آفتابنیوز : اواخر فوریه سال جاری بود که پلیس و دادگستری سوئد از خبرنگاران برای شرکت در یک کنفرانس خبری و مطبوعاتی که در استکهلم برگزار میشد، دعوت به عمل آوردند. در آن کنفرانس از سوی مسئولان این پرونده اعلام شد که نزدیک به ۸۰۰۰ سرنخ به دست آمده هم نتوانست آنها را به حل این معما برساند و این پرونده همچنان باز است و چه بسا هرگز راهحلی برای این معما یافت نشود. مسئولان پرونده اما بار دیگر تصویری احتمالی از عامل اصلی این قتل را به خبرنگاران نشان دادند؛ تصویری که البته بر اساس گفتههای شاهدان عینی تهیه شده است.
این تصویر در سال ۱۹۸۶ برای سرویس اطلاعات و امنیت آلمان شرقی موسوم به اشتازی نیز ارسال شده بود. در این سازمان کوتاه زمانی پس از قتل اولاف پالمه یک کمیسیون ویژه برای بررسی این پرونده تشکیل شده بود و افسران اشتازی به کمک این عکس یک ایرانی مقیم استان اوپسالا را تحت پیگرد قرار دادند. با این حال آن حمله شبانه به نخستوزیر سوئد در واقع جنایتی بود که در تاریخ قتلهای سیاسی از برخی جهات منحصربهفرد به شمار میآید.
شب ۲۸ فوریه سال ۱۹۸۶ بود. در آن شب اولاف پالمه و همسرش لیزبت به مرکز استکهلم و به گراند سینما میروند تا در آنجا به همراه پسرشان به تماشای فیلم «برادران موتسارت» بنشینند. پس از تماشای فیلم از هم جدا شده و اولاف پالمه و همسرش به تنهایی راهی خانه میشوند. از آنجایی که نخستوزیر فقید سوئد در آن زمان از همراه داشتن محافظ در ساعات غیراداری خودداری میکرد، در آن شب نیز هیچ محافظی حضور نداشت و نخستوزیر و همسرش مانند دو شهروند عادی قصد بازگشت به خانه را داشتند.
ساعت ۲۳ آن شب و در فاصلهای نزدیک به آن سینما در نقطهای به نام تونل گاتان مردی از روبرو به سوی این زن و شوهر میآید. به هنگام رد شدن از کنار آنها به آرامی به شانه پالمه برخورد میکند و آن سیاستمدار در حالی که همسرش به راه خود ادامه میداد، برای چند لحظه با مرد ناشناس درگیری لفظی پیدا میکند. اما مرد نیز به راه خود ادامه داده و در یک لحظه میچرخد و از فاصله چند متری به پشت پالمه شلیک میکند. ضارب پس از آن سر لیزبت را نشانه میرود اما لیزبت در یک لحظه جا خالی داده و از مرگ حتمی نجات پیدا میکند و تنها به دلیل کمانه کردن گلوله از ناحیه شانه زخمی سطحی برمیدارد.
ضارب بلافاصله از طریق همان تونل گاتان که نور بسیار کمی آن را روشن میکرد فرار کرده و در یک کوچه فرعی تنگ و باریک ناپدید میشود. اما پس از طی چند متر به روی دیوار یک کارخانه رفته و به دور و بر خود نگاه میکند. لیزبت را میبیند که در کنار پیکر بیجان همسر خود زانو زده است. در یک لحظه اما سرش را بلند میکند و چهره قاتل را میبیند. اما آن مرد بدون آنکه هیجانی به خود راه دهد، در سکوت دور میشود. سپس راهش را عوض کرده و به یک کوچه فرعی پیچیده و بار دیگر در پناه تاریکی ناپدید میشود.
از آن شب بیش از سه دهه میگذرد اما قاتل و یا قاتلان و پشت پردههای آن قتل سیاسی همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است. البته در این مورد افسانهها و تئوریهای توطئه زیادی دهان به دهان میگردد و از آن به عنوان «قتل کندی سوئد» یاد میشود. فیلمها و کتابهای زیادی نیز در مورد ترور اولاف پالمه ساخته و نوشته شده است. در این فیلمها و کتابها از پ.ک.ک و سازمان آزادیبخش فلسطین گرفته تا سیا و موساد و «باس» یا همان سرویس اطلاعات و امنیت آفریقای جنوبی در مظان اتهام قرار میگیرند و البته ایران و گروههای محلی نئونازی نیز در کنار اتحادیههای مخفی و مافیای نظامی و اقتصادی و حتی پلیس سوئد از این تهمتها در امان نماندهاند.
پالمه سوسیال دموکرات که دو بار یعنی از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۶ و ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶، اداره کشورش را بر عهده داشت، با اتخاذ یک سیاست خارجی بینهایت مستقل، دشمنان زیادی در داخل و خارج برای خود پیدا کرده بود. از یک طرف به عنوان یکی از منتقدان قدرتمند جنگ ویتنام با کاخ سفید سر شاخ شد و در کسوت یک مبارز علیه آپارتاید، خشم حاکمان وقت آفریقای جنوبی را علیه خود برانگیخت. درک مشکلات و همدلی با سازمان آزادیبخش فلسطین خشم اسرائیلیها را علیه وی موجب شد و همینطور نقش میانجیگرایانه پالمه در جنگ ایران و عراق به مذاق افراد و گروههای زیادی خوش نمیآمد و منافع بسیاری را به خطر انداخته بود. در این میان حتی معاملات پنهان اسلحه میان تولیدکنندگان سوئدی با کشورهای بلوک شرق و تعاملات آنها با طرفین جنگ نیز توسط اولاف پالمه فاش شد و بدین ترتیب دشمنیها با وی فزونی گرفت. کشور کمونیستی آلمان شرقی نیز البته در این معاملههای پنهانی شرکت داشت. شاید دلیل اصلی فعالیتهای غیرمعمول سازمان مخوف اشتازی در رابطه با پرونده ترور پالمه همین باشد، فعالیتهایی که البته هنوز اسناد مربوط به آن منتشر نشده و از جزئیات آن اطلاع موثقی در دست نیست. برخی کارشناسان غربی ادعا دارند که برلین شرقی آشکارا از فاش شدن صادرات اسلحه و مهمات سوئدی به آلمان شرقی و حمایت این کشور از صدور سلاحهای ساخت سوئد به ایران وحشت داشت و در صورت تحقق این امر چه بسا بخش بزرگی از روابط دیپلماتیک این کشور کمونیستی دچار تغییرات منفی میشد.
چهار روز پس از ترور پالمه بود که اریش میلکه، وزیر اشتازی شخصاً در استکهلم حاضر شد و اعلام کرد که او نیز قصد دارد یک کمیسیون تحقیق مستقل برای تحقیق در مورد این قتل سیاسی تشکیل دهد. «کمیسیون ویژه سه نفره پالمه» تحت ریاست سرهنگ «گونتر یکل» معاون بخش مبارزه با تروریسم قرار داشت. این کمیسیون هر روز در مورد «تحقیقات و بازجوییهای ارگانهای امنیتی متخاصم» به رهبری اشتازی گزارش میداد. شخص گرهارد نایبر معاون میلکه نیز موظف بود که هر روز به عنوان آغاز کار، گزارشی در این مورد و در مورد فعالیتها و اقدامات در حال انجام و پیگیری به رئیس خود ارائه دهد.
در همان زمان شمار زیادی از ماموران و جاسوسان اشتازی در سازمانهای مختلف تروریستی و در میان حامیان آنها نفوذ داشتند و گزارشها، اطلاعات و اخبار خود را مستقیماً برای «کمیسیون ویژه پالمه» ارسال میکردند. به عنوان مثال فردی با نام مستعار «دکتر» که از قرار معلوم از جمله کارگزاران ردهبالای حزب دموکرات کردستان بود، طی گزارشی اعلام میکند که کردهای مقیم برلین غربی و سوئد با نیروهای میانهرو انس و الفت بیشتری دارند، بر خلاف پ.ک.ک یعنی همان گروه تروریستی که ظاهراً در قتل پالمه نیز از جمله مظنونین درجه یک به شمار میرفت.
مأمور دیگری با نام مستعار «دیوید» جزئیاتی از روابط و گفتوگوهای حلقههای متشکل از اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس را برای اشتازی گزارش کرده است. به گزارش وی اعضای این سازمان در تونس، قتل پالمه را اقدامی غیرقابل قبول دانسته و آن را محکوم میکنند: «سازمانهای مختلف زیرمجموعه سازمان آزادیبخش فلسطین و دیگر سازمانهای جنبش مقاومت فلسطین، به عنوان مثال گروه ابونضال، در حال حاضر از چنان مناسبات و روابط کاری خوب و قانونی در استکهلم برخوردار هستند که هرگز حاضر نمیشوند این موقعیت خوب را با اقداماتی مانند ترور به خطر اندازند.» از گزارشهای دیگر ماموران اشتازی همچنین برمیآید که گروههای تروریستی چپگرایی مانند آسالا و ارتش سرخ ژاپن نیز به هیچ عنوان با ترور پالمه ارتباط نداشتهاند.
سران اشتازی و مسئولان پرونده ترور اولاف پالمه در این سازمان به طور مرتب جلساتی برگزار کرده و در مورد نتایج تحقیقات به بحث و تبادل نظر مشغول میشدند. در این میان نام «بازها» نیز مطرح شد و نقش احتمالی آنان در ترور نخستوزیر فقید سوئد مورد بررسی قرار گرفت. بازها در واقع به شماری از عناصر گروه تروریستی آلمانی «بازهای ارتش سرخ» موسوم به RAF اطلاق میشد که در آلمان شرقی زندگی میکردند. اما نتایج تحقیقات اشتازی که برای معاون این سازمان یعنی نایبر ارسال شد، نشان میداد که نوع انتخاب سوژه و ابزارها و روشهای مورد استفاده در قتل پالمه هیچ شباهت و سنخیتی با روشهای RAF ندارد و بدین ترتیب نام این گروه تروریستی نیز از شمار مظنونان حذف گردید. این در حالی بود که چند روز پس از ترور پالمه شخصی به نام «فرمانده کریستیان کلار» طی یک تماس تلفنی با ماموران آلمانی مسئولیت این عمل تروریستی را بر عهده گرفته بود اما تحقیقات نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آلمان غربی نشان میداد که آن تماس تلفنی به احتمال زیاد برای ایجاد انحراف در تحقیقات انجام گرفته است.
در نهایت آن «کمیسیون ویژه پالمه» طی فرمانی خطاب به یکی از بخشهای اشتازی که مسئولیت امنیت مرزها را بر عهده داشت، دستور داد که همه رفتوآمدهایی که از زمان قتل پالمه از مرزهای مشترک این کشور و سوئد انجام گرفته است مورد ارزیابی دوباره قرار گیرد. بدین ترتیب بود که اشتازی کپی مدارک و گذرنامههای نزدیک به سه هزار نفر را مورد بررسی قرار داد. محدوده این بررسی از تاریخ ۹ مارس ۱۹۸۶ و مرزهای ورودی از جمله بندر زاسنیتز و روستوک و فرودگاه برلین شرقی بود. بازجویان و ماموران آلمان شرقی عکسهای گذرنامهها را با آن تصویر احتمالی از قاتل که توسط پلیس سوئد و بر اساس اظهارات شاهدان عینی تهیه شده بود مقایسه کردند و در نهایت به نتیجه عجیبی رسیدند.
ماموران اشتازی در تحقیقات خود با یک ایرانی تبعیدی به نام امیر حیدری، مقیم استان اوپسالا در سوئد روبرو شدند. او شباهت زیادی به آن تصویر فرضی قاتل داشت و افزون بر آن قد و سن وی نیز با ضارب احتمالی همخوانی داشت. البته نام حیدری در اسناد تازه منتشرشده از سوی مقامهای آلمانی سیاه شده اما کاملاً مشخص است که حیدری روز سوم مارس ۱۹۸۶ از مقصد سوئد در فرودگاه شونفلد برلین شرقی از هواپیما پیاده شده و از آنجا به سوی برلین غربی ادامه سفر داده است.
البته آقای حیدری به هیچ عنوان فرد ناشناختهای نبود. از نظر اینترپل این ایرانی سرکرده یکی از بزرگترین سازمانهای قاچاق انسان به اروپا بود و از همان مقر خود در اوپسالای سوئد دستوراتش را برای افرادش صادر کرده و بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ نزدیک به دویست هزار پناهجو توسط همین فرد و افرادش به اروپا، آمریکا و کانادا قاچاق شدهاند.
بر اساس اسناد و مدارک اشتازی، از قرار معلوم آن کمیسیون ویژه پالمه در مارس ۱۹۸۶ وزیر اشتازی یعنی میلکه را در جریان این مساله گذاشته و اطلاعات درباره حیدری را برای وی ارسال کردهاند. جالب آنکه سرویس اطلاعات و امنیت آلمان شرقی نیز پیش از این به این ایرانی مظنون شده بود. حیدری در جولای ۱۹۸۵ در برلین شرقی و به جرم جعل گذرنامه شماری از اتباع ایرانی برای ورود به آلمان شرقی دستگیر شده بود. از قرار معلوم حیدری قصد داشت که به این صورت ادامه سفر این افراد را به سوئد ممکن سازد. حیدری در آن زمان و در جریان بازجویی اعتراف کرده بود که به دلیل اقدامات خلاف در سوئد برای مقامهای این کشور فردی شناخته شده است و او را به خاک سوئد راه نخواهند داد. با این حال حیدری به سوئد مسترد شد و نام وی در زمره افراد ممنوعالورود به آلمان شرقی قرار گرفت.
در واقع مقامهای استکهلم نیز این ایرانی تبعیدی را که در برلین شرقی بازداشت شده بود از قبل زیر نظر داشتند. این مساله چندی بعد و از طریق منابع سوئدی به اطلاع اشتازی رسید و افزون بر آن ادامه بازجویی مقامهای برلین شرقی فاش ساخت که ظاهراً حیدری در یک گروه زیرزمینی مقاومت عضویت داشته است. جالب آنکه این گروه به اصطلاح مقاومت روابط و همکاریهای بسیار نزدیکی با ماموران سابق ساواک شاه و همینطور روابطی با سازمان اطلاعات و امنیت آلمان و سازمان سیای آمریکا داشت.
کمیسیون ویژه پالمه چنین نتیجهگیری کرد که آن تبعیدی و متهم ایرانی از انگیزه لازم برای قتل پالمه برخوردار بوده است. او با این کار از یک سو روابط دوستانه جمهوری اسلامی ایران با دولت سوئد را خدشهدار میکرد و از سوی دیگر به نقش میانجیگرانه پالمه در جنگ ایران و عراق پایان میداد، همان نقشی که به شدت موجب خشم طرفداران شاه سابق ایران بود و آنها از جمله مخالفان سرسخت پالمه محسوب میشدند. افزون بر آن به باور میلکه رئیس اشتازی، بازداشت حیدری و درگیر شدن او در این پرونده میتوانست به نوعی از ادامه افزایش پناهجویان ایرانی در اروپا جلوگیری کند.
به گزارش «تاریخ ایرانی»،پلیس سوئد در اکتبر ۱۹۸۶ حیدری را در محل اقامتش در اوپسالا بازداشت کرد. البته اتهام او نه قتل پالمه بلکه قاچاق اتباع ایرانی و فراهم کردن امکان ورود غیرقانونی آنها به سوئد بود. این مرد ایرانی طی سالهای بعد بارها بازداشت و به همین اتهام به سالها زندان محکوم شد. اما در سال ۲۰۱۰ سوئدیها تصمیم گرفتند که حیدری را از این کشور اخراج کنند. حیدری ظاهراً ادعا میکند که به ایران رفته و به زندان میافتد و پس از هفت ماه موفق به فرار از ایران میشود! در حال حاضر مسئولان این پرونده احتمال میدهند که حیدری در اروپا زندگی میکند.
با این حال حیدری هرگز به اتهام قتل اولاف پالمه محاکمه نشد. او در مصاحبهای با روزنامه سوئدی ارپرسن ادعا کرد که در شب قتل اولاف پالمه در یک مهمانی جشن تولد در استکهلم حضور داشته است. از قرار معلوم شمار زیادی از دوستان ایرانی حیدری نیز این ادعای وی را تأیید کرده و به نفع وی شهادت دادهاند.
و به این ترتیب واقعیتها در مورد قتل اولاف پالمه نخستوزیر سالهای دور سوئد همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده و چه بسا باقی خواهد ماند.