آفتابنیوز : فرهنگ عمومی ما، شناخت علمی و دقیقی درباره هیچ یک از گونههای اقلیت جنسی ندارد، بنابراین در مواجهه با گرایش های جنسی خارج از عرف و تبیین این موارد به خَلط و آشفتگی دچار میشوند. معمولا قضاوت های نابجا و رفتارهای نامناسب و دون شان و شخصیت انسانی که نسبت به این افراد روا میشوند، آنچنان دردناک هستند که به جای مرهم بودن بر درد این افراد، موجب بروز نابهنجاری ها و آسیبهای عدیده ای می شوند که پیامدهای منفی و ناگوار آن، درنهایت دامنگیر تمامی احاد جامعه خواهد شد.
دنیای جنسی متفاوتی به نام دوجنسیها
در اولین گام لازم است تفاوت اساسی بین دو اصطلاح جنس (sex) و جنسیت (gender) از یکدیگر باز شناخته شوند.این دو اصطلاح از جمله واژگان زبان شناختی هستند که در جملات و گفتار ما نقش هایی چون «اسم»، «ضمیر» و «صفت» را ایفا میکنند؛ از سوی دیگر، واژه هایی چون «پسر» و «دختر» و یا «زن»، «مرد»، اسامی از پیش تعیین شده و هویت سازی هستند که به خودی خود، بار معنایی خاصی به همراه داشته و نقش، جایگاه و آینده فرد در جامعه را نیز رقم می زنند.
روان شناسان تعیین هویت جنسی افراد بر اساس اندامهای جنسی، هورمونها، نوع کروموزومها و خصایص زیستشناختی را جنس(sex) و تعیین جنسی فرد بر اساس رفتار، تمایلات، هیجانها و همچنین هویت اجتماعی و فرهنگی را جنسیت (gender) تعریف می کنند و دوجنسیتی ها (transgender) افرادی هستند که کاملا به نوع جنسیت خود(مؤنث / مذکر) واقف بوده اما حاضر نیستند آن را بپذیرند، در واقع دوجنسی یا اختلال هویت جنسی، اختلالی است که فرد مبتلا به آن در جسم یک جنسیت، با هویت و روحیات جنسیت دیگر زندگی می کند و همواره نیز به لحاظ این دوگانگی دچار احساس آشفتگی و حیرانی است. توازی و توازن میان جنس و جنسیت باعث می شود در رفتار جنسی فرد هم نابهنجاری و یا رفتارغیرعرفی مشاهده نشود، مثلا وقتی فرد با شرایط بیولوژیک یک زن به دنیا می آید و در جامعه به عنوان یک زن رشد می کند، در خودشناسی و خوداگاهی هم خویش را زنی با علایق و احساسات زنانه و رفتار و منش متعلق به گروه های زنانه می شناسد قطعا می تواند تا پایان عمر در این گروه جنسی و جنسیتی باقی مانده و ایفای نقش کند، اما اگر میان جنس و جنسیت توازی و توازن نباشد، هرچند که فرد جنس خود را مردانه/ زنانه میبیند، اما جنسیت خود را متفاوت قلمداد کرده و تصور می کند جسم و جنس آن مطابق با جنسیتش نیست. معمولا این افراد احساسات، هیجانات و عواطف جنسی واقعی خویش را در قالب بدنی زندانی می بینند که به اشتباه در کالبد آن جسم قرار گرفته است.
اینان به عضویت در گروههای جنسیتی مخالف جنس خود، تمایل افراطی دارند اگر چه کمتر در آن نیز پذیرفته می شوند. آرزو و اصرار شدید برای شناخته شدن و بودن در نقش جنس مخالف و ناراحتی و عذاب فرد از جنسیت فیزیکی خود در رفتار اجتماعی از مهمترین مشخصه های شناخت افراد مبتلا به این بیماری است. دوجنسی ها از لحاظ بیولوژیک و ژنتیک یک زن کاملا سالم و یا یک مرد کاملا سالم هستند، یعنی اندام های جنسی داخلی و خارجی را دارند، اما به لحاظ ذهنی، فکری و عاطفی، به هیچوجه خود را متعلق به جنسیت آناتومیک خود نمی دانند و هرگز نیز حاضر به پذیرش ظاهر فیزیکی خود نیستند؛ به دیگر سخن، بیمارعلیرغم داشتن کالبد زنانه، خود را مرد می داند و می خواهد به یک مرد تبدیل شود و یا با وجود کالبد مردانه، خود را زن می داند و می خواهد به یک زن تبدیل شود. عدم رضایت از پذیرش کالبد حقیقی خویش در مبتلایان به این اختلال، به قدری است که فرد در زندگی شخصی و اجتماعی اش نیز، دچار مشکلات و نابهنجاری های جدی می شود.
معمولا مبتلایان به این بیماری، با تمام وارونگی ها خود را متعلق به جنس مخالف می دانند و به تغییر جنسیت خود تمایل افراطی دارند یا اینکه همیشه در تلاش هستند بهعنوان جنس دیگری در جامعه شناخته شوند، به همین نیز ممکن است از پذیرش نقشهای اجتماعی جنسیت حاضر خود( مرد/زن بودن، پدر/مادر بودن خواهر/برادر بودن و ...) به شدت امتناع کنند، در پوششی از جنس مخالف در جامعه حضور یابند (اگر چه این پوشش هم به طور کامل مایه رضایتشان نیست) یا رفتارهایی برخلاف جنسیت خود داشته باشند، از این رو، تغییر جنسیت، با اخذ مجوز قانونی واز طریق انجام عملهای جراحی، تنها اقدامی است که می تواند جسم فرد مبتلا به این اختلال را با هویتش یکسان کند، مثلا فردی که از نظر روحی زن اما به لحاظ جسمی مرد است، باید جسم او نیز به یک زن تغییر یابد.
تغییر جنسیت برای دوجنسی ها بسیار ضروری است چرا که بیزاری از جنس فعلی، نه تنها زندگی را برای آنان جهنم می کند، بلکه اسیر بودن در قفس تن باعث می شود همواره احساس ناخوشی و بیماری داشته باشند. دوجنسی ها تنها به خاطر عدم رضایت از جسم و جنس خود و نارضایتی از مسئولیتهای شخصی و اجتماعی همراه آن، نه به دلیل میل جنسی متفاوت از جسم و جنس خود، اقدام به تغییر جنسیت میکنند، تغییر جسم با جراحی، باعث می شود جنسیت آنها از کالبد ناهمگونشان رهایی یابد و با جنس واقعی شان همگونی پیدا کند؛ البته گاهی با دوجنسی هایی مواجه هستیم که هرگز اقدام به درمان های پزشکی مخصوصا جراحی آلت تناسلی نمی کنند.
علت این بیماری چیست؟
عوامل زیستشناختی، اجتماعی- فرهنگی و روانشناختی از جمله علتهای پدید آمدن پدیده ترا جنسی است که در این میان
عوامل زیستشناختی مهمترین عامل پیدایش این بیماری محسوب می شود. درباره علل زیست شناختی، توجه به سه فاکتور ژنتیک و وراثت (۶۲ درصد در بروز این پدیده نقش دارد)، هورمونها بویژه در دوران جنینی، اختلالات ساختمانی و عملکرد مغزی بخصوص در ناحیه هیپوتالاموس بسیار حائز اهمیت است. روان شناسان اگرچه علل اجتماعی - فرهنگی و روان شناختی را ازجمله فاکتورهای مهم در بروز و پیدایش دوجنسی می دانند اما با این حال معتقدند این عوامل به خودی خود نقش مستقیمی در بروز این اختلال نداشته بلکه به عنوان سائق و تسریع کننده توانسته اند به ظهور این بیماری در فرد مستعد دامن بزنند.
مهمترین نشانه های تشخیصی افراد ترا جنسی کدامند؟
براساس دستورالعمل های تشخیص بیماریهای روانشناختی(DSM-V)، فردی نامزد دوجنسی است که دو نشانه از چهار نشانه زیر را به مدت بیش از شش ماه تجربه کند:
تمایل و پافشاری زیاد فرد بر این که متعلق به جنس دیگر است
وجود یا تاکید بر نارضایتی، ناراحتی و تنفر از جنسیت بیولوژیک خود
شواهدی مشخص و مبرهن دال بر بروز اختلال جدی و مشخص در زندگی شخصی، اجتماعی و محیط کاری
بینا جنسیتی نبودن فرد
دوجنسی ها از خانواده هم طرد می شوند
متاسفانه درک این پدیده برای برخی از تحصیل کرده ها و حتی پزشکان هم بسیار سخت است، بنابراین پذیرش یکباره و بی چون وچرای این حقیقت تلخ و کنارآمدن با جنسیت جدید فرد از جانب خانواده و بستگان نزدیک تا اندازه ای دور از انتظار است. معمولا اطرافیان یک دوجنسی، کمتر این موضوع را درک می کنند، آنها نمی توانند به یقین این مطلب برسند که مثلا فرزند دخترشان با تمام ویژگی های زنانه ای که دارد باید به مرد شدن فکر کند، برای آنها غیر قابل درک و تحمل است که به عمل تغییر جنسیت فرزندشان رضایت بدهند و پس از جراحی هم، زنی از خانواده را از دست بدهند و مردی را بپذیرند که صرفا حاصل یک عمل جراحی است. پذیرش این وضعیت در جوامع ایدئولوژیک گرا، سنتی و مردسالار چندین برابر دشوارتر است، محدودیت ها و قید و بندهای تعریف شده در روابط زن و مرد از یک سو و همچنین منافی فرهنگی بودن این پدیده و پایبندی به برخی از تفکرات اعتقادی چون "عمل جراحی تغییر جنسیت، عین کفر گفتن به خدا و دخالت در کار اوست" از سوی دیگر، باعث می شود این عمل نه تنها امری قبیح قلمداد شود بلکه جنسیت پس از عمل جراحی هم، مصنوعی و به اصطلاح مندرآوردی فرض شده و به عنوان هرزگی و یا مد دنیای جدید،هرگز مورد توجه و پذیرش قرار نگیرد.
دوجنسی ها، منحرفان جنسی نیستند، بلکه بیمارند
معمولا در بسیاری از جوامع، صحبت کردن درباره مسائل جنسی تابو و از مقوله محرّمات است. هر جامعه تعریف مشخصی از رفتار جنسیِ عرف و گرایش های جنسی دارد، عموما گرایش های جنسی خارج از عرف مذموم تلقی می شوند و فرصتی نیز برای طرح بحث و بازشناسی این موضوع نیست، اهمیت بی توجهی به این امر تا بدان جایی است که در برخی از جوامع برای سرپیچی کنندگان قوانین سختگیرانهای هم در نظر گرفته می شود، اگر چه گاه دیدگاه تسامحگرایانه هم وجود دارد اما معمولا گرایشهای جنسی نامتعارف، تهدیدکننده حیات و بقای بشر هستند که به بنیان افکنی خانواده و نهایتاً سبب تباهی و سقوط بشریت منجر می شوند. بنابر این اصل، پدیده تراجنسی در بیشتر جوامع و نزد توده مردم قابل درک و شناخته شده نیست؛ معمولا تراجنسیها در شمار همجنسگرایان و افرادی نامعمول و سنت شکن طبقه بندی می شوند که اغلب مشکل عمیق آنان مترداف با لذتگرایی، هرزه و فاحشه، منحرف و بی قید و بند معنا و مورد تفسیر قرار می گیرد که قطعا این وضعیت برای توالی نسل بشریت هم، تهدیدی جدی به شمار میآید.
بی تردید با این اتهامات، دیگر مجالی برای توضیح و تفسیر برخی رفتارها و تمایز آنها با برخی بیماری ها باقی نمی ماند چرا که جامعه هر دو را به یک شکل می بیند و از خود می راند. حال آن که، به کمک یافته های پزشکی و روان شناختی دریافته ایم که وراثت و فاکتورهای بیولوژیک در بروز دوجنسی نقش مهمی دارند و این گروه متمایز از منحرفان اخلاقی و اجتماعی هستند، باید به یاری این بیماران بشتابیم و با تداخل درمانهای پزشکی و روانشناختی به تطابق جنس و جنسیت در این افراد کمک کنیم.
جراحی دوجنسیها ضرورتی مهم اما دردناک است
دوجنسیها معمولا در انزوا بسر میبرند، زیرا در اجتماعاتی مانند خانواده، دوستان و آشنایان به عنوان فردی غیرعادی پنداشته شده و هرگز نمی توانند جایگاه واقعی خود را کسب کنند، معمولا از اضطراب، افسردگی و خشونت رنج می برند و نسبت به تغییر جنسیت خویش دلشمغولی های ذهنی بسیار دارند، تا آنجایی که عوامل فرهنگی و اجتماعی القا شده، هرگز باعث نمیشود آنها به جنس فعلی خود قانع شوند و از اندیشه تغییر آن منصرف گردند. رویای تغییر جنس را تنها به این امید در ذهنشان می پرورانند که از آن طریق بتوانند به آرامش روحی و روانی برسند و در گروه همجنس مطابق با جنسیت خود عضویت دایمی داشته باشند.
اهمیت تغییر جنس و تن دادن به جراحی های سخت، آنقدر زیاد است که اگر این کار صورت نگیرد، تعارض میان جنس و جنسیت آنها را تا بزهکاری، اعتیاد و نهایتا خودکشی پیش میراند. البته مخاطرات پیش از عمل تنها یک روی سکه است در دیگر روی آن باید از مشکلات بعد از جراحی دوجنسی ها هم سخن گفت. دشواریهای زندگی یک تراجنس، پس از عمل جراحی هم پایان نمی پذیرد.
هماهنگ و تطبیق شدن با جامعه و گروههای جنسی/ جنسیتی یکی از مهمترین مشکلاتی است که این افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند. شبکه روابط یک دوجنسی تا پیش از عمل جراحی چیزی متفاوت تر از بعد جراحی است مثلا اگر فرد مبتلا تا به دیروز در نقش مرد یا زن، شوهر یا همسر، مادر یا پدر، خواهر یا برادر و دختر یا پسر ایفای نقش میكرد، پس از جراحی قرار است به گونهای کاملا متضاد با قبل رفتار کند، بنابراین بروز مشکلات عاطفی و روانشناختی اجتنابناپذیر است و آینده، هویت اجتماعی و جایگاه آنان را به مخاطره می اندازد، اگر چه دشواریهای این مسیر برای اطرافیان فرد مبتلا هم بسیار جانکاه است. از این رو لازم است پیش از تصمیم و اقدام به جراحی، فرد و خانواده اش تحت حمایت های تخصصی پزشکان، پرستاران و روانشناسان مجرب قرار گیرند.
منبع: سلامت آنلاین