آفتابنیوز : روزنامه «ایران» نوشت: گفتوگو با دیپلماتها به دلیل پیچیدگیهای خاص حوزه سیاست خارجی و حساسیتهای حاکم بر اطلاعرسانی در این عرصه دشواریهای خاص خود را دارد، خاصه اگر مصاحبه شونده در مقام سخنگویی وزارت امور خارجه، مأمور به موضعگیری و تحلیل ابعاد وقایعی باشد که هر نکته آن بهسرعت در صدر اخبار جهان مینشیند.
با بهرام قاسمی در دفتر روزنامه ایران به گفتوگو نشستیم. دیپلماتی که کارنامه پرباری از مأموریت در کشورهای مهم اروپایی از جمله ایتالیا، اسپانیا و ایرلند دارد و سالها در مسند معاونت مرکز تحقیقات استراتژیک بهعنوان یکی از نهادهای تحقیقاتی مهم کشور نشسته است. قاسمی خود دست به قلم است و جنس رسانه را میشناسد و در روزها و ساعاتی که حساسیت برخی رخدادها، اطلاعرسانی بهنگام مسئولان را طلب میکند، با دقت ویژهای موضعگیری میکند.
حضور صمیمانه سخنگوی وزارت امور خارجه در تحریریه روزنامه با گفتوگو درباره روند رو به رشد رابطه ایران و اروپا همراه شد. با دقت خاصی سؤالات را شنید و هیچکدام را بیپاسخ نگذاشت. به گفته او تنشزدایی با اروپا و ارتقای جایگاه منطقهای و بینالمللی ایران در زمره اهداف مهمی بود که وزارت امور خارجه در بحبوحه بحرانهای متوالی منطقه و جهان مأمور به انجامش شد و در نهایت نمره خوبی گرفت.
مشروح گفتوگو با سخنگوی دستگاه دیپلماسی را با یکدیگر میخوانیم:
ایران و اروپا تحت تأثیر رویکردی که دولت یازدهم در کاستن از مشکلات خارجی و حل و فصل موضوع هستهای در پیش گرفته، وارد مرحله جدیدی از تنش زدایی شدهاند. دورهای که با رفت و آمد پی در پی و سطح بالای مقامات ایران و کشورهای غربی همراه شده و حتی به صدور قطعنامه عادی سازی روابط ایران و اروپا انجامیده است. این در حالی است که به نظر میرسد فراز و فرودهای این رابطه بعد از پایان موفقیتآمیز مذاکرات هستهای تا حد زیادی به روند اجرای برجام گره خورده است. ارزیابی شما از سطح کنونی رابطه ایران و اروپا چیست؟
تفاهم هستهای ایران و کشورهای 1+5 که تحت عنوان برنامه اقدام مشترک به دست آمد، جایگاه جهانی ایران را تغییر داد و آن را از یک موقعیت راکد به جایگاه قابل قبولی ارتقاد داد. پیش از این، خطر وقوع جنگ به دلیل اوجگیری تنش هستهای و قطعنامههای شورای امنیت که به اعمال تحریمهای بیسابقهای علیه ایران منجر شده بود، کشورمان را در معرض مشکلات بسیاری از منظر سیاسی و اقتصادی قرار داده بود. این در حالی است که با دستیابی به برجام، شرایط پیشین متحول شد و بواسطه حل اختلاف بر سر برنامه هستهای، محدودیتهایی که نسبت به کشورهای غربی و منطقهای وجود داشت، رفع شد. رابطه ایران و اروپا از دیرباز بر پایه یک رابطه سنتی، قدیمی و مثبت برقرار بوده است. مؤلفههای زیادی از جمله زمینه همکاری سیاسی، اقتصادی، مراودات تجاری، انتقال تکنولوژی و مسائل فرهنگی در حفظ این رابطه بر مدار مثبت نقش داشته است.
برای اروپاییها ایران بهعنوان یک کشور صاحب تمدن و تاریخ، جایگاه ویژهای نسبت به سایر کشورهای جدیدالورود دارد. برجام فضای مساعدی مهیا کرد تا روابطی که طی سالهای گذشته دچار انجماد شده بود، احیا شود. بر این اساس، رفت و آمدهای دیپلماتیکی که با آغاز به کار دولت یازدهم از سر گرفته شد در دوره پسابرجام، با هدف ترمیم و بهبود رابطه ادامه یافته است، بویژه که این روابط در شرایطی که توافق هستهای در مرحله اجرایی قرار گرفته است، اهمیت دوچندانی مییابد. تعدد هیأتهایی که از سوی ایران و غرب با یکدیگر تبادل میشوند، قابل تأمل است. در همین حال ایران ظرف یکی دو ماه آینده با اتحادیه اروپا نشست سالانه خواهد داشت که موضوعات فراگیر متعددی برای آن تعریف شده است که امیدواریم این نشست، زمینههای مناسبی برای برداشتن گامهای همکاری متقابل از سوی ایران و اروپا فراهم کند.
در حال حاضر موانع اصلی برقراری روابط سیاسی و اقتصادی برطرف شده است و تأخیری هم که گاه در زمینه مراودات اقتصادی دیده میشود، از تبعات فشارهای گذشته علیه ایران است. حال آنکه مکانیزم سابق بر مبنای اجماع کشورها در خودداری از کار با ایران از میان رفته است و برای اجرای روند جدید باید قواعد جدید صادر شود که مقداری زمانبر است. بنابراین در شرایط کنونی، مانع اساسی وجود ندارد و مشکلات موجود بر سر راه همکاریهای اقتصادی ایران و جهان به ساز و کارهای بوروکراتیک و ناسازگاری قوانین میان بدنه سیستم دولتی ایران و کشورهای اروپایی بازمیگردد که طرفین در حال حل و فصل آنها هستند.
تصویب قطعنامه عادیسازی روابط که هفته گذشته در پارلمان اروپا به تصویب رسید تا چه اندازه میتواند به روند مناسبات دوجانبه ایران و اروپا شتاب دهد؟
صدور این قطعنامه خود نشانه مثبتی از جدیت کشورهای اروپایی برای عمق بخشیدن به روابط بعد از دستیابی به برجام است. ضمن آنکه مهر تأییدی بر ارتقای جایگاه ایران در عرصه منطقهای و جهانی است و همین امر راه را برای افزایش مشارکت ایران در روند حل مناقشات منطقهای و یافتن راهکارهای مبارزه با تروریسم بویژه داعش و جریانهای رادیکال باز میکند. لازمه این همکاریهای جدید هم در نظر گرفتن شرایط کنونی ایران متناسب با مقتضیات دوران پسابرجام و به دور از ملاحظات سیاسی است.
رابطه ایران و اروپا را میتوان در دو قالب جداگانه تعریف کرد؛ یک، سیاست و موضعگیری درقبال سیاستهای اتحادیه که بعضاً در موضوعات کلانی چون بحث هستهای و حتی موضوع حقوق بشر مورد ارزیابی قرار میگیرد و یک گزاره هم پیگیری سیاستهای کشور در برابر هر یک از کشورهای مهم این قاره است که حسب نوع نگاه و پیشینه تاریخی آنها تعریف و به سیاست رسمی ایران در برابر هر یک از این کشورها تبدیل میشود. آیا در حال حاضر این نگاه متفاوت نسبت به اروپا در دستگاه دیپلماسی کشور مورد توجه قرار دارد؟
ایران نگاه ویژهای به اتحادیه اروپا دارد اما این نگاه ویژه لزوماً به معنای نادیده گرفتن سیاست تک تک کشورها نیست. اتحادیه اروپا در حال حاضر از موقعیت و جایگاهی که در عرصه بینالمللی داشت، فاصله گرفته است. این در حالی است که در گذشته همصدایی بیشتری داشت ولی اکنون دچار فراز و نشیبهای زیادی شده و مسائل داخلی آن از جمله بحرانهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و اخیراً هم موضوع جدایی طلبی برخی کشورها و خروج کشورهایی مانند انگلیس از اتحادیه، آن را با یک وضعیت دشوار جدیدی مواجه کرده است. این مسائل این اتحادیه را در مقایسه با گذشته که با صدای رساتری میتوانست با جهان و کشورهای دیگر صحبت کند، متفاوت ساخته است. ایران با در نظر گرفتن همین مسائل تلاش کرده نگاه دوجانبهای را در برقراری رابطه با کشورهای قاره سبز داشته باشد. در همین راستا اولویت نخستش، کار با تک تک کشورهاست اما در عین حال اتحادیه را هم بهعنوان یک واقعیت نمیتواند نادیده بگیرد و مجبور است برای تسهیلسازی و حل یکسری موضوعات از مجرای آن وارد عمل شود؛ چه آنکه ممکن است استفاده از کانال اتحادیه برای پیگیری برخی مسائل بهتر از رایزنی جداگانه با کشورهای اروپایی باشد.
اشاره داشتید که سطح روابط ایران و کشورهای اروپایی وارد مرحله تنشزدایی شده و طرفین در حال عمق بخشیدن به مناسباتی هستند که پیش از این تحت تأثیر مؤلفههایی چون پیشینه تاریخی و زمینههای مشترک همکاریهای سیاسی و اقتصادی شکل گرفته بود. با وجود این به نظر میرسد که با وجود ترمیم و ارتقای رابطه با اروپا در دوره پس از اجرای برجام، همچنان وجود برخی اختلافات به مانعی برای استمرار یک رابطه کمهزینهتر میان ایران و غرب تبدیل شده است چنانکه موضعگیری یک مقام اروپایی درباره یک موضوع اختلافی، تبعات فراگیری در روابط دیپلماتیک به جای میگذارد، علت چیست؟
ایران و اروپا اشتراکات بسیاری دارند و با مانع عمدهای بر سر ارتقای رابطه مواجه نیستند. حالا ممکن است در حوزههایی اختلاف نظر وجود داشته باشد که این اختلاف نظر در میان خود اروپاییها هم نسبت به تحولات درونی خودشان دیده میشود. بهعنوان مثال، نگاه و ساختار کشورهای شمال و جنوب اروپا درباره بسیاری از مسائل جهانی با یکدیگر متفاوت است. اتحادیه اروپا در برخی موارد این مواضع را به هم نزدیک میکرد اما به دلیل ضعفی که بعدها به آن دچار شد و پیش از این اشاره داشتم، استقلال عمل کشورها افزایش یافته و این مسأله به بروز سیاستهای متفاوتی از سوی هر یک از کشورهای مختلف این قاره منجر شده است. خب ایران هم در چنین شرایطی با بازیگران اروپایی وارد تعامل شده است؛ یعنی در شرایطی که اتحادیه مقطع تاریخی مهمی را پشت سر میگذارد و شکل متفاوتی نسبت به گذشته پیدا کرده است. بنابراین در چنین شرایطی با نگاه سیاسی و ارزشی تکتک کشورها در قبال موضوعات مهم روبهرو است. این تفاوتها در خصوص تحولات منطقه از جمله موضوع سوریه و بحث حقوق بشر که در مقطع کنونی از موضوعات مهم حوزه بینالملل است، بخوبی دیده میشود. در حقیقت شاید مشکل اصلی بر سر نبودن یک شناخت واقعی از ساختارهای فرهنگی و سیاسی دو طرف است که روابط دو طرف را طی این سالها در برخی موضوعات دچار تلاطم کرده است.
خب این اختلاف نظرها بر سر موضوعات ارزشی یا مسائل منطقهای قابل قبول است اما صرف نظر از مشکلاتی که هنوز در زمینه مراودات بانکی ایران و اروپا از سوی قوانین مالی آمریکا به وجود آمده است چرا با وجود حل موضوع هستهای و شفاف شدن دیدگاه ایران در زمینه برنامه هستهایاش و رفع سوءتفاهم کشورهای غربی، هنوز شرایط آنطور که باید مهیای همکاری اقتصادی ایران و اروپا نشده است؟
مؤلفههای زیادی در این رابطه دخیل است. در شرایط کنونی وضعیت منطقه و بحرانهای متوالی که به بروز ناامنی بر خاورمیانه حاکم شده است، نوعی نگرانی را به وجود آورده است که باعث شده شرکتهای بزرگ غربی از ورود جدی به ایران و سرمایهگذاری در آن خودداری کنند. مناسبات منطقهای ایران از جمله رابطه با عربستان، بحران جدی در سوریه و عراق و همچنین نوسان رابطه تهران و آنکارا از جمله مسائلی است که باعث میشود، نهادهای مالی غرب که سمت و سوی جداگانهای در سویهگیری اقتصادی از کشورهای متبوع خود دارند، ملاحظه جدی برای از سرگیری تعامل اقتصادی با کشورمان داشته باشند. اینها در حالی است که تحولاتی نظیر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات ایران و همچنین پیگیری سیاست منسوخ ایران هراسی از سوی برخی از بازیگران منطقهای هم از عوامل تأثیرگذار در تصمیمگیری شرکتهای مهم غربی در ارتباط با ایران است. یعنی الزاماً برجام تنها عامل مؤثر نیست تا بواسطه آن سرمایهگذاری شرکتها در ایران وارد فاز جدیدی شود.
اشاره شما به عوامل تأثیرگذار دیگری غیر از موضوع هستهای در روند همکاری با ایران در حالی است که از منظر صاحبنظران بینالمللی و حتی بسیاری از ناظران غربی، جایگاه سیاسی و منطقهای ایران به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته و توانسته ثبات و امنیت خود را در بحبوحه بحرانهای متوالی منطقه حفظ کند.
خب البته اگر بخواهیم وضعیت کنونی را با گذشته مقایسه کنیم متوجه میشویم که شرایط جهانی طی سه سال گذشته بهسرعت به نفع ایران تغییر کرده است و تلاشهای دیپلماتیک کشورمان که به حل یکی از مناقشات تاریخی پایان داد نقش بسزایی در این باره داشت اما در مقایسه این وضعیت با شرایط مطلوب و ایدهآل، باید گفت که توقع ما از روند همکاری با اروپاییها بیش از این است. اروپاییها از آنجایی که پیش از این در ایران حضور داشتهاند و شناخت خوبی از ظرفیت بازار و خوی و خصلت ایرانیان دارند، به کار در آن علاقهمند هستند. الان هم اگر احساس کنند که مانعی بر سر راهشان نیست علاقهمند هستند که کار کنند اما خب عوامل و پیچیدگیهای مربوط به مسائل منطقه و موضوع انتخابات در آمریکا و ایران هم که پیش از این اشاره داشتم به اندازهای پررنگ است که موجب نگرانی آنها شده و باعث شده روند این همکاریها شتاب لازم را نداشته باشد. موانع اداری و پیچیدگیهایی که در طول مدت تحریم بر روند مناسبات، تحمیل شده هم از جمله عوامل مؤثر است. در چنین شرایطی ما بر این باوریم که اروپاییها کند عمل کردند و لازم است به روند همکاریهای خود با ایران سرعت ببخشند اما این نافی پیشرفتهای بسیار چشمگیر رابطه ما با اروپاییها نیست.
آیا این پیشرفت به اندازهای بوده است که اروپاییها ایران را در روند مشکلاتی که با آمریکا بهعنوان قطب اصلی مذاکرات هستهای دارد، همراهی کنند؟ یعنی آن اجماع سابق میان اروپا و آمریکا از میان رفته است و ایران میتواند به اروپاییها بهعنوان شرکای قابل اعتماد در مناسبات سیاسی تکیه کنند؟
مسلم است که اکنون با دستیابی به برجام، آن اجماع گذشته از بین رفته و میان اروپا و آمریکا شکاف ایجاد شده است. البته خب در همراهی و موضعگیری کشورهای اروپایی در قبال ایران یکدستی وجود ندارد و ممکن است حمایت برخی کشورها بیشتر و برخی کمتر باشد. بهعنوان مثال نوع نگاه و همکاری کشوری مانند انگلیس که فراز و نشیبهای زیادی را در رابطه با ایران پشت سر گذاشته است با کشوری مانند ایتالیا که در تاریخ روابطش با کشورمان مشکلی نداشته است، تفاوتهای آشکاری وجود دارد.
ظرفیت دیپلماتیک ایران و اروپا در حالی بعد از برجام در فضای تازهای به جریان افتاده است که در خصوص تحولات منطقه و مشخصاً سوریه میان کشورهای موافق و مخالف منطقه و غرب بر سر چگونگی حل بحران سوریه صفآرایی شده است. این در حالی است که ایران در این کارزار دیپلماتیک، اتکای بیشتری بر روسیه بهعنوان یک سر کشورهای تأثیرگذار در این بحران داشته است. با توجه به شرایط کنونی رابطه ایران و غرب که در فضای مساعدتری جریان دارد، چرا مسئولان دیپلماتیک کشورمان از ظرفیت اروپا برای حل بحران سوریه بهره بیشتری نمیگیرند؟
ایران یک وزنه قابل توجه در منطقه به حساب میآید و آمادگی همکاری با کشورهای طرف درگیر در بحران سوریه را دارد. در این فضا روابط ما با روسیه به دلایل بسیاری از جمله همسایگی و وجود ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی به سمت و سوی یک رابطه راهبردی حرکت میکند و این آمادگی برای عمق بخشیدن به رابطه دوجانبه تهران و مسکو وجود دارد. این آمادگی برای همکاری با سایر کشورها هم وجود دارد و ایران در را به روی بقیه نبسته است؛ بستگی به خود آنها دارد که چه اندازه وارد یک دیالوگ جدیتر با ایران شده و به مرحله عملیاتی صحنه ورود کنند. رایزنیهایی هم که از سوی طرفهای اروپایی در خصوص مسائل منطقهای با مشارکت ایران انجام میشود نشان از آن دارد که نقش ایران تا چه اندازه برای کشورهای طرف بحران اهمیت دارد. منتها خود اروپاییها یک مشکل اساسی در نقشآفرینی بیشتر در عرصه تحولات منطقه دارند.
نقش اتحادیه اروپا به دلیل مواجه شدن با بحرانهای متعدد تا حدودی تضعیف شد. این در حالی است که اروپاییها پیش از آن هم از منظر سیاسی در تحولات خاورمیانه نقش برجستهای ایفا نمیکردند و همواره بازیگر شماره دو به حساب میآمدند. اروپاییها نقششان در خاورمیانه بیشتر اقتصادی است. این در حالی بود که بعد از بحران اقتصادی سال 2006 و 2007 که کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه به مشکلات داخلی مشغول شدند، بحران ناسیونالیزم و بعدترها جدایی طلبی کشورهای عضو این اتحادیه گریبان این اتحادیه را گرفت و به تضعیف هرچه بیشتر آن منجر شد. لذا اروپای فعلی با چالشهای درونی که با آن مواجه است خیلی نمیتواند در مسائل منطقه ما تأثیرگذار باشد. لذا بیش از آنکه بتواند بهعنوان میانجی در تحولات منطقه ورود کند، مجبور است ژست بازیگری به خود بگیرد اما این ژست به اندازه حضورش پررنگ نیست. کشورهای اروپایی در بحث سوریه میتوانند اهرم مؤثری برای پیشبرد روند سیاسی حل بحران سوریه باشند اما نگاه واقع بینانهتر حاکی از آن است که در میان کشورهای این قاره یکدستی وجود ندارد. بویژه کشورهای حوزه جنوب اروپا که به شمال آفریقا نزدیکتر هستند و از جوامع اسلامی، تجربه کهنی دارند و اسلام و اعراب را تا حدی میشناسند، می توانند پلی باشند بین منطقه و خود آمریکا که شاید شناخت کمتری از خاورمیانه دارد. اما اکنون بهدلیل شرایطی که اشاره کردم نقش منفعلی در تحولات منطقه دارند.
دستگاه دیپلماسی ما برای فعال کردن این ظرفیت چه برنامهای دارد؟
ما با وجود اختلاف نظرهایی که با کشورهای اروپایی درباره برخی از موضوعات منطقهای داریم، مدتی است رایزنیهای جدی تری با اروپاییها آغاز کردهایم که به گفتوگوهای خوبی انجامیده است. یعنی گفتوگو میکنیم و حرف همدیگر را میشنویم حالا ممکن است در نقاطی به تفاهم نرسیم، اما منطقه با پیچیدگیهایی وسیعی رو به رو است که دلیل اصلی آن خطاهایی است که از سوی آمریکا در سه دهه گذشته صورت گرفته است.
به نظر میرسد تحولات کنونی منطقه و روند حل و فصل بحران سوریه به دلیل نزدیک شدن به زمان پایان کار دولت اوباما و جابهجایی قدرت در کاخ سفید در نقطهای قرار گرفته است که نوعی خلأ استراتژیک را به وجود آورده است و باعث انفعال وضعیت کنونی برای حل موضوع سوریه شده است، ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
با توجه به کاراکتر اوباما و اینکه هر کسی که در آمریکا بر سر کار بیاید شباهت صددرصدی به او نخواهد داشت، ما با آمریکای متفاوتی از دوره اوباما رو به رو خواهیم بود. اگرچه نظرسنجیهاییها حکایت از برتری کلینتون دارد. تحولات سیاسی خارجی بسیار سیال، سریع و شتابنده رخ میدهند و تمام فرآیندهایی که در یک منطقه و جهان وجود دارد خارج از کنترل یک قدرت یا چند قدرت است. لذا سیاستهای آمریکا میتواند تأثیرگذار باشد اما الزاماً اینطور نیست که با انتخاب فرد مشخصی، تحولات منطقه دگرگون شود.
با توجه به ضرورت اجرای برجام و تحولات منطقه، آیا تدبیری اندیشیده شده است تا در دوره رئیس جمهوری بعدی آمریکا کانالهای دیپلماتیکی که طی سه سال گذشته میان تهران و واشنگتن شکل گرفته، حفظ شود و از اوجگیری مجدد تنشهای دیپلماتیک جلوگیری شود؟
ما بهعنوان یک کشور تحولات جهان را رصد میکنیم و همه مسائل را با جزئیات مورد توجه قرار میدهیم و خیلی هم برایمان مهم نیست چه کسی در کاخ سفید مینشیند. برجام یک تعهد دوجانبه بین ما و 1+5 بوده که آمریکا عضوی از آن به حساب میآید. یعنی پنج عضو دیگر هم هستند که نسبت به اجرای تعهدات حساسیت دارند. بنابراین چنین نیست که یک کشور متعهد به یک تعهد بینالمللی با جابهجایی رئیس جمهوری بتواند برجام را زیر پا بگذارد. ما در آستانه انتخابات آمریکا بدون اینکه حساسیت نشان دهیم و دخالت کنیم، اخبار تحولات انتخاباتی این کشور را بررسی میکنیم تا در نهایت ببنیم که چه اتفاقی میافتد. برای ما مهم عملکرد آمریکاست و رفتار عملی این کشور را بعد از انتخابات میسنجیم و دستمان هم در نشان دادن رفتار متقابل باز است. ما تعهدات خود را در چارچوب برجام بخوبی اجرایی کردیم و همچنان پایبند به آن میمانیم اما در عین حال آماده هرگونه اتفاقی هستیم تا متناسب با آن برخورد کنیم.