دقایقی بعد تیمی از مأموران انتظامی در محل اعلام خبر حاضر شدند و در هنگام ورود به منزل با زن بیست و سه سالهای به نام فاطمه مواجه شدند و فاطمه در حالیکه با اسید سوخته بود در اظهاراتش به مأموران گفت: در منزل زن برادرم نسرین، مهمان و خواب بودم که ناگهان متوجه شدم نسرین در حال خفه کردن من است؛ با او گلاویز شدم اما در یک لحظه نسرین به رویم اسید پاشید، من نیز با رفتن به راهپلهها داد و فریاد کردم و همسایهها به کمکم آمدند.
لحظاتی پس از این اتفاق با هماهنگی مقام قضایی، مأموران وارد منزل نسرین شدند و وی را بازداشت کردند؛ مأموران در بررسی منزل نسرین آثاری از اسیدپاشی داخل حمام و روی فرش اتاق پذیرایی مشاهده همچنین ظرفی حاوی اسید داخل سطل زباله، لباس کار، دستکش و کلاهی که آثار سوختگی روی آن مشهود بود را کشف کردند.
نسرین نیز که در این حادثه از ناحیه پا با اسید دچار سوختگی شده بود در اظهارات اولیه به مأموران گفت شخص دیگری بر روی او و فاطمه اسید پاشیده و از منزلشان گریخته است.
همزمان با انتقال نسرین و فاطمه به بیمارستان، تحقیقات از اهالی ساختمان آغاز شد و خانمی که همسایه نسرین است، در اظهاراتش به مأموران گفت: داخل منزل بودم که ناگهان صدای جیغ و فریاد بلندی از راهپلهها شنیدم، به راهرو رفتم که نسرین گفت مردی با کاپشن و کلاه به سمت فاطمه رفته و به روی فاطمه اسید پاشیده است، نسرین گفت قصد کمک به فاطمه را داشته که آن مرد ناشناس بر روی او نیز اسید پاشیده و فرار کرده اما من زمانی که از خانه خارج شدم کسی را ندیدم همچنین زمانی که قصد کمک به فاطمه و بلند کردن او را داشتم، دستان خودم نیز دچار سوختگی با اسید شد.
نسرین در بیمارستان نیز مورد بازجویی قرار گرفت و به مأموران گفت: صبح روز حادثه شخصی در منزلمان را زد و گفت از فاطمه پول طلب دارد، آن شخص گفت میخواهد پول و طلایش را از فاطمه بگیرد، من در خانه را باز کردم که آن مرد بر روی فاطمه اسید پاشید و رفت.
نسرین در اظهارات بعدیاش حرفهای تازهای مطرح کرد و به مأموران گفت: شب قبل حادثه از فاطمه خواستم به منزلمان بیاید چون روز حادثه قصد داشتم فرزند 9 سالهام را به مرکز بهداشت ببرم و از خواهر شوهرم خواستم دیگر فرزند سه سالهام را نگه دارد، به همین دلیل فاطمه به منزمان آمد و شب خوابید؛ حدود ساعت 7 صبح روز حادثه، شوهرم بیرون رفت که صدای زنگ منزمان را شنیدم و به گمان اینکه همسایه پشت در است، در را باز کردم و به دستشویی رفتم، در دستشویی بودم که ناگهان صدای جیغ فاطمه را شنیدم، از دستشویی بیرون آمدم به اتاق رفتم؛ دیدم فردی که صورت خود را پوشانده، روی فاطمه اسید پاشیده است؛ این شخص روی من هم اسید پاشید و فرار کرد، بعد پایم را داخل حمام شستم و همسایهها را خبردار کردم.
نسرین درباره ظرفی که از داخل سطل آشغال منزلشان کشف شده بود، به مأموران گفت: یک ظرف لوله بازکن داخل منزل داشتیم و از ترس اینکه فرزندانم به آن دست بزنند، ظرف را داخل سطل زباله انداختم.
نسرین که پس از بهبودی نسبی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده بود، در اظهاراتش به بازپرس گفت: لباس کار متعلق به شوهرم است و هر چند یک بار، همسرم لباس کارش را به منزل میآورد و من لباس را میشویم، زمانی که زنگ منزلمان به صدا درآمد گمان کردم همسایه در زده است، چون آیفونمان خراب بود و همسایه زنگ ما را میزد.
نسرین پس از این اظهارات با دستور قاضی ایلخانی؛ بازپرس امور جنایی تهران در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت.
فاطمه؛ قربانی این اسیدپاشی پیش از ظهر امروز برای ارائه توضیحات درباره این حادثه در دادسرای امور جنایی تهران حاضر شد؛ فاطمه پس از جلسه بازپرسی درباره جزئیات این اتفاق به خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران پویا گفت: 24 سال سن دارم و دانشجوی ترم آخر رشته مهندسی صنایع بودم، روز قبل از این حادثه نسرین با من تماس گرفت و گفت میخواهد دخترش را به خانه بهداشت ببرد، به همین خاطر از من خواست که به منزلشان بروم و من نیز شب قبل از حادثه به منزلشان رفتم و شب خوابیدم، صبح حادثه خواب بودم که ناگهان متوجه شدم یک نفر قصد خفه کردنم را دارد، چشمانم را باز کردم و دیدم یک نفر لباس کار پوشیده و چهرهاش را پوشانده اما متوجه شدم که این شخص همان نسرین است، به او گفتم نسرین تو هستی؟
فاطمه که 25 درصد دچار سوختگی شده است، اظهاراتش را اینگونه ادامه داد: در آن لحظات نسرین ظرف اسیدی که روی میز بود را برداشت و به روی من ریخت، حتی مقداری از اسید به روی فرزندان او نیز ریخته شد، واقعاً نمیدانم چرا این کار را با من کرد اما او نسبت به زندگی ما حسادت داشت.
فاطمه افزود: بعد از این حادثه تاکنون 62 بار عمل جراحی انجام دادهام و نزدیک به 180 میلیون تومان خرج بیمارستان و حدود 50 میلیون تومان خرج داروهایم شده است، یکی از چشمانم پیونده قرنیه شده و هر روز 50 تا 60 هزار تومان هزینه قطرههایی میشود که برای چشمانم استفاده میکنم، پدرم جانباز 45 درصد است و تاکنون هزینههای سنگین درمان را با کارت درمان جانبازیاش پرداخته است اما انتظار دارم مسئولان نیز به درمان من کمک کنم، چون هزینههای درمان بسیار سنگین است.