رجایی: آقای هاشمی اجر صبرشان را بردند. دامنه تهمت علیه ایشان فوق العاده زیاد بود. مظلومیت ایشان را با شهید بهشتی مقایسه می کنند. شهید بهشتی در یک بازه زمانی چند ساله مورد تهمت قرار گرفت و عروج کرد؛ اما آقای هاشمی چند دهه بعد از انقلاب زنده ماند و به قول خود، صدای خرد شدن استخوانهایشان را هم شنید.
این مظلومیت از همان ابتدای انقلاب با ایشان بود. در سال 1360 چند نفر را به جرم جعل امضای آقای هاشمی در بانک مرکزی گرفتند. آنها سندی با دست چپ جعل کرده و گفته بودند هاشمی دویست میلیون تومان از خزانه برداشته و به حساب شخصی خود واریز کرده است. پس از دستگیری به جعل امضا اعتراف کردند. پدر یکی از اینها پیش آقای هاشمی آمد و درخواست بخشش کرد. آقای هاشمی هم گفت اگر با رسانه ها مصاحبه کنند و بگویند این ادعایشان دروغ بوده است مشکلی ندارد. بعد هم به آقای لاجوردی دادستان وقت کشور سفارش کرد که اگر اقرار کردند به آنها تخفیف دهد.
چون فرهنگ موجود در جامعه ما شفاهی و دهان به دهان است؛ همانطور که مردم، تهمت ها علیه بهشتی را می شنیدند و باور کردند حرفهایی که به دروغ درباره هاشمی در جامعه پخش می شد را هم بدون تحقیق قبول کردند.
موقعی که آقای محسن هاشمی مدیرعامل مترو تهران بود شایعه کرده بودند که فرزندان هاشمی در کیش ساخت و ساز دارند. محسن پشت تریبون آمد و گفت: هرکس هر ملک یا زمینی که به نام خانواده هاشمی بود پیدا کرد من آن را به او می دهم. یا مثلا بر سر زبان ها انداخته بودند که فائزه دارد در کانادا اتوبان می سازد؛ در حالیکه ایشان تا آن موقع حتی به کانادا نرفته بود.
خاطرم است اواخر دهه 80 در سفر حج با آقای میرولد رئیس دیوان محاسبات کشور صحبت کردم. وی گفت «مقامات از من خواستند تیمی تشکیل داده و راجع به ثروت آقای هاشمی و فرزندانش تحقیق انجام شود و اگر احیانا سوءاستفاده ای صورت گرفته است گزارش شود. من 200 ساعت با افرادی که علیه آقای هاشمی و فرزندانش شایعه پراکنی می کردند صحبت کردم. به اندازه یک پر کاه هم چیز مستندی علیه هاشمی و خانواده اش پیدا نشد. این موضوع را به مقامات گزارش کردم»
از این دست مطالب فراوان است. آقای هاشمی قبل از انقلاب اموال زیادی داشت. روحانی بود که در کار ساخت و ساز پاساژ و خانه بود. برای شهید بهشتی و شهید مطهری خانه ساخته و به آنها واگذار کرده بود. همین سالهای اخیرهم در صدقطعه زمین خانه ساخته و به طلاب و نیازمندان بخشیده بود و هیچ پولی هم بابت زمین یا بنا از آنها دریافت نکرده بودند. هاشمی از این قبیل کارها زیاد انجام داده بود اما آنها را رسانه ای نمی کرد و کار تبلیغاتی روی آن انجام نمی داد.
حتی رهبری هم در خطبه نماز جمعه شان در سال 88، گفتند که بنده شهادت می دهم که اموال آقای هاشمی بعد از انقلاب، کمتر شده که بیشتر نشده است و این شهادت در تلطیف جوی که علیه آقای هاشمی درست کرده بودند بسیار مهم بود.
آقای هاشمی ناگفته های زیادی داشت. مورد قابل انتشاری مد نظرتان است؟
آقای هاشمی اسرار زیادی را با خود برد کمااینکه بعضی از ناگفته های خود را برای ما هم گفت ولی ما نمی توانیم به خاطر مصلحت انقلاب، آنها را بازگو کنیم.
آقای هاشمی مصلحت انقلاب را بر مصلحت خود ترجیح می داد و ما به پیروی از ایشان چنین کاری می کنیم. ایشان معتقد بود اگر چه بیان برخی مسائل، آدم را از نظر روحی ارضاء و در نزد افکار عمومی تبرئه می کند اما مصلحت انقلاب ایجاب نمی کند که این مطالب سر زبانها بیفتد.
البته برخی چیزها را هم به صراحت می گفت. ایشان اخیرا در جلسه ای با اساتید تاریخ دانشگاهها صریحا گفت «من رسما می گویم در انتخابات 84 تخلفاتی شد و روزی اسناد آن را نیز منتشر و حقایقش را خواهم گفت». این نخستین بار بود که ایشان چنین چیزی را بیان می کرد. اگر یادتان باشد بعد از انتخابات 84 نامه ای هم نوشت و گفت این ماجرا را به خدا واگذار می کنم. یک چشمه آن را در جلسه اخیرش گفت که « بعد از انتخابات 84، برای 110 نفر پرونده ای مبنی بر دخالت مستقیم آنها در انتخابات تشکیل شده بود. به پرونده یکی از آنها رسیدگی و وی از مازندران به دزفول انتقال یافته بود تا تنبیه شود. اما من دیدم اگر این 110 نفر بخواهند دادگاهی و محکوم و احتمالا عزل شوند و به زندان بروند، جو بسیار تندی ایجاد می شود؛ برای همین شکایت خود را پس گرفتم».
البته این مطلب تازگی ندارد و آقای علی مطهری هم در گفت و گویی که اخیرا با سایت جماران داشته،عین گفته های شما را تایید کرده و اظهار داشته که آنرا خود از زبان مرحوم آقای هاشمی شنیده است. بگذریم؛ واکنششان در مقابل تهمت ها چه بود؟
درباره توهین هایی که روزنامه کیهان و برخی دیگر رسانه ها به ایشان می کردند و دفتر شکایت می کرد می گفت نمی خواهد پیگیری کنید. اگر اهانت ها خیلی بد بود هم صرفا می گفت خدا شفایشان دهد.
اما تهمت ها تمامی نداشت. وقتی کسانی در صحبت هایشان برای بیت امام و انقلابیون شروع به خط و نشان کشیدن کردند گفت: خود این آقایان گفته اند زمانی که هاشمی در زندان یا ممنوع المنبر بود ما در روستایمان مخفی شده بودیم.
اما این حرفها توسط رسانه های مخالف وی تحریف شده و کمپین ' من هم روستایی ام' تشکیل دادند و مدعی شدند هاشمی به روستایی ها توهین کرده است.
هاشمی با خنده می گفت خود من که زاده روستا هستم. خدمات من هم برای روستایی ها روشن و مشخص است. من کی گفتم روستا بد است؟ گفتم شخصی که خودش می گفت وقتی در زندان بود من در روستایم مخفی شده بودم نباید این طور نیروهای انقلاب را از صحنه به در کند.
آقای هاشمی به عنوان شخصی که مسائل جهانی را رصد می کرد خواهان توسعه همه جانبه کشور بود. ایشان می گفت «هر چیز باید سر جای خودش باشد و نیروهای مسلح هم باید در محدوده فعالیتشان تقویت شوند. چرا که ما فعلا درگیر جنگ با کشور دیگری نیستیم و نیروهای مسلحمان به اندازه کافی بنیه دفاعی دارند و می توانیم تهدیدها را از خود دور کنیم ، از این رو باید به بقیه ابعاد هم توجه داشته باشیم»
کما اینکه آقای هاشمی در شکل گرفتن برجام نقشی اساسی داشت و دولت را پشتیبانی می کرد. آقای روحانی مرتب به هاشمی سر می زد و با ایشان مشورت می کرد. چند باری هم خود آقای هاشمی نزد ایشان رفته بود. آقای هاشمی در برجام نقش عمده ای داشت. ایشان در ملاقات هایی هم که با آقای ظریف داشت همواره وی را به ادامه کار تشویق می کرد. اگر ایران از زیر فصل هفتم منشور شورای امنیت سازمان ملل که جنگ علیه ما را مجاز می دانست بیرون آمده و بیمه و کشتیرانی و صادارت نفت و گازمان راه افتاده؛ قطعا هاشمی در آن نقش بزرگی داشته است. همچنین یکی از آرزوهای ایشان رفع حصر بود که بارها این موضوع را در صحبت ها و ملاقاتهایشان گفته بود.
ارزیابی آیت الله هاشمی از دولت روحانی چه بود؟
این دولت را دارای ظرفیت مثبت و خوبی برای مردم می دانست ولی از کارشکنی ها گله داشت. من این را هم تا کنون جایی نگفته ام. یک بار ایشان را دیدم نگران و در فکر است. علتش را پرسیدم گفت: « آقای رجایی می بینی تمام سعی این ها این است که دولت زمین بخورد»
هاشمی ناراحت بود که رقبای روحانی به جای کمک برای رفع مشکلات مردم، مدام چوب لای چرخ دولت می گذارند. در حالی که در کشورهای دیگر وقتی یک حزب پیروز می شود احزاب رقیب مانع تراشی نمی کنند تا امور مردم و کشور بهبود پیدا کند در ایران برعکس است. چون هر کس خوب کار کند محبوب می شود و رایش بالا می رود تمام سعی شان را می کنند که وی را تضعیف کنند.
آقای هاشمی گفت « آنها ابتدا گفته بودند که این دولت باید در همان سال اول زانو بزند و به سال دوم نرسد ولی بعد که به این خواسته شان نرسیدند حالا می گویند این دولت باید اولین دولت 4 ساله پس از انقلاب باشد».
البته ایشان گله هایی هم از این دولت داشت و آن اینکه ما برخی چیزهایی را که به صلاح دولت است را می گوییم ولی توجه لازم به آن صورت نمی گیرد.
تا چند روز پیش بحث احتمال رد صلاحیت روحانی مطرح بود تا اینکه برخی منابع از جمله آقای محمد رضا تابش نماینده مجلس از رفع این احتمال توسط مقامات ارشد نظام خبر دادند. هیچ وقت بحث تایید صلاحیت آقای روحانی را با ایشان مطرح کردید؟
بله. اما ایشان رد صلاحیت روحانی را بعید می دانست.
آیت الله هاشمی کمی قبل از ورود ترامپ به کاخ سفید درگذشت. با ایشان درباره ترامپ هم صحبتی کرده بودید؟
آقای هاشمی می گفت« ترامپ احمدی نژاد آمریکایی ها و موجودی خطرناک است». حرفها و اقدامات این روزهای ترامپ هم ناپخته بودن وی و درستی این حرف هاشمی را نشان می دهد. لباس ریاست جمهوری به تن ترامپ گشاد است و وی تاجر خوبی است نه سیاستمدار کار بلدی.
البته آمریکایی ها تا حدی مغلوب رای الکترال شدند و همین انتخابات اخیر هم شاید باعث شود که آمریکا به سمت تغییر سیستم رای الکترال پیش برود.
نگران روی کار آمدن دوباره طیف احمدی نژاد نبود؟
برخی معتقدند آقای هاشمی در سال با84 جاه طلبی به انتخابات ورود پیدا کرد و اگر ایشان نامزد نمی شد یکی از اصلاح طلبان به قدرت می رسید و آن مسائل برای کشور پیش نمی آمد؟
وزیر وقت اطلاعات در جلسه شورای نگهبان گفته بود نظرسنجی هامان نشان می دهد که هاشمی همین الان که تبلیغات انتخابات شروع نشده بیش از 70 درصد رای دارد.شاهد بودم که از ماهها قبل از انتخابات گروههای مختلف سیاسی، دانشجویی، اساتید دانشگاه و حوزه خدمت ایشان می آمدند و درخواست می کردند نامزد شود. اما پاسخ ایشان همیشه منفی بود. تا اینکه یک روز خانم مسنی که چند شهید داده بود خطاب به ایشان گفت: شما آن دنیا چه جوابی برای بچه ها ما که شهید شدند دارید؟ چرا نشسته اید و هیچ کاری نمی کنید؟
هاشمی بعدها گفت من در مقابل حرف این مادر شهید نتوانستم مقاومت کنم. یادم هست اولین بار در جلسه ای با دانشجویان وقتی با اصرار از وی پرسیدند چرا گفته اید نامزد نمی شوید؟ پاسخ داد من نگفته ام که نمی آیم می آیم اما اینها نمی گذارند برنامه هایم را عملی کنم.
دانشجویان شروع به کف زدن کردند. جزئیات این جلسه تاریخی را می توانید از حضار بپرسید. آقای هاشمی حتی سال 86 هم نمی خواست در انتخابات مجلس خبرگان نامزد شود و این موضوع را به اطلاع رهبری هم رسانده بود. رهبری در جلسه ای خصوصی به ایشان گفته بودند شما باید کاندیدا شوید و این یک تکلیف شرعی است.
آقای هاشمی برای خود من تعریف کرد که «که پرسیدم چرا این را به من تکلیف میکنید؟ رهبری گفتند من بعد از فوت امام را برای شما مثال میزنم. شما بودید که مجلس خبرگان را جمع کردید و این شد. الان هم اگر روزی من نباشم شما باید این خبرگان را جمع کنید. من به ایشان گفتم بنده سنم 5 سال از شما بزرگتر است و از خدا می خواهم که بعد از شما نباشم و قبل از آن از دنیا بروم. ولی چون تکلیف کردید به یک شرط میپذیریم و آن این است که دستور دهید برخی نهادها در انتخابات ریاست مجلس خبرگان دخالت نکنند. وقتی رهبری در این باره به من اطمینان دادند برای انتخابات ثبتنام کردم»
زندگی آیت الله هاشمی چطور بود؟ زیست اشرافی داشت؟
اجازه دهید پاسخ شما را با ذکر خاطرهای بدهم. یکی از ویژگیهای مهم ایشان این بود که اصلا اهل ریاکاری نبود. کیش می رفت، استخر و جکووزی می رفت و سوار جت اسکی هم می شد و ابایی هم از بیان آن نداشت. یک روز از ایشان خواستم این قسمت جت اسکی سوار شدنش را در کتاب خاطراتش ننویسد چرا که گزک دست مخالفان خود می دهد که آن موقع که همه در جبهه می جنگیدند آقای هاشمی در استخر و جکووزی و جت اسکی چه کار می کرده است؟
ایشان این فرصت را به تاریخ داد تا وی را در زمان حیاتش مورد نقد قرار دهد. از این جهت خدمت بزرگی به تاریخ نگاری کشور کرد. بارها می گفت « من خاطراتم را طوری نوشته ام که هر کس بخواهد بفهد من هر روز از زندگی ام کجا بوده ام به راحتی به آن دست یابد».
درباره چگونگی زیست ایشان هم بگذارید خاطرهای تعریف کنم. شبی به اتفاق آقای علی مطهری برای جلسه ای به خانه آقای هاشمی رفتیم. یکی دو دقیقه در سالن منتظر بودیم تا ایشان بیاید. در این مدت دیدم آقای مطهری هاج و واج به در و دیوار و مبل ها نگاه می کند.
از او درباره علت تعجبش سوال کردم گفت: آقای رجایی! بیست سال است به این خانه نیامده ام اما زندگی هاشمی در این مدت تکان نخورده است.
بخش قابل توجهی از آن صرف مبارزه با رژیم پهلوی شد. قسمتی از آن هم صرف کمک به خانواده زندانیان سیاسی زمان شاه شد. یکی از اتهامات و جرمهای آقای هاشمی قبل از انقلاب تشکیل کمیته ای برای کمک مالی به خانواده زندانیان سیاسی بود. وقتی یک مبارز سیاسی به زندان می رفت خانواده اش به خاطر بی پولی نابود می شد اما کمیته ای که هاشمی تشکیل داده بود به این خانواده ها رسیدگی می کرد.
بخش دیگری از ثروت هاشمی هم بعد از انقلاب در امور خیریه و ساخت بیمارستان و مسکن برای فقرا صرف شد. قسمتی دیگر هم صرف انتشار 50 جلد تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن شد که گاهی آن را به دانشگاهها، حوزه ها و مراکز علمی هدیه می کرد.
حدود سه سال پیش یکبار از من سوال کرد که آقای رجایی حقوق شما چقدر است؟ مبلغش را گفتم پاسخ داد«حقوق من کمتر از حقوق شماست».
تعجب کردم و فردای آنروز از قسمت مالی مجمع سوال کردم. متوجه شدم آقای هاشمی نصف من حقوق می گیرد یعنی کمتر از ماهی دو و نیم میلیون تومان. به مسول مالی اعتراض کردم که چرا حقوق حاج اقا نصف من و یک سوم حقوق برخی مدیران تحت نظر خودش باشد؟
آقای هاشمی همچنین 30 سال در دانشگاه آزاد خدمت کرد و حتی یک ریال هم از آنجا حقوق نگرفت.
چه کسی ایشان را غسل داد؟
عده ای از بچه های جماران که تصادفا غسال حاج احمد آقا هم بینشان بود. یکی از اعضای تیم حفاظتی ایشان که بازنشسته شده بود نیز به اتفاق دو سه نفر دیگر حضور داشتند.
حدودا چه ساعتی این کار صورت گرفت؟
از ساعت 12 نیمه شب روز 19 دی شروع و حدود ساعت نیم بامداد 20 دی تمام شد. ایشان را در کفنی که فاطمه خانم از کربلا آورده بود پیچیدند. خواستم از صورت ایشان برای آخرین بار عکس بگیرم که با دیدن چهره های گریان فرزندان ایشان حیا کردم و شرمم آمد. چهره اش کاملا آرام و به دور از هر گونه نگرانی بود. می دانستم نمی شود ولی می گفتم خدایا می شود چشم هایش را باز کند. می گفتم خدایا مگر این همان هاشمی نبود که امروز صبح او را در مجمع دیدم چرا این طور خوابیده است؟ خدا می داند چهره اش چقدر آرام و پر از نور بود. یاسر هم گفت:« آقای رجایی می بینی صورت بابا چقدر نورانی شده است.»
خدا ببخشد آنهایی را که حتی به جنازه وی نیز رحم نکرده و آن تهمت ها را زدند. آنها از جنازه هاشمی هم می ترسند و می خواستند عقده خود را از تشییع میلیونی ایشان خالی کنند. این ها آدمهای مریضی هستند که فکر می کنند با چنگ زدن به صورت دیگران می توانند خود را شفا دهند.
بعد ما بلند شدیم و خانم ها آمدند و یاسر آن عکس معروف را از شیون خواهرانش گرفت.
از جهاتی تعبیر مرحوم هاشمی صحیح است . هم ترامپ و هم احمدی نژاد تعادل روحی ندارند اما ترامپ ، دیوانه ای است که قصدش کمک به اقتصاد کشورش است و احمدی نژاد ، قصدش نابودی اقتصاد کشورش بود .
انشاءالله كه چنين بزرگان خداشناس درست كردار و حق گو، همواره در پناه حق مستدام و برقرار باشند. الهي آمين