آفتابنیوز : این مساله ما را به یاد فرافکنی هایی می اندازد که این روزها بازندگان عرصه دیپلماسی و مذاکره، راه انداخته و می خواهند سیاست ها واقداماتی را که ایران را در بن بست قرار داده به نوعی توجیه کنند. آنها در عوض این که به بررسی کارکرد خود بپردازند و دستاوردهای آن را نقد کنند. با شوت کردن توپ به زمین دیگران تصور می کنند می توانند شریک جرمی برای خود یافته و افکار عمومی را با خودشان همراه سازند.
این منطق و استدلال کوتوله های سیاسی است که فرق و تفاوت تهمت زدن و تجزیه و تحلیل را نمی دانند زیرا به قول رییس حزب کتایب لبنان، منطق جنگ با منطق صلح متفاوت است.یعنی با زبانی که از صلح سخن می گویند نمی توان صحبت از جنگ کرد . مشکلی که خیلی ها در مملکت ما ان را درک نمی کنند .
سیاستی که تهران از اولین روزهای پیدایش مساله هسته ای در پیش گرفته و حتی پس از اجلاس اخیر خود نیز بر آن تاکید شده مذاکره و حل مسایل از طریق دیپلماسی بوده است. جالب توجه است که تمامی مراحل این روند با اطلاع و هماهنگی کلیه مقامات و مسئولین مملکتی از جمله رهبر انقلاب صورت گرفته و اگر توافقی حاصل شده یا کاملا منطبق بر شرایط جامعه و خواسته های مسئولین بوده است. به همین دلیل آنچه این روزها کوتوله های سیاسی عنوان می کنند و هیاهویی که در برخی رسانه ها راه انداخته اند یا از سر ناآگاهی و عدم اطلاعشان از روند تصمیم گیری در ایران است یا این که می خواهند با فرافکنیها ناکامیها و عدم درایت ها را موجه جلوه دهند.
بحث بر سر تیم هسته ای قدیم یا جدید نیست زیرا هر یک از آنها با دستور العملی که داشته اند در سر میز مذاکرات حضور یافته و فعالیت کرده اند.
در این میان کوتوله های سیاسی که منبع تغذیه نا مشخص دارند با پیش گرفتن سیاست آشفته کردن افکار عمومی می خواهند نقش عقل کل را بازی کرده و با تخطئه دیگران تراوشات مغزی خود را به جامعه القا کرده و جریان سازی کنند.
قضاوت درباره این که کدام یک از دو تصمیم موفق تر بوده بر عهده مردم است ولی با نگاهی به روند اقتصادی وسیاسی کشور در آن زمان و حال حاضر می توان به این واقعیت پی برد که کدام روند به نفع جامعه بوده است.
اگر سیاست ما حقیقت محوری باشد و در این راستا حرکت کنیم که بازیگری را که می تواند به دوست و متحد تبدیل شود نباید با موضع گیری منفی به صف دشمنان راند جایی برای فرافکنی و جوسازی های غیر منطقی باقی نمی ماند ولی وقتی می خواهیم جو را امنیتی کرده و به قول مرحوم بازرگان گفتمان همه با هم را به همه با من تغییر دهیم لذا در مقاطع حساس به این حربه های زنگ زده روی می آوریم. این منطق تمامی جریان ها و افرادی است که معتقد به خشونت تقدس یافته هستند در حالی که آنها باید بدانند به قول وینستون چرچیل دنیا برای شکست خوردگان جایی ندارد.
کسانی که به مدیریت جزیره ای معتقدند و مروج استراتژی یاس و ناامیدی در جامعه هستند می خواهند با انتقاد از بدیهیاتی که به تایید ارکان نظام رسیده کشور را به سوی زندگی در اغتشاش و ناامنی سوق دهند در حالی که مقایسه دو مقطع زمانی به خوبی گویای سرزندگی و یا سردگمی مردم است.
ما نباید این ذهنیت را برای جهانیان به وجود بیاوریم که چالشی برای صلح هستیم و یا با دور کردن مردم و نظریات مختلف می خواهیم سیاست حالت نمایشی یک نفره را به خود بگیرد بلکه باید اجازه بدهیم دیدگاههای مختلف در چارچوب منافع ملی مطرح شود و آنچه صلاح است به تایید برسد.
مشارکت آن چیزی نیست که عده ای تبلیغ می کنند و مردم و افکار عمومی جامعه را فقط زینت المجالس به حساب می آورند بلکه مشارکت باید به انتقال تقاضاهای مردم به دولت منجر شود. در چنین چارچوبی است که می توان حتی به مخالفت ها و انتقادات چهره ای انسانی داد و اجازه نداد به بهانه حمایت از یک جریان و یا ایده، دیگران را تخطئه کرده و در صف گیوتین قرار داد.
اگر هدف ما مقایسه دو تیم هسته ای و دو تفکر است چه بهتر که دستاوردهای آنها را هم به نظاره بنشینیم. آیا سپردن امور کشور به دست کشورهایی که قدرت برتر در شورای امنیت هستند و در سایه سیاست غیر عقلانی گرایش به شرق وابستگی به آنها راتا این درجه خطرناک افزایش داده ایم شرط عقل و درایت بوده یا اینکه از طریق مذاکرات زمان بدست آورده و توانسته بودیم در مسیر تعامل به پیش برویم؟
کوتوله هایی که امروزه شعار جنگ و مقابله سرداده اند حتما اگر در دوره امام حسن بودند به او هم انتقاد می کردند که چرا با معاویه صلح می کند. در حالی که هم می توان حسینی بود هم اگر شرایط اقتضا کرد حسنی شد.
این چرخش را جامعه معین می کند لذا نمی توان از امام حسن و یا امام حسین انتقاد کرد که به چه دلیل صلح کردند یا جنگ. آنچه این شرایط را قابل تحمل می کند درایت و عقلانیت است که کوتوله های سیاسی فاقد آن هستند.