آفتابنیوز : او خود را اینگونه معرفی میکند؛ فرشته هستم ۲۶ ساله که در یک خانواده مذهبی در یکی از شهرهای زنجان چشم به جهان گشودم. من فرزند آخر خانواده بودم و دو برادر و ۴ خواهر بزرگتر از خودم داشتم. ۵ سال سن داشتم که متأسفانه پدرم فوت شد و همه امورات زندگی با همه گرفتاریهایش به دوش مادرم افتاد.
مادرم شبانهروز در یک شرکتی کار میکرد تا هزینه تحصیل؛ درمان و زندگی مان را فراهم کند. ۱۵ سال سن داشتم که اکبر دوست داییام وارد زندگی ما شد و مرا به عقد او درآوردند. پس از ازدواج فهمیدم که معتاد به موادمخدر است و برای ترکش تلاش زیادی کردم اما فایدهای نداشت. پس از دو سال صاحب فرزند پسری شدیم و من امیدوار بودم شاید به خاطر فرزندمان هم که شده اکبر دست از مصرف موادمخدر بکشد ولی متأسفانه فایدهای نداشت.
بر اساس گزارش سایت پلیس او در ادامه میگوید: چندین مرتبه قهر کردم و به خانه مادرم رفتم تا بلکه سرش به سنگ بخورد ولی فایدهای نداشت و هر دفعه با وساطتت داییام به زندگیام برمیگشتم. تا به خودم آمدم دیدم پایپ تو دستم و مشغول مصرف شیشه هستم. شوهرم برای اینکه من اعتراضی نکنم مرا نیز معتاد و بدبختی زندگیم را دو چندان کرد.
پس از ۵ سال دیگر دوام نیاوردم و از همسرم طلاق گرفتم و به خانه اولم یعنی پیش مادرم برگشتم. با کمک مادرم شیشه را ترک کردم و مدت ۳ سال پاک بودم که با چند نفر رفیق شدم و چون آنها شیشه مصرف میکردند من هم مجدداً به وسوسه آنها دوباره شروع به مصرف کردم و این کار موجب شد تا با بردارم اختلاف پیدا کردم و دیگر به خانه مادرم نرفتم و برای خود خانه مجردی اجاره کردم و با افراد ناباب معاشرت داشتم که الان هم توسط پلیس به همراه مقداری موادمخدر شیشه دستگیر شدم. از کرده خود بسیار پشیمان هستم و اگر به حرف مادر بیچاره و برادرم گوش میکردم و با دوستان ناباب معاشرت نمیکردم الآن شرایطم اینگونه نبود. نمیدانم چگونه باید به مادرم اطلاع بدهم. پشیمانم .....