آفتابنیوز : به گزارش ایسنا، محسن حاجیمیرزایی در یادداشتی خود آورده است:
در جلسه چهارشنبه هیات وزیران گزارشی از میزان رشد اقتصادی با نفت و بدون نفت در سه ماهه پائیز و ۹ ماهه سال ۱۳۹۵ توسط مرکز آمار ایران ارائه شد. بر اساس این گزارش، رشد اقتصادی سه ماهه پائیز ۹۵ با احتساب نفت ۸.۹درصد و بدون نفت برابر با ۶.۴ گزارش شده است و در نه ماهه سال ۱۳۹۵ به ترتیب این میزان برابر با ۷.۲ و ۵ درصد بوده است.
نکته مهم در این میزان رشد، سهم متعادل بخشهای گوناگون در آن است. رشد اقتصادی در سه ماهه پائیز ۹۵، در بخش کشاورزی برابر با ۵.۴، خدمات ۴.۴ و صنعت ۱۴ درصد گزارش شده است و این ارقام برای نه ماهه سال ۹۵ به ترتیب ۵.۷ کشاورزی، ۵.۴ خدمات و ۱۰.۵ درصد در صنعت بوده است.
این آمارها خیرهکننده و درخور اعتنا هستند. علیرغم همه محدودیتها، چرخهای صنعت و کشاورزی به حرکت درآمده و خدمات نیز رشد خوبی را تجربه میکند. انصافا باید گفت که عملکرد دولت در حوزه اقتصاد مثبت بوده است.
برخی میگویند این آمارها برای مردم معنایی ندارد و آثار آن را در زندگی روزمره خود حس نمیکنند. واقعاً ممکن است مردم ثمرات پایان یافتن رشدهای منفی اقتصاد و مثبت شدن رشد اقتصادی در بخشهای مختلف را حس نکنند؟
وقتی رشد بخش کشاورزی در طی سه سال گذشته به طور مستمر ادامه داشته و بیش از بیست میلیون تن بر تولید محصولات کشاورزی افزوده شده است، آیا این در زندگی روستاییان تاثیر مثبتی ندارد؟ چه کسی این تولیدات را افزایش داده است؟ آیا افزایش تولید به معنای افزایش درآمد و بهبود سطح زندگی نیست؟ آیا افزایش تولیدات در بخش کشاورزی به معنای بهبود وضعیت اشتغال در این بخش نیست؟ وقتی میزان بهای پرداختی بابت خریداری گندم از کشاورزان (با احتساب افزایشی که در مبلغ پرداختی به آنان در ازای هر کیلو گرم گندم ایجاد شده است) به بیش از هفده برابر رسیده است آیا این به معنای افزایش درآمد کشاورزان نیست؟ آیا این شکل از یارانه که متناسب با افزایش کمیت و کیفیت تولید آنان تعیین و پرداخت شده است، شکل عزتمندانهتری از تخصیص یارانه نقدی نبوده است؟
کاهش تراز تجاری کشاورزی از منفی هشت میلیارد دلار در سال ۹۱ به سه و نیم میلیارد در سال جاری دارای نتایج مثبت و امیدبخشی برای مردم نیست؟ مگر نه این است که جای خالی این میزان از کاهش در واردات توسط تولیدات کشاورزان و دامداران همین سرزمین جبران و به همین میزان از خروج ارز از کشور جلوگیری میشود؟ آیا اینها نتایج مثبت برای جامعه و رونق کسب و کار آن و تقویت پایداری رشد تولید در اقتصاد کشور نیست؟
وقتی ۱۵۹۰۰ میلیارد تومان تسهیلات بانکی برای فعالسازی قریب به بیست هزار واحد تولیدی کوچک و متوسط اختصاص یافته است و نتایج آنرا در رشد بخش صنعت مشاهده میکنیم، به معنای بهبود وضعیت بنگاههای کوچک و متوسط نیست؟ آیا این که برخی از مجموعههای تولیدی پس از چند سال تعطیلی یا کاهش تولید، دوباره کارگران خود را فراخواندهاند و جنب و جوش تولید در کارخانه آغاز شده است، موجب تغییرات مثبت و امیدآفرین در خانوادهها نشده است؟
آیا زمانی که میزان بهرهبرداری ما از میادین مشترک در پارس جنوبی و غرب کارون در مقایسه با گذشته افزایش مییابد و از استمرار خسارت تحقیرآمیز بهرهبرداری دوبرابری قطر از میادین مشترک با افزایش سطح تولید ایران در این میادین، جلوگیری میشود و امروز به مدد سختکوشی فرزندان این سرزمین بهرهبرداری از این میادین یکسان میشود، در زندگی امروز و فردای این نسل و نسلهای فردا تغییری ایجاد نمیشود؟
البته این واقعیت تلخ که با وجود عملکرد درخشان رشد اقتصادی در امسال هنوز به سطح تولید سال ۹۰ نخواهیم رسید، نباید از ارزش و اهمیت تلاشهای این دولت بکاهد. بالاخره این دولت مسئولیت دارد تا کاستیهای گذشته را نیز به تدریج ترمیم نماید. بدون شک همه این نتایج به مراتب تاثیرگذارتر میبود اگر این دولت کار خود را از متن یک رکود تورمی بی سابقه در نیم قرن اخیر آغاز نمیکرد.
در دنیای جدید مرسوم است که در چنین شرایطی مردم را به ریاضت و سختکوشی دعوت میکنند تا آینده مطمئنتری را نوید بدهند. کسی با دمیدن در انتظارات اجتماعی و برجسته کردن کاستیهایی که کم نیز نیستند، به امروز و فردای خود و فرزندان خود خدمت نمیکند.
باور کنیم که تن خسته و رنجور این سرزمین التیام یافته و به تدریج کمر راست میکند و آینده درخشانتری را نوید میدهد.»