در قسمت دوم گفتوگوی تفصیلی علیطیب نیا با ایسنا، وی به ابهامات مربوط به حجم نقدینگی چنین توضیح داد:
اکنون نقدینگی در اقتصاد ایران به بیش از ۱۱۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. دولتی که خود منتقد سیاستهای دولت قبل در جهت افزایش حجم نقدینگی از جمله پروژه مسکن مهر بود، خود نیز در سالهایی که زمام امور را به دست داشت، رشد قابل توجهی از حجم نقدینگی را رقم زد. چرا چنین اتفاقی افتاد؟
در زمینه نقدینگی چند نکته قابل ذکر است. ابتدا اینکه حساسیت نسبت به رشد نقدینگی، حساسیت به جایی است و ما هم حساسیم و مرتبا سعی میکنیم فرآیند رشد نقدینگی را دنبال و تلاش میکنیم به گونهای اقدام و اعمال سیاست کنیم که جلوی رشد فزاینده نقدینگی گرفته شود. در عین حال باید توجه کنیم که رشد نقدینگی در دولت یازدهم ناشی از سیاستهای داوطلبانه و انتخابی دولت نبوده و نیست. دربعضی از کشورها دولت و بانک مرکزی تصمیم میگیرند که بر اساس یک سیاست رشد نقدینگی را بالا برده و با ابزارهای بانک مرکزی نقدینگی را بالا ببرند.
در ایران فقط در مواردی در گذشته این اتفاق افتاده است. مثلا درباره مسکن مهر رشد نقدینگی یک انتخاب بود ولی در اکثر مقاطع گذشته و حال رشد نقدینگی ناشی از یک انتخاب دولت نیست و ناشی از شرایط ساختاری اقتصاد ایران و نقش پر رنگ نفت و سهم اندک مالیات در اقتصاد ایران و چسپندگی هزینههای دولت است که در ادبیات اقتصادی به آن «سلطه مالی» میگویند که ویژگی عموم کشورهای نفتخیز است.
درباره سلطه مالی اجازه دهید اینطور توضیح دهم که با افت قیمت نفت درآمد دولت پایین میآید و در عین حال هزینههای چسپندهای وجود دارد که نمیشود آنها را پرداخت نکرد مثل حقوق کارمندان که اکنون بخش بزرگی از هزینههای ما را هم تشکیل میدهند.
بخش بزرگی از هزینههایی که ما پرداخت میکنیم عمدتا مربوط به آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و تامین اجتماعی و بازنشستهها است. با وجود چنین هزینههایی وقتی درآمد کشور کم میشود چه باید کرد؟ این فاصله را چطور میتوان پر کرد؟ در چنین شرایطی شقوق مختلفی که برای تامین مالی وجود دارد به رشد نقدینگی میانجامد.
یعنی نهایتا چه مستقیما به سراغ بانک مرکزی برویم که ما این کار را نمیکنیم و چه به سراغ بازار سرمایه برویم ممکن است به صورت غیر مستقیم به بانک مرکزی اصابت کند. همچنین است زمانی که دولت بخواهد نرخ سود را بالا ببرد. اگر نرخ سود بالا برود بانک مرکزی وظیفه خود میداند جلوی رشد آن را بگیرد و برای جلوگیری از رشد نرخ سود باید به نیاز بازار پاسخ بدهد.
ما برای اینکه واقعا بتوانیم جلوی رشد نقدینگی در اقتصاد ایران را بگیریم نیاز به اصلاحات ساختاری داریم. یکی از مهمترین اصلاحاتی که در اقتصاد مقاومتی پیشبینی شده این است که وابستگی بودجه دولت به نفت قطع شود و دولت بتواند بخش عمدهای از درآمد خودش را از محل مالیات تامین کند. من به عنوان یک معلم اقتصاد که وقت عمده مطالعات خود را بر تورم گذاشتهام باید بگویم که تا نظام مالیاتی در ایران اصلاح نشود جلوی رشد نقدینگی در ایران به شکل اصولی گرفته نخواهد شد.
نقش وجود مشکلات متعدد در نقل و انتقلات سالهای تحریم در رشد نقدینگی چه تاثیری داشت؟
در سالهای گذشته ما یکسری محدودیت نیز داشتیم که ناشی از تحریمها بود. این موضوع را چنین توضیح میدهم که به هر حال ما پول نفت خود را نمیتوانستیم دریافت کنیم. به این ترتیب که نفت را میفروختیم و در درآمد ما منظور میشد ولی دلار آن را بانک مرکزی نمیتوانست وصول کند. یا شرکت خریدار نمیتوانست به حساب بانکی برای ما بریزد با اگر میریخت معادل دلارش را بانک مرکزی نمیتوانست جابهجا کند. در نتیجه معادل ریالی آن را به حساب دلار میریخت و دولت هم خرج میکرد و پایه پولی افزایش مییافت.
فرض کنید یک میلیارد دلار نفت فروختیم و پول آن را نتوانستیم دریافت کنیم معادل یک میلیارد دلار، ریال به حساب دولت واریز میشود و به این ترتیب دولت آن پول را خرج کرده و پایه پولی حدود ۳۲۰۰ میلیارد تومان افزایش مییابد وهمین میزان ضرب در ۷ نقدینگی افزایش مییابد. اگر این دلار را بانک مرکزی وصول میکرد میتوانست دلار را بفروشد و ریال را دریافت کند و پولی که به جریان انداخته بود جمع میشد و به بانک مرکزی برمیگشت ولی در شرایط تحریم قدرت مانور بانک مرکزی محدود بود.
این وضعیتی بود که ما در سالهای گذشته درباره نقدینگی با آن درگیر بودیم و تاکید میکنم که به این ترتیب رشد نقدینگی به خواست و اراده دولت صورت نگرفت. میخواهم بگویم ما هم نسبت به رشد نقدینگی حساس هستیم و وضعیت رصد میکنیم ولی قدرت مانور ما هم محدود است.
شواهد نشان میدهد که اکنون رابطه نقدینگی و تورم قطع شده است. این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا نسبت به آینده و افزایش چشمگیر تورم و از بین رفت دستاورد مهار تورم دولت احساس نگرانی نمیکنید؟
درباره رشد نقدینگی لازم میدانم به عامل دیگری هم اشاره کنم. اکنون ما به رشد نقدینگی فقط به عنوان عرضه پول نگاه میکنیم در حالیکه آن چه تورمزاست این است که رشد عرضه پول و نقدینگی از رشد تقاضا برای پول بیشتر باشد. خیلیها این سوال را میکنند که چرا با اینکه رشد نقدینگی خیلی هم پایین نبود ولی علیرغم آن تورم روند نزولی داشته است؟
باید این موضوع را مطرح کنم که بهتر است بررسی کنیم که در سالهایی که ناگهان قیمت ارز جهش کرد، چه اتفاقی برای ارز افتاد؟ دلار ۱۰۰۰ تومانی سه برابر و به این ترتیب نیاز بنگاهها به نقدینگی چند برابر شد. به این ترتیب اگر در گذشته کسی میخواست یک میلیارد دلار از خارج از کشور واردات کند، قبلا ۱۰۰۰ میلیارد تومان پول لازم داشت اکنون ۳۰۰۰ میلیارد تومان. به این ترتیب تقاضا برای نقدینگی ناگهان سه برابر شد.
این فقط بخشی از ماجرا بود، از سوی دیگر اگر در گذشته میشد با ده درصد پول السی باز کرد، یعنی اگر برای ۱۰۰۰ میلیارد تومان، لازم بود حدود ۱۰۰ میلیارد تومان به عنوان پیش پرداخت به بانک پرداخت شود، وقتی راه السی بسته شد و باید به حواله میرفت و دیگر با ده درصد پیشپرداخت امکان پذیر نبود و باید ۱۳۰ درصد پرداخت میشد! این تقاضا برای نقدینگی را ۳۰ برابر میکرد و...
نقش تورم را در رشد نقدینگی چطور ارزیابی میکنید؟
تورم نیز تقاضا برای نقدینگی را بالا میبرد، مردم پول را برای چه تقاضا میکنند؟ برای انجام معاملات روزمره. وقتیکه قیمتها بالا میرود و ارزش پولی معاملات افزایش پیدا میکند، تقاضا برای پول هم بالا میرود و وضعیت ما در چند سال گذشته اقتصاد ایران اینگونه بود که تقاضا برای پول ما شدیدا افزایش یافت و عرضه پول هم باید متناسب با آن افزایش مییافت ولی اگر افزایش پیدا نمیکرد، چه میشد؟ نرخ سود بالا میرفت. اینطور میشود به این سوال پاسخ داد که چرا نرخ سود در اقتصاد ایران در چند ساله گذشته اینقدر بالا بوده است؟
فارغ از نرخ اسمی، باید به نرخ واقعی هم توجه کرد. نرخ واقعی سود برای اقتصاد ما خیلی بالاست. در شرایط تورم هشت درصدی، اگر مصوبه شورای پول و اعتبار کامل اجرا شود، نرخ سود بانکی ۱۵ درصد است که این نرخ خیلی بالاست. در پاسخ به این سوال که چرا انقدر نرخ سود بالاست باید بگویم که چون در بازار پول اضاقه تقاضا داریم! وقتی اینقدر اضافه تقاضا داریم یا دولت و بانک مرکزی هدفمند و حساب شده و متناسب با رشد تقاضا عرضه پول را افزایش میدهد که نظر من نیز با این مورد همراه بوده و هست.
من ایرادی نمیبینیم که وقتی بنگاههای بزرگ و بانکهای ما با کمبود منابع مالی روبهرو میشوند، بانک مرکزی رسما به آنها وام دهد کاری که در بحران مالی ۲۰۰۸ خیلی از کشورهای دنیا انجام دادند. پس یک راه حل این است که دولت به صورت هدفمند با افزایش پایه پولی به این نیاز بازار جواب دهد و البه بداند پول باید در کجاها به جریان بیفتد. چون تردیدی نداریم که اکنون در بازار مشکل دسترسی به منابع مالی یک مشکلی جدی است و بنگاهها هنوز با کمبود منابع مالی رو به رو هستند. اگر چنین نکنیم چه میشود؟ بازار کار خود را میکند ولی به صورت درونزا این اتفاق میافتد.
همانطور که میدانید عرضه پول متغیری صرفا برونزا نیست که در اختیار دولت یا بانک مرکزی باشد، یک متغیر درونزا است و مکانیزم بازار کار خود را میکند و عرضه پول را بالا میبرد ولی چگونه این کار را میکند؟ مثلا نرخ سود را بالا میبرد. وقتی نرخ سود بالا میرود دیگر مردم پول نقد پیش خود نگه نمیدارند و برای استفاده از سود بالاتر سپردههای جاری و کوتاهمدت خود را به سپردههای پسانداز تبدیل میکنند و بنابراین منابع قابل ماندهای بانکها افزایش مییابد و همچنین بانکها نیز دیگر منبع راکد نگهداری نمیکنند و حداکثر وام را پرداخت میکنند چون پرداخت وام برایشان سود بیشتری دارد، حتی اگر لازم باشد از بانک مرکزی اضافه برداشت میکنند تا این وام را پرداخت کنند، بنابراین عرضه وام افزایش مییابد یعنی ضریب فزاینده بالا میرود و این اتفاقی است که در دو سه سال گذشته افتاده است و بخش قابل ملاحظهای از رشد نقدینگی ناشی از افزایش ضریب فزاینده بوده است که بصورت مکانیزم خودکار عمل کرده است ولی در نظر داشته باشید که چه افزایش ضریب فزاینده و چه حجم نقدینگی در پاسخ به رشد تقاضایی بوده است که در اقتصادمان داشتیم.
تاکید میکنم که تلاش اصولی ما این است که با اصلاح ساختارهای اقتصادی و حل مشکل سلطه مالی شرایطی فراهم کنیم که عرضه پول در کنترل بانک مرکزی قرار گیرد.
مشکلی که در گذشته در ایران داشتیم نیز این بود که بانک مرکزی قدرت اعمال سیاست و کنترل نقدینگی را نداشته است. البته به نظر من اکنون برای ایجاد این شرایط توفیقات خوبی داشتیم ولی به نظر من کافی نیست و این مسیر را باید ادامه بدهیم تا جایی که سلطه مالی در اقتصاد ایران به طور کامل شکسته شود و بانک مرکزی بتواند عرضه پول را متناسب با نیازهای اقتصاد ایران تنظیم کند.
در دو سه سال گذشته و به ویژه از ابتدای امسال شما درگیر حواشی بسیاری بودهاید که اغلب هم رنگو بوی سیاسی داشت. این امر در روند کار شما آسیبی وارد نمیکند؟
چیزی که من از ابتدای سال تا کنون نسبت به آن ابراز نگرانی فراوانی کردهام، اختلافات و غلبه مسائل سیاسی بر متن اقتصاد هست. متاسفانه از ابتدای امسال ما درگیر این مسائل هستیم و باور کنید من به عنوان وزیر اقتصاد که باید از صبح تا شب وقتم را برای رسیدگی به مشکلات و پیدا کردن راهحلها و بحث با کارشناسان برای این حوزه بگذارم، عمده وقت، ذهن و توانم صرف مقابله با حاشیهها میشود. هر روز یک حاشیه. و متاسفانه جناحهای سیاسی به جای اینکه به منافع عمومی کشور بیاندیشند به منافع حزبی و برد و باخت در انتخابات میاندیشند و این موضوع یک مشکل بسیار بسیار عمده است که اکنون در اقتصاد ایران وجود دارد. این موضوع را ما باید حل کرده و از این مرحله عبور کنیم.
چندی پیش برای اجلاس کمیسیون مشترک به هند رفته بودم و با اعضای حزب کنگره که حزب حاکم و حزب گاندی و نهرو بود صحبت میکردم متوجه شدم که آنها اصلاحاتی در اقتصاد انجام دادهاند که میدانند نتیجهاش به سوی باختن انتخابات خواهد رفت. به یاد دارم وقتی من با مسئولان هند از جمله نخست وزیر آنها صحبت میکردم آنها میگفتند که ما این اصلاحات را ادامه میدهیم ولو اینکه در این انتخابات ببازیم. اکنون ببینید که رشد اقتصادی هند از هفت درصد گذشته و در حال رسیدن به هشت درصد است و پیشتاز رشد اقتصادی شده است.
ما نیز باید به این نقطه برسیم که احزاب و جناحهای سیاسی منافع ملی را بر منافع شخصی و جناحی ترجیح دهند و نهادهای کشور را به خاطر منافع سیاسی بیاعتبار نکنیم و بسیاری از مواقع حرفهایی که زده میشود که واقعا جو سازی است. گاهی مسائل طوری انعکاس داده میشود مثل اینکه فساد همه ارکان کشور را در بر گرفته است در حالیکه اگر ایران را با بسیاری از کشورها مقایسه میکنیم میبینیم واقعا اینطور نیست که ما کشور فاسدی داشته باشیم ولی تبلیغاتی که میشود آنچنان گسترده است که در نتیجه آن سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم مخدوش میشود. در این زمینه رسانهها نقش بسیار پر رنگی دارند و میتوانند با همراهی در جهت مقابله با حاشیهها کشور را در مسیر رشد اقتصادی حرکت دهند.