز نمیتواند حکم چنین تضمینی را داشته باشند.
با این اوصاف، تردید جدی درباره وجود پدیده سوپراستار یا فوق ستاره در سینمای ایران وجود دارد، چرا که یکی از ویژگیهای یک سوپراستار برخورداری از قدرت جذب وسیع مخاطب برای فیلم سینمایی -بدون توجه به کیفیت داستان و کارگردانی- است و در هالیوود مشخصاً به چهرههایی سوپراستار گفته میشود که صرفاً حضورشان در یک فیلم سینمایی، فروش آن فیلم سینمایی را تا یک کف مشخص تضمین کند و این کف معمولاً سودآوری هر پروژه سینمایی را تضمین میکند. وقتی بازیگری چنین ویژگی را نداشته باشد، ممکن است یک بازیگر برجسته باشد اما قطعاً یک سوپراستار نیست و بالاترین دستمزد سینمای آمریکا را دریافت نمیکند.
این قاعده در سینمای ایران برقرار نیست و نه تنها در میان بازیگران مرد، بلکه در میان زنان بازیگر سینمای ایران نیز نسبتی میان سودآوری و جذب تماشاگر بازیگران و دستمزدهایی که مطالبه میکنند، وجود ندارد. با این وجود این دستمزدها سال به سال افزایش مییابد و ورود تهیه کنندگان تازه نفس از سایر حوزهها به سینمای ایران که با قواعد این حوزه آشنا نیستند نیز باعث شده تا سطح این دستمزدها به صورت رقابتی و بدون توجه به بازدهی اقتصادی بازیگران افزایش یابد. در این میان شهاب حسینی یا رضا عطاران اتفاقاً چهرههایی هستند که نسبتاً میتوان بر روی آنها حساب باز کرد و در مقابل، شماری بسیاری از بازیگران مطرح را میتوان نام برد که در چند سال اخیر حتی یکی از فیلمهایی که بازی کردهاند، در گیشه موفق نبوده است. با این حال اکثر این بازیگران حاضر نیستند دستمزدهایشان را نسبت به سطح درآمدزاییشان برای فیلمهای سینمایی تقلیل دهند و برخی تهیه کنندگان به دلیل همین اوضاع برای تولید فیلمهای تازه به بن بست خوردهاند یا ترجیح دادهاند از بازیگران تازه نفس بیشتری استفاده کنند.
در این شرایط اما میتوان از یک منظر دیگر امیدوار بود و آن منظر، زاویه نگاه تماشاگر ایرانی است. تماشاگر ایرانی با عدم تماشای «آبنبات چوبی» و «سایههای موازی» با وجود نقش آفرینی چهرههای مطرح و یا تماشای «ایستاده در غبار» که یک بازیگر مطرح ندارد، نشان داده مقهور حضور بازیگران مطرح نمیشود و فیلم به فیلم با بررسی بازیگران، سناریو و کارگردان، برای تماشای یک فیلم در سالنهای سینما و خرید بلیت از گیشه تصمیم میگیرد.
این وضعیت که البته هنوز استثناهایی همچون فیلمهای کمدی را دارد، به کوشش مستمر فیلمسازان برای تولید آثار باکیفیتتر منجر خواهد شد. شاید این سطح از تمرکز تماشاگر برای انتخاب فیلم سینمایی را تنها در ایران بتوانیم شاهد باشیم، چرا که قیمت بلیت سینما نسبت به متوسط سطح درآمد مردم ایران خیلی ارزان نیست و تماشاگر ترجیح میدهد با اطمینان بیشتری از کیفیت فیلمی که برای تماشایش بلیت میخرد، بر صندلی سینما تکیه زند و به پرده نقرهای خیره شود. این یک امتیاز بزرگ برای سینمای ایران است و قطعاً نگرانی را برای فیلمسازی بیشتر خواهد کرد، چرا که مشتریان مشکلپسندی دارد.
به طور مثال در فیلم سایه های موازی که برداشتی از نوشته داستایوفسکی میباشد بر خلاف برداشتهای اولیه منتقدین و حتی تماشاگران که در نگاه اول آن را با شبهای روشن فرزاد موتمن مقایسه میکنند، فیلمی است با فیلمنامه ای که میتوانست بسیار بسیار جالب ،زیبا، خوش دیالوگ و احساسی باشد به خصوص با بازیهای دلنشبن شهاب حسینی و ابوالفضل پور عرب...اما وجود ضعفهای اساسی در این فیلم که در بحث نقد فیلم میتوان به آنها اشاره کرد، ریتم فیلم را کند و تحمل گذشت زمان برای به اتمام رسبدن فیلم را سخت نمود.....و اما فروش 300 میلیونی فیلم تا این لحظه دقیقا فقط و فقط مدیونه حضور چند دقیقه ایه شهاب حسینی است و نه هیچ عامل دیگری... با دیدن اسم شهاب حسینی در لیست بازیگران این فیلم سینمایی مردم به سینماها. میرن ...و سکانسهایی که از بازیگر محبوبشون میبینن دقیقا مثل همه بازیهای این بازیگر قابل تغدیره.....مشکل کلیته فیلم هیچ تاثیر منفی روی بازی شهاب حسینی نگذاشته و این حقیقتیست که نادیده گرفته میشود... به همین ترتیب رضا عطاران که چون همیشه در فیلمهای طنز حضور پیدا کرده و فروش میلیاردی فیلمها را به همراه داشته در صورت حضور نداشتن در فیلم مذکور فروش یک میلیاردو سیصد میلیونی آن حتما در سطح پایینتری بود... این یک واقعیت است که انگشت شمارند کارگردانانی که مردم اسمشان را سر در سینما میبینند و به خاطرشان به سینما میروند و برایشان فرقی ندارد که بازیگر چه کسی است! در موارد دیگر این بازیگرانند که تاثیر به سزایی در فروش فیلمها دارند چرا که محبوبیتشان چاره ساز ضعف کارگردانی فیلم میباشد...