بيست و پنج سال پيش چندصد دانشجوى ايرانى، سفارت ايالات متحده در تهران را تسخير كرده و ديپلمات ها و تفنگداران دريايى مستقر در آن را به گروگان گرفتند. اين حادثه باعث شد تا پرسشى در اذهان شهروندان ايالات متحده شكل بگيرد، مبنى بر اينكه «چرا آنها از ما متنفر هستند؟» اكنون با گذشت ربع قرن در حالى كه بوش خود را براى دور دوم رياست جمهورى آماده مى سازد، ايران بار ديگر در كانون توجهات آمريكا قرار گرفته است. دولت آمريكا به رغم ربع قرن از آغاز رويارويى با ايران به نظر مى رسد كه باز هم همانند آن دوران سياستمداران آمريكايى هيچ تصورى در مورد نحوه تعامل با ايران ندارد. اما سياست آتى دولت آمريكا براى تعامل با ايران چيست؟
براى شروع شايد بهتر باشد به بررسى اشتباهات و معضلات كاخ سفيد در رويارويى با عراق طى ۱۴ سال گذشته بپردازيم. لذا سياستمداران آمريكايى بايد پيش از اتخاذ هر نوع تصميمى جهت تعامل با ايران با بازبينى نحوه تعامل خود با عراق، درس هاى لازم را از آن بياموزند. اين درس ها را مى توان در چهار گروه دسته بندى كرد:
- تصور تغيير حاكميت به سادگى، تصورى كاملاً اشتباه است. در تمام دهه ،۱۹۹۰ بسيارى از آمريكائيان بر اين باور بودند كه رژيم صدام حسين مورد نفرت مردم عراق بوده و اين نفرت و نارضايتى چنان گسترده است كه ايالات متحده براى سرنگونى حكومت صدام تنها نيازمند مسلح ساختن جمعى از ناراضيان و در بدترين شرايط فراهم آوردن حمايت هوايى از آنان است. اشتباه بودن اين تصور زمانى كاملاً به اثبات رسيد كه ايالات متحده براى سرنگون ساختن رژيم صدام مجبور به حمله اى زمينى و گسترده شد. اكنون هم تصورى مشابه در مورد ايران وجود دارد. شايد مردم ايران نارضايتى هايى از دولتمردان خود داشته باشند اما هيچ شواهدى دال بر اينكه آنان آماده براندازى حاكميت باشند به چشم نمى خورد. ايرانيان هيچ علاقه اى به اقدامات خشونت آميز عليه حاكميت ندارند. آنان مردمانى به شدت ملى گرا هستند. با در نظر گرفتن تجربيات ايالات متحده در عراق، آمريكا بايد منتظر مقاومتى به مراتب شديدتر در مقابل هر نوع تلاش خود براى دخالت در امور داخلى ايران باشد.آمريكا براى حل مشكلات خود با ايران بهتر است توجه خود را معطوف به راه حل هاى ديپلماتيك كند تا نظامى. معضلات فراروى كاخ سفيد در عراق قطعاً بايد به دولتمردان آمريكايى درس هاى لازم را براى حمله به يك كشور خاورميانه اى ديگر آموخته باشد. از سوى ديگر گزينه نظامى در مورد ايران حتى قابل تصور هم نيست؛ نظاميان آمريكايى در سطح منطقه به شدت پراكنده شده اند و ارتش و سپاه ايران هم از قدرتى بسيار فراتر از همتايان عراقى خود برخوردار هستند. حملات هوايى به تاسيسات هسته اى ايران نيز امكان پذير نيست. ايران از حادثه مشابهى كه براى عراق پيش آمد درس هاى بسيارى گرفته است. تاسيسات هسته اى ايران در سرتاسر كشور پخش شده اند. براى هر فرآيند، چندين مركز مشابه پيش بينى شده و تمامى موارد امنيتى براى حفاظت از آنها لحاظ شده است. واشينگتن امروز حتى آنقدر در مورد تاسيسات هسته اى ايران بى اطلاع است كه نمى تواند ميزان تاثيرگذار بودن چنين حملاتى را بررسى كند. از سوى ديگر آمريكا بايد به شدت نگران حملات انتقام جويانه ايران در سرتاسر جهان، در صورت هر نوع حمله به خاك اين كشور باشد. طى دهه ۱۹۹۰ واشينگتن در تلاش براى تغيير سياست هاى ايران تمامى روابط تجارى با اين كشور را قطع كرد. سياست آمريكا در اين حالت تنها بر «تنبيه» متكى بود. ژاپن و اتحاديه اروپا از سوى ديگر سياست «تشويق» صرف را دنبال كرده و با ارائه انبوهى از كمك و افزايش مبادلات اقتصادى سعى داشتند تهران را به تغيير رفتار خود وادارند. اين سياست هم شكست خورد. براى ايجاد تغييرى واقعى در رويكرد حاكميت ايران و متقاعد ساختن آنها به تغيير رفتار خود، ايالات متحده و همراهانش بايد بر سر ديدگاهى چندجانبه كه سياست تنبيه و تشويق را به صورت توامان پيگيرى كند، به توافق برسند. به عبارت ديگر ايران بايد به ازاى برداشتن هر گام مثبتى بلافاصله تشويق شود و برعكس. از جمله اهدافى كه در اين رويكرد متعادل بايد لحاظ شود، متقاعد ساختن ايران به پذيرش برنامه هاى بازرسى منظم است. تجربه عراق نشان داده كه بازرسى هاى منظم نه تنها موثر است بلكه ايران نيز مى تواند پذيراى آن باشد، با اين تفاوت كه اين بار همانند پرونده عراق نبايد از تحريم هاى گسترده اقتصادى و يا حتى احتمال استفاده از نيروى نظامى براى اعمال خواسته هاى خود سخن گفت. مخاطرات چنين رويكردى پيشتر مورد بحث قرار گرفت.
• حق ايران براى توليد سوخت هسته اى
شرايط نشان داده است كه كشورهاى جهان بيش از آنكه به منافع آمريكا بينديشند، در جست وجوى منافع خود هستند. بدين ترتيب شكل گيرى اجماع براى تحريم ايران در صورت موفقيت واشينگتن براى ارجاع پرونده ايران به شوراى امنيت اگر غيرممكن نباشد، به شدت دشوار خواهد بود. اروپا، روسيه، ژاپن و چين شركاى بزرگ تجارى و اقتصادى ايران محسوب مى شوند. بدين ترتيب ايرانيان نگرانى چندانى از ارجاع پرونده خود به شوراى امنيت ندارند چرا كه بعيد به نظر مى رسد شوراى امنيت «جسارت» و «توان» اعمال «تحريم» يا «تنبيه» جدى عليه ايران را دارا باشد. در چنين شرايطى شايد ايالات متحده تنها بايد تلاش خود را معطوف تعيين شرايط براى همراهان خود كند. به عبارت ديگر واشينگتن بايد از تمامى كشورهاى قدرتمند شوراى امنيت ضمانتى مكتوب! دريافت كند كه در صورت تخطى ايران از مفاد معاهده پادمانى وجود شواهدى غيرقابل انكار در مورد تلاش اين كشور جهت دستيابى به تسليحات كشتارجمعى هيچ مخالفتى با تحريم يا تنبيه ايران ابراز نكنند. اما فايده چنين ضمانت مكتوبى، حتى در صورت اخذ آن، چيست؟ فرانسه، روسيه و چين هم اكنون از رابطه با ايران سود سرشارى را نصيب خود مى كنند، به نحوى كه مبادلات بازرگانى طرفين به شدت افزايش يافته و گاه به سرمايه گذارى هاى سرسام آور منجر شده است، در چنين شرايطى حتى ضمانت مكتوب هم نمى تواند تضمين كننده موثر بودن اقدامات آمريكا باشد. در شرايط فعلى مى توان به راحتى فرجام پرونده هسته اى ايران را تصور كرد. با گذشت يك دهه، در حالى كه نماينده دائم آمريكا در شوراى امنيت در هر جلسه با ناله و زارى به دنبال كسب حمايت جهانيان براى اقدام عليه ايران است، ايرانيان پيوستن خود به «باشگاه هسته اى» را جشن مى گيرند! كاخ سفيد اگر نمى خواهد خود را گرفتار چنين كابوسى ببيند، بهتر است به جاى تهديد و تحريم ايران، سعى در متقاعد كردن اين كشور داشته باشد. ايرانيان تا زمانى كه در اثر سياست هاى ايالات متحده به صورت مستقيم (تهديد تغيير حاكميت) و يا غيرمستقيم حمايت از تهديدات اسرائيل عليه ايران، موجوديت خود را در معرض تهديد احساس كنند، هيچ دليلى براى نشان دادن حسن نيت خود و تن دادن به خواسته هاى آمريكا ندارند. واشينگتن براى تغيير سياست هاى تهران در وهله نخست بايد سياست هاى خود در قبال تهران را تغيير دهد. تنها توصيه اى كه مى توان به جورج بوش رئيس جمهورى آمريكا كرد، به خاطر داشتن اين گفته مشهور ريگان، ديگر همتاى جمهوريخواه خود است، مبنى بر اينكه: حسن نيت، حسن نيت به دنبال خواهد داشت. كاخ سفيد بهتر است براى يك بار هم كه شده حسن نيت خود را به ايرانيان اثبات كند.