کد خبر: ۴۳۹۳۷۶
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۸
درباره «فروشنده» نوشته و ساخته اصغر فرهادی

متفاوت، فردی و غریب

وضعیت در فیلم "فروشنده" از پایه و اساس متفاوت است. فیلم اگر چه درامی اجتماعی است، اما فردیت، زندگی خاص آدم‌ها و روحیه و سبک زندگی متفاوت آنها برجسته می‌شود. "فروشنده" نه تنها یادآور و تداعی‌گر "مرگ دستفروش"، اثر سترگ آرتور میلر است، بلکه اقتباسی زیرکانه از آن است.
آفتاب‌‌نیوز :

هاتف جلیل زاده*- فیلم "فروشنده" دومین ساخته اسکاری اصغر فرهادی، متفاوت‌ترین اثر او در میان کارنامه حرفه ای‌اش است.

آثار فرهادی معمولا بر محور و شالودۀ تم اجتماعی پیش می‌رود و دیگر موتیف‌های اساسی و اثرگذار، در پس‌زمینه و بک‌گراند اثر، خودی می نمایند یا به شکلی مخفی در تار و پود داستان استحاله می‌شوند.

اما وضعیت در فیلم "فروشنده" از پایه و اساس متفاوت است. فیلم اگرچه درامی اجتماعی است اما فردیت، زندگی خاص آدم‌ها و روحیه و سبک زندگی متفاوت آنها برجسته می‌شود. "فروشنده" نه تنها یادآور و تداعی‌گر "مرگ دستفروش"، اثر سترگ آرتور میلر است، بلکه اقتباسی زیرکانه از آن است. با این تفاوت که در این مورد هم درام محوری میلر در پس‌زمینه است و شخصیت‌های عینی و محوری داستان، سازندۀ اصلی درام جدید، داستانِ جدید و قصه‌ای عینی و ملمس از روزگار ما به شما می روند.

رعنا(ترانه علیدوستی) و عماد(شهاب حسینی) زوج جوانی هستند که با گروهی از بازیگران تئاتر "مرگ دستفروش"، آرتور میلر را برای اجرا تمرین می‌کنند. این، خط محوری قصه است. با این حال، داستان درست از جایی آغاز می‌شود که ساختمان محل زندگی آنها دچار لرزش و ترک خوردگی می‌شود! همه ساکنان ساختمان از آنجا می‌روند. عماد و رعنا نیز چاره‌ای جز این راه ندارند. آنها آپارتمان یکی از دوستان خود (بابک) را که قبلا در اجاره خانمی تنها بوده، اجاره می‌کنند و این در حالیست که مستأجر قبلی، مسبب ماجراهایی در آن ساختمان و آپارتمان مذکور بوده است.
با همه تفاسیر، اتفاق اصلی و بحرانی داستان در یک صحنه محوری اتفاق می‌افتد. جایی که عماد در راه منزل است و رعنا هم که می‌داند او به زودی می‌آید، زمانی که زنگ آپارتمان به صدا در می‌آید دکمه آیفون را می‌زند تا در باز شود و سپس در واحد را هم نیمه‌باز می‌گذارد و سپس بی‌تفاوت به حمام می‌رود. اما ظاهرا در گره کور این درام میلری، قرار نیست که پشت در ساختمان "عماد" باشد. فرد غریبه‌ای زنگ زده و همان ناشناس وارد آپارتمان شده است.

وقتی عماد برمی‌گردد، با راه‌پله پر از لکه‌های خون روبه‌رو می‌شود و از  همسایه‌ها می‌شنود که همسرش رعنا در حالی‌که شیشه در حمام بر سر و صورتش ریخته، با کمک آنها به بیمارستان منتقل شده است.

 

متفاوت، فردی و غریب

آن فرد غریبه؛حضور ناگهانی‌اش در پشت در و این اتفاق اساسی داستان، ریشه در ماجرای مستاجر قبلی دارد. با این حال ادامه فیلم، درگیری‌های ذهنی عماد و رعنا با این فرد است؛ پیرمردی راننده وانت که هم بیماری قلبی دارد و هم خانواده‌ای خوب که عمری او را به خاطر رفتار خوبش ستوده اند! حالا این فرد بخت‌برگشته در یک اتفاق معمولی به دست عماد "شهاب حسینی" افتاده است. او می‌خواهد این مرد را با خانواده اش روبه‌رو کند.

این طرف، رعنا "ترانه علیدوستی" مخالف است. با این حال، در دقیقه نود، عماد از گفتن این نکته به پیر‌مرد در کنار خانواده اش صرف نظر می کند. هر چند سرنوشت او چندان هم مشخص نیست. چون به سختی دچار حمله قلبی می‌شود و مرگ او در جریان فیلم و پایان‌بندی حرفه‌ای‌ آن در هاله‌ای از ابهام می‌ماند.

می‌شود ادعا کرد که اصغر فرهادی با این داستان پُر‌ریتم و لبریز از هیجان و درگیری‌های ذهنی و فردی آدم‌ها، حرفه‌ای‌ترین فیلم خود را ساخته است.

بازی درخشان "شهاب حسینی" در نقش عماد، یکی دیگر از نکات قابل اشاره در فیلم است و شاید بهترین بازی حرفه‌ای وی و فصلی تازه در روال کاری‌اش باشد.

*عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران

 

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین