آفتابنیوز : وی پیش از این با حکم قضات دادگاه به سه بار قصاص وپرداخت دودیه کامل فرد مسلمان محکوم شده بود که این حکم ازسوی قضات شعبه بیستم دیوانعالی نقض شده بود به همین خاطربار دیگر تحت محاکمه قرار گرفت.این جنایتکار درجلسه دیروز به قضات گفت: «من ازقتلهایی که انجام دادهام پشیمان نیستم واگر روزی از زندان آزاد شوم به کشتارم ادامه خواهم داد!"
به گزارش ایران، در جنایت خونینی که شامگاه شهریور سال88 در یکی از محلههای قعله حسن خان رخ داد، مرد 70 سالهای به نام «محمد» با اسلحهای که در دست داشت شش تن از جمله همسرودخترش وچند همسایه را با شلیک گلوله کشت ودوازده تن را هم زخمی کرد.اما زمانی که فشنگ در اسلحهاش گیرکرد در دام پلیس افتاد وبه زانو در آمد.
این جنایتکارپس ازدستگیری، انگیزه جنایت را به خاطر مسائل ناموسی دانست وگفت: «به این افراد مشکوک بودم.»
محاکمه این مرد درحالی برگزار شد که اولیای دم همه قربانیان به جز دو نفر اعلام رضایت کردند و 12مجروح پرونده نیزخواستاردریافت دیه شدند.
دیروزنخستین کسی که پشت تریبون قرار گرفت تا در مورد واقعه توضیح دهد نماینده دادستان بود.وی از کیفرخواست صادره دفاع کرد و گفت: محمد(عامل جنایت) از سالها قبل درقلعه حسن خان-حوالی شهریار- زندگی میکرد. او دوم شهریور سال88 شش تن ازجمله همسرش صدیقه ودخترش زهرا وچهارتن ازهمسایگانش به نامهای امیرحسین، فاطمه، پوریا و پیام رابه قتل رسانده است.این مرد در پی سوءظن به همسرش و پسر همسایه دست به این قتلعام زد و بعد از حضور مأموران در خانهاش بازداشت شد. از متهم حین بازداشت یک قبضه کلاشنیکف، تعداد بسیار زیادی فشنگ و دو کلت کمری ضبط شد که پرونده در این مورد در دادگاه انقلاب تحت رسیدگی است.به همین خاطر با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانونی را دارم.
سپس بازماندگان مقتولان در جایگاه مخصوص دادگاه حاضر شدند اما فقط والدین فاطمه و پوریا درخواست قصاص کردند.همچنین اولیایدم زهرا و صدیقه نیز اعلام رضایت کرده و فقط اولیای دم دوقربانی به نامهای پیام و امیرحسین درخواست دیه کردند.در ادامه 12شاکی پرونده که مجروح شده بودند شکایات خود را مطرح و درخواست دیه کردند.
سپس به دستور قاضی عبداللهی، محمد در جایگاه متهمان حاضر شد تا از خود دفاع کند.او اتهام قتل چهار تن را قبول کرد اما گفت به سمت امیرحسین و پوریا شلیک نکرده است و آنها زمان حادثه در ایستگاه اتوبوس بودند. متهم گفت: مدتی بود که خانواده محمد (از شاکیان پرونده) در آپارتمان من زندگی میکردند. آنها مستأجرم بودند. چند وقتی که از آمدنشان گذشت متوجه شدم محمد و خواهرش مشکلاتی دارند خودم چون اتوبوس و مینیبوس داشتم و در زمینه ایابوذهاب ادارات کار میکردم در خانه نبودم. یک روز همسایهها به من گفتند خانه محمد یعنی خانه من، مرکز فساد شده است. خیلی ناراحت شدم چندینبار به پدرمحمد تذکر دادم و بعد فهمیدم زنم صدیقه هم به خانه آنها رفتوآمد دارد. همه ماجرا این نبود شنیده بودم خواهر محمد یعنی «فاطمه» هم مشکلاتی دارد. پسرها جلوی در خانهاش جمع میشدند سوت میزدند و او هم با آنها میرفت. آبروی ما را برده بودند. وقتی فهمیدم این اتفاق افتاده تصمیم گرفتم آنها را بکشم.
اول تصمیم گرفتم با اسلحه آنها را بکشم بعد فکر کردم این درگیری درست نیست.بعد تصمیم گرفتم ماشین بخرم و به کسی پول بدهم تا در درگیری ساختگی آنها را به قتل برساند اما نشد.یک کلاشنیکف از سال 64 داشتم. که آن را زیر خاک دفن کرده بودم. اسلحه را از زیر خاک درآوردم و از یکی از آشنایانم هم دو کلت کمری و دوهزارفشنگ خریدم. روز حادثه وارد ساختمان شدم اول زنم «صدیقه» را کشتم. بعدزهرا دخترم را هم به خاطر عصبانیت کشتم. بعدهم از میان همسایهها به سراغ محمد رفتم و به او دو تیر زدم. خواهرش فاطمه و مادرش هم آنجا بودند چون مادرش بیگناه بود او را نکشتم و فاطمه را با تیر زدم. بعد هم یک عده اراذلواوباش بودند که به خانه من حمله کردند به آنها گفتم بروید و دیگر نیایید. این اصلاً قانونی نبود که وارد خانه من بشوند. مملکت قانون دارد فقط پلیس اجازه داشت وارد خانه من شود اما اینها حق نداشتند. اول تیر هوایی زدم و گفتم بروید اما نرفتند من هم عصبانی شدم ویک شلیک کردم که چند نفرشان زخمی شدند. من اصلاً نمیخواستم کسی را اذیت کنم آنها بودند که وارد خانه من شدند. لوله آب و چوب هم داشتند و میخواستند من را بزنند من هم از خودم دفاع کردم. اینها اراذلواوباش بودند هرکس دیگری جای من بود همین کار را میکرد!
متهم درباره دو کودک که به قتل رسیدند نیز گفت: آنها در ایستگاه اتوبوس بودند. اصلاً به من نزدیک هم نبودند که بخواهم به آنها شلیک کنم اگر آنها با تیر من کشته شده باشند قبول میکنم اما من این کار را نکردم.
وقتی عامل جنایت فاطمه را به فساد اخلاقی متهم کرد پدر او یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد و گفت: دختر من 14سال بیشتر نداشت و بسیار پاک و معصوم بود. محمد خانه را به ما فروخته بود با این حال میگفت باید رفتوآمدتان تحت نظر من باشد. او خیلی بهانهگیری میکرد و وقتی بچههای برادرم یا زنبرادرم به خانه ما میآمدند بهانهگیری میکرد و میگفت شما خانه فساد درست کردهاید. او به همه شک داشت مشکل اصلیاش هم با پسر معتادش بود اما خیلی ما را اذیت میکرد. او میگفت پسرت چرا با برادرزادهات مرتب به اینجا میآید. در آن زمان پسر من سرباز بود و هفتهای یک شب به خانه میآمد اصلاً پسرم هم در خانه نبود او حق ندارد دختر معصوم من را متهم کند. محمد فرزندانش را هم خیلی اذیت میکرد.
سپس محمد -برادر فاطمه- که خودش هم مجروح شده بود در جایگاه حاضر شد و گفت: من اصلاً همسر و دختر متهم را نمیشناختم و به خاطر حساسیت زیادی که این مرد خیالاتی داشت حتی سرم را بلند نمیکردم تا اطرافم را نگاه کنم. من فقط دو پسر متهم را میشناختم و با آنها صحبت میکردم. یکبار وقتی از پادگان به خانه رفته بودم این پیرمرد اجازه نداد در خانه بمانم و به من میگفت باید بروی.آخرسرهم پیرمرد خیالاتی کاری کرد که مجبور شدم با پلیس 110 تماس بگیرم و درخواست کمک کنم. این مرد خیلی ما را اذیت میکرد و رفتارش بیمارگونه بود.باورکنید من را ترور شخصیت کرده است. آبرویم را همه جا برده من در این مدت خیلی آسیب دیدم چند جا خواستگاری رفتم ولی به خاطر این اتفاق موافقت نکردند و به من میگویند چه کردهای که چنین کشتاری به راه افتاده. این مرد به خواهر من تهمت زده است و ما از او نمیگذریم و من هم خواستارخسارتهایی هستم که وارد کرده است.
شاهد جنایت چه گفت؟
بعد از این جوان یکی دیگر از مجروحان در جایگاه حاضر شد. او گفت: روز حادثه من درساختمان روبهرویی کار میکردم که صدای تیراندازی آمد وباعجله بیرون رفتم. من مادر فاطمه را دیدم که هراسان بود. محمد دو تیر به سینهاش خورده بود و خونریزی شدیدی داشت. چون جبهه رفته بودم بلد بودم خونریزی را بند بیاورم. به او گفتم یک پارچه خیس بده من خونریزی را قطع میکنم یکدفعه صدای شلیک گلوله آمد حتی من آسانسور را متوقف کردم تا قاتل نتواند بالا بیاید اما او از پلهها بالا آمد و سلاح را مستقیم به سمت فاطمه گرفت و در حالی که دخترک بشدت ترسیده بود شلیک کرد و او را کشت، بعد هم به سمت ما شلیک کرد.
من سعی کردم از آنجا فرار کنم و چهار دستوپا از پشت آسانسور فرار کردم.همان موقع صدای تیراندازی و صدای التماسهای پسری که میگفت: «بابا ما رو نکش ما تو رو دوست داریم» را میشنیدم.اما پیرمرد همینطور شلیک میکرد و صحنه وحشتناکی درست کرده بود. بعد مأموران آمدند و برق را قطع کردند تا قاتل نتواند از آسانسور استفاده کند و مجبور شود پایین بیاید. اما او داد میزد کنار بروید دو نفر دیگر هستند که من باید آنها را بکشم و بعد میآیم و خودم را تسلیم میکنم. من نمیخواهم به پلیس شلیک کنم.
ما سعی میکردیم به مجروحان کمک کنیم. سعی میکردیم آدمهای بیشتری کشته نشوند اما پیرمرد به ما گفت: اراذل و اوباش. ولی ما همه آدمهای آبروداری هستیم و شغل و کارمان مشخص است اگر اوباش بودیم پلیس ما را دستگیر میکرد.
در این هنگام یکی از قضات توضیح داد متهم به قتل حق دفاع دارد و میتواند هرچه میخواهد بگوید اما این به معنای آن نیست که دادگاه همه گفتههایش را قبول میکند بنابراین حضار نباید از این گفتهها ناراحت شوند.
سپس وکیل متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: در گزارشی که پلیس 110 ارائه داده از اصطلاح جنون آنی برای متهم استفاده کرده است. هرچند متهم از رفتن به پزشکیقانونی خودداری کرده و گفته سالم است اما این گزارش وضعیت روانی متهم را در زمان حادثه نشان میدهد. ضمن اینکه پدر فاطمه و محمد که در جلسه نیز حضور دارد در اظهاراتش در دادسرا گفته که متهم دچار بیماری روانی و سوءظن است. همچنین براساس کمیسیون پزشکی قانونی وی مبتلا به اختلال شخصیت ودچار روانپریشی حاد است. او در زمان قتل قوه تمییز نداشته است.
در ادامه وقتی متهم به قتل برای بیان آخرین دفاع در جایگاه حاضر شد گفت: «من از کاری که کردم پشیمان نیستم. اگر باز هم کسی به من و ناموسم توهین کند میکشمش، البته باید بگویم من نفهمیدم محمد زنده است وگرنه او راهم میکشتم.زن من به خانه آنها میرفت و تا نیمهشب ماهواره نگاه میکرد آنها خیلی فاسد هستند. فقط بهعنوان آخرین دفاع از دادگاه درخواست دارم من را اعدام کند، اما اصلاً پیش این آدمها برنگرداند.»
بعد از پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند وقراراست به زودی حکم دادگاه صادر شود.