آفتابنیوز : باید اعتراف کنم قبل از آنکه «زندگی، انیمیشینی» (Life, Animated) را ببینم، متاسفانه بیش از یک تعریف کلی از اوتیسم نمیدانستم. شاید چون در اطرافم با آن برخورد نزدیکی نداشتم، در نتیجه در میان تمام دغدغههای دور و نزدیک، گم شده بود. بعد از دیدن این مستند که نامزد اسکار بهترین فیلم مستند امسال هم بود، چیزی درونم تکان خورد و بعد از تمام شدنش آرزو کردم ای کاش این فیلم در ایران اکران (نه گسترده، که آرزویی بزرگ است) میشد تا همه ما، تکتکمان این مستند دلچسب را میدیدیم. مستندی از زندگی یک پسرچه اوتیستیک که با شعور همدلانه خانواده و اطرافیاناش، و با دیدن انیمیشنهای دیزنی، کمکم تواناییهایش را دوباره به دست میآورد، در جهان اطرافش با کمک جهان انیمیشنها معنایی پیدا میکند و تلاش میکند مستقل شود.
تقصیر ما نیست. ما کم از اوتیسم و هزار و یک بیماری دیگر میدانیم چون لمسش نکردهایم. اما قدرت تصویر و داستان، همیشه به ما کمک کردهاند که آن نوع زندگیای که خودمان آن را نفس نمیکشیم و اطرافیانمان نیز آن را زندگی نمیکنند، تجربه کنیم. این قدرت شگفتانگیز فیلم و تصویر است و قدرت بلامنازع قصهگوییست. تصویر، دست مخاطبش را میگیرد و او را وادار به تجربه کردن میکند. برای ما لازم است به شکل مداوم یا حداقل گاهی زندگی را از زاویه آنهایی که هیچوقت نمیفهمیم چه حسی به زندگی دارند، تجربه کنیم. از زاویه آنهایی که درکی متفاوت از جهان دارند، و به دلیل همین «تفاوت» خواسته و یا اغلب ناخواسته آنها را به انزوا میکشانیم. اما اگر یک نفر، یک روز هم نه، یک ساعت و نیم دستمان را بگیرد و ما را به دل زندگی یک آدم «متفاوت» از ما ببرد، چطور؟ تصویر، این قدرت را دارد که ما را با سوژهاش یکی کند و این اتفاق به بهترین شکل، به شکل جذاب داستانگویی و قصه، در «زندگی، انیمیشنی» میافتد. این مستند همان تجربهای را که کودک اوتیستیک با انیمیشنها و فیلمهای دیزنی از سر می گذراند، به مخاطبش میدهد: از بین این تصاویر و داستان درجه یک، برای خودت معنایی پیدا کن.
همه اینها را توضیح دادم تا از آرزویم بعد از دیدن این مستند بگویم؛ اینکه خانه اوتیسم، خانوادهها و نزدیکان بچههای اوتیستیک، اساتید دانشگاهها و دانشجوها، روزنامهنگارها و رسانهها و هرکس که دغدغه بچههای اوتیسم و به طور کل آنها که جوری متفاوت از اغلب ماها زندگی میکنند را دارند، این مستند را ببینند، شاید تلاش کنند آن را در محافلی، در رویدادهایی اکران کنند و درباره اوتیسم حرف بزنند. چرا که تصویر کردن داستان یک زندگی واقعی، اغلب کار صدها مقاله و سخنرانی را میکند. آنچه میبینیم، مستقیم با قلب و تجربیات و احساس ما سر و کار دارد. پس به تماشای این مستند بنشینیم، بیش از یک ساعت و نیم وقتمان را نمیگیرد. آنوقت شاید کمتر ناخواسته کودکان عزیز اوتیسم و خانوادههایشان را به انزوا کشاندیم، آنوقت شاید کمکشان کردیم به جامعه برگردند، آنوقت شاید تغییر از همینجا شروع شد. به قول مادر کودک اوتیستیک این مستند درخشان، «چه کسی تعیین میکند زندگی معنادار، چه نوع زندگیایست؟» چه کسی میداند که معنا در زندگی کدام یک از ماست؟ باید بعضی زندگیها که متفاوت از غالب آدمهایند را یکبار نفس کشید.