آفتابنیوز : دمیتری سایمس مدیر مرکز نیکسون و ناشر مجله ی منافع ملی (نشنال اینترست) در مقاله ای به تحلیل پیرامون روند پرونده ی هسته ای ایران پرداخته است که در پی می خوانید:
گزارش پرونده ی هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل موفقیتی برای تیم بوش و شخص کندالیزا رایس محسوب می شود. در طی دو سال گذشته امریکا تلاش داشت پرونده ی هسته ای ایران با اصرار بر این که ایران تعهدات خود را نسبت به پیمان منع گسترش نقض کرده و در تلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای است، این مسیر را بپیماید. اما تا کنون به خاطر مخالفت های روسیه و چین و تا حدودی اتحادیه ی اروپایی تلاش های امریکا به جایی نرسیده بود. اما در حال حاضر رایس به دلیل نزدیکی ویژه اش با بوش توانسته است دیپلماسی امریکا را نسبت به کشورهای کلیدی دیگر براتر کرده و از تمام امکانات بهره ببرد تا در شکل دهی به تصمیمات سازمان بین المللی انرژی هسته ای شرکت داشته باشد.
بی گمان موضع گیری های احمدی نژاد رییس جمهور ایران در ابرام دیدگاه امریکا نقش بسیار موثری داشته است. وی نه تنها تحقیقات هسته ای را از سر گرفت بلکه در ماهیت هولوکاست تشکیک انداخت و حق موجودیت اسراییل را رد کرد. اظهارات تند تهران پذیرش توضیحات ساده درباره ی برنامه ی هسته ای این کشور را با دشواری روبرو می کند.
تصمیم شورای حکام سازمان بین المللی انرژی هسته ای برای روسیه نیز برد بزرگی است. در گذشته مواردی بود که روسیه ی غیر هم سو با این روند که در موضع ضعیفی قرار داشت تنها به ایراد گیری از تصمیم دیگر کشورها می پرداخت. اما این بار موضع روسیه مغایر با تصمیم دیگران نبود و برعکس روسیه در اتخاذ این تصمیم نقش مهمی داشت. اقدامات شورای امنیت سازمان ملل فقط به مدت یک ماه به تعویق افتاده است. از طرفی بر خلاف مقاومت های نخست امریکا در قطعنامه ی شورای حکام سازمان بین المللی انرژی هسته ای ماده ای درباره ی «خاور نزدیک عاری از سلاح هسته ای» وارد شده که بر همه روشن است که منظور این ماده اسراییل است. به علاوه قطعنامه ی بالاگفته به شکل قابل توجهی اعتبار دیپلماسی روسیه را افزایش داد. ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه نیز در این فرایند توانست حمایت بوش را از طرح روسیه برای غنی سازی اورانیوم به دست آورد.
یادآوری می کنم که این طرح از نظر امریکا ایده آل هم نبود چرا که به ایران اجازه می داد بخش بزرگی از برنامه ی هسته ای خود از جمله تحقیقات پیشرفته ی غنی سازی اورانیوم را دنبال کند. اما اگر این راه تنها راه همکاری امریکا با روسیه در این پرونده نبود بهترین شان به حساب می آمد در ضمن منتی هم سر سیاست پی گیری از طریق دیپلماسی بود. در هر حال هیات حاکمه ی بوش حاضر به پرداخت این هزینه شده بود.
باید واقع گرا بود. راه دشواری در پیش است. چرا که اگر ایران برای فرار از تحریم های سازمان ملل پیشنهاد روسیه را بپذیرد، چنانچه بیشتر کارشناسان گمان می کنند، تنها روز دست یابی ایران به سلاح هسته ای را به تعویق می اندازد. از طرفی فعالیت های هسته ای ایران ظاهری قانونی به خود می گیرد که در آینده مانع اعمال فشار بر این کشور می شود.
اما اگر ایران پیشنهاد روسیه را هم نپذیرد چه اتفاقی می افتد؟ مسکو و پکن فهمانده اند که حتی در این صورت مایل به اعمال تحریم علیه ایران نیستند. در چنین حالتی معلوم است که اتحادی اروپایی هم تمایلی به این اقدام نشان نمی دهد که این امر بیش از هر چیز به نظر بریتانیا، آلمان و فرانسه دارد. دولت بوش هم خواستار تحریم های فوری نیست بلکه تنها می خواهد فشار به ایران را به حداکثر برساند تا تهران را وادار به پذیرش شرایط سازمان بین المللی انرژی هسته ای بکند. حتی اگر دولت بوش موفق شود موافقت دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل را نیز جلب کند، اوضاع پیچیده تر می شود. دولت امریکا در تلاش است که از تحریم نفت و گاز ایران پرهیز کند، چرا که چنین تحریمی مردم ایران را متقاعد می کند که طرف امریکا ملت ایران هستند و نه دولت ایران و سیاست های آن. از طرفی این تحریم ها می تواند منجر به تقویت حمایت مردمی از احمدی نژاد و یاران اش گردد.
یکی دیگر از جدی ترین موانع این اقدام حذف 4 میلیون بشکه نفت خام ایران از بازارهای نفت (یعنی 5% تولید جهانی نفت) می شود که باعث جهش بهای حامل های انرژی می شود. به طوری که بر پایه ی محاسبات اولیه 12 تا20 دلار به بهای هر بشکه نفت خام افزوده می شود. این امر ضربه ی محسوسی بر اقتصاد امریکا وارد می کند که خود این امر هم شانس جمهوری خواهان را برای حفظ اکثریت در کنگره کاهش داده و همچنین باعث پیروزی دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 امریکا می شود.
تردیدهای این چنینی درباره ی اعمال فشار اقتصادی بر ایران پچ پچ های عملیات نظامی را در پی می آورد. اصل سیاست خارجی امریکا این گون است که: در مساله های بزرگ علنا استفاده از زور را منتفی نکنید. اما کاملا روشن است که دولت بوش از عملیات نظامی پرهیز می کند. البته در تئوری پیروزی امریکا بر ایران آسان می نماید. اما اشغال گری دومی پس از عراق برای امریکا عاقبت خوشی ندارد. نیروهای امریکا در مرز خستگی قرار دارند، کسری بودجه ی فراوانی داریم، روابطمان با جهان اسلام هم که الا ماشاالله پیچیده است.
لازم به گفتن هم نیست که غیر از عملیات زمینی عمده عملیات های کوچکی مانند ضربات هوایی نیروی هوایی اسراییل از پس نابودی تاسیسات هسته ای متعدد و در ضمن پراکنده در جغرافیای گسترده ی ایران برنخواهند آمد. برای چنین هدفی عملیات های مکرری لازم است که معلوم نیست چه پیامدهایی برای امریکا از نظر روابطش با کشورهای اسلامی، تروریسم بین الملل و امنیت نیروهایی امریکایی در عراق که تصادفا گروه های بسیاری با روابط نزدیک با ایران در دولت ائتلافی اش حضور دارند، خواهد داشت. در نهایت هم این حملات نتیجه ای جز ادامه ی نگهبانی آژانس بین المللی هسته ای از تاسیسات هسته ای ایران و غنی سازی اورانیوم این کشور در روسیه نخواهد داشت. هر کدام از گزینه ها شاید بتواند برنامه ی هسته ای ایران را متوقف کند اما آن را کاملا از بین نخواهد برد.
نویسنده پس از برشمردن نقایص رویا پردازی های تندروان هیات حاکمه ی بوش در پی یافتن ایرادی برای همه ی هیاهوهایی که در پایان به جز وابستگی کشورهای جهان به چند قدرت بزرگ ندارند ادعاهای همیشگی دولت متبوعش را تکرار کرده، چنین ادامه می دهد:
مشکل واقعی جهان با بمب هسته ای ایران نیست بلکه کشورهای جهان از این بیم دارند که بمب هسته ای به دست حکومتی جنگ طلب! بیافتد که روابط اثبات شده ای نیز با تروریست ها دارد! ایران در منطقه ای واقع شده که در اطراف آن نیروهای مسلح کشورهایی چون اسراییل، پاکستان، هند، روسیه و نیروهای امریکایی دارای سلاح هسته ای هستند. اگر قدرت های دیگر ممانعتی نکنند، هر دولتی در ایران ممکن است بخواهد بمب هسته ای به دست بیاورد. چیزی که اهمیت فراوانی دارد پاسخ به این پرسش است که ایران چه وقت به بمب هسته ای دست پیدا می کند و در آن لحظه چه گونه طرز فکری در ایران حاکم است. به این ترتیب به نفع همه ی ماست که شیوه ای صلح آمیز برای کند کردن فعالیت های هسته ای ایران بیابیم. این شیوه های صلح آمیز هم هر چه بیشتر باشند بهتر است. درباره ی این هدف اساسی روسیه و امریکا اختلاف نظری ندارند. اما این که چه طور می شود به آن دست یافت کاری است که در جریان گفت و گوهای مکرر روسیه و امریکا باید حل شود. در این راه هم دیپلماتی سازنده و نیت خیر مورد نیاز است که پاسخ به این پرسش مایه ی نزدیکی روسیه و امریکا شود نه منبع اختلاف نظر.