آفتابنیوز : نوه امام به شبهه آفرینی یک خطیب دینی در خصوص فتوای حلیّت شطرنج توسط امام راحل پاسخ داد.
به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی نوشت:
در شب هاى سوگوارى که به عزاى سید شهیدان در حرم امام خمینى(ره) نشسته بودم _همان جایى که صدا و سیما هر جاى عالم را نشان داد جز آنجا را _ ، در خبر ها خواندم و خواندید که یکى از خطبا در سخنانى گفته است که امام را مجبور کردند که به حلیت شطرنج فتوى دهند.
چند روزى نیز منتظر ماندم تا شاید تکذیبیه اى از سوى آن خطیب صادر شود که نشد.
اگر نبود ارزش امام عزیز ما ، مى گذاشتم این سخن در لا به لاى حرف هاى روزانه مثل گوینده اش فراموش شود.
اما آثارى که بر این سخن ممکن است بار شود همه را باید بر آن دارد که این سخن باطل را رد کنند.
حقیقت امر آن است که در بهترین فرض باید بگوییم گوینده این سخن، امام را نشناخته است.
واقعا آیا این آقاى خطیب چنان امامى را شناخته و معرفى مى کند که آنچه را واقعا حرام خدا مى داند ، به دلیل فشار ها حلال کند؟ به نظرم این گوینده هر چقدر هم امام نشناس تصور شود نمى تواند تا این اندازه از فهم حقیقت تهى باشد.
کینه هاى متحجرین از امام سال هاست به گونه هاى مختلف رخ نموده است و اول یاران امام را و بعد فرزندان امام را و اکنون شخص امام را هدف گرفته است.
بگذریم که در همین داستان شطرنج، جمع بسیارى از مراجع فعلى هم قائل به حلیت هستند، پس لابد از منظر این آقا، آنها هم به خاطر فشار، حرام خدا را حلال کرده اند.
نکته آخر هم اینکه جالب است بدانید که امام در بیان فتواى حلیت شطرنج استدلال فقهى کاملى بیان داشته اند که اینجا محل طرح آن نیست، با این حساب حتماً فشار آورندگان، فقیه بوده اند!!!
بعضى وقت ها آدمى نمى داند نام برخى حرف را چه بگذارد؛ جهالت و نادانى یا کینه و دشمنى
فقط يادآوري يكي از رفتارهاي آن بزرگوار بيانگر چگونگي رفتارشان در مسائل ديني است(كه البته لازم است از اينگونه موارد براي روشن شدن ذهن جوانان و نوجواناني كه به واسطه سنشان آن زمان را درك نكرده اند در كتابهاي درسي هم آورده شود):
در آن زمان كه تازه انقلاب شده بود و دشمنان خارجي از همه طرف دنبال بهانه اي بودند كه انقلاب اسلامي ايران را خدشه دار كنند، وقتي سلمان رشدي لعين آن غلط و خطا را كرد، اين امام خميني(رحمه الله عليه) بود كه بدون ذره اي واهمه و تامل و كوتاهي، به همه جهان اعلام كردند كه ريختن خون آن ملعون حلال است.
آنان كه به واسطه سنشان در زمان انقلاب اسلامي، آن دوران را عميق درك كرده اند مي دانند كه ايشان با همه عظمت و بزرگي و با آنهمه رافت و گذشت زيادي كه در مسائل و امور عادي زندگي با اطرافيانشان داشتند(اقتصادي، سياسي و ...)، در مورد مسائل ديني هيچ مصلحت و تاثيري جز مصلحت دين و اجراي فرامين الهي را نمي پذيرفتند.
پس بفهميم كه اگر ايشان شطرنج يا موسيقي(كه انسان را به گناه نيندازد) را حلال اعلام كردند، يا قطعنامه 598 را پذيرفتند و يا . . . (حتي با مشورت اطرافيان) در نهايت يقين داشتند كه اين به مصلحت بندگان خداست و رضايت حق تعالي را هم در پي دارد.
براي همين بود كه آن بزرگمرد، بعنوان يكي از بزرگان دين اسلام، در همه دنيا تا ابد جهاني و ماندگار شد و تا جهان باقي است نامش به بزرگي و پاكي برده خواهد شد انشاءالله