آفتابنیوز : در ادامه گفتوگوی تفصیلی «ایلنا» با محمدرضا خاتمی را میخوانید:
* کارشناسان و اهل سیاست این دوره از انتخابات را رقابتیترین انتخابات میدانند، نظر شما در این باره چیست؟
طبیعی است که این انتخابات رقابتی باشد، نتیجه آن مشخص نبود و تا آخرین لحظات هر دو جناح اطمینان نداشتند پیروز میدان باشند همین امر این رقابت را بین دو جناح معنیدار میکرد. هیچکس نمیدانست چه اتفاقی خواهد افتاد و ما فقط در سال ۷۶ چنین رقابت نفسگیری را مشاهده کردیم.
در طول تاریخ جمهوری اسلامی ایران، ما دو انتخابات رقابتی را شاهد بودیم، ریاست جمهوری ۷۶ و ۹۶ که در فاصله ۲۰ سال از یکدیگر اتفاق افتادند. حال این سؤال پیش میآید که چرا این دو انتخابات رقابتی هستند؟ پاسخ روشن است هر دو جریان اصلی سیاسی کشور کاندیدای خودشان را داشتند و متحدد پشت آنها ایستادند.
دیگر شاهد تفرقه و عدم انسجام که در سایر انتخاباتها میان دو جناح وجود داشت، نبودیم. هر دو گروه همه امکانات و قوای خودشان را بسیج کردند برای این که پیروز میدان باشند. انتخابات ۲۹ اردیبهشت انتخاب دو فرد نبود بلکه انتخاب دو راه بود.
بعد از چندین دهه انقلاب مردم ما این تجربه را پیدا کردهاند که در زمان انتخابات به چه تفکر و جریانی میخواهند رأی دهند، برای انتخابات ۲۹ اردیبهشت نیز کاملا از طرف هر دو جریان اطلاعرسانی و آگاهی بخشی صورت گرفته بود. البته ذکر این نکته ضروری است که سال ۷۶ انتخابات دوقطبی شد مردم تجربه و بینش خوبی برای انتخاب کاندیدا به دست آوردند.
* مشاهده کردیم فردی که تا چندین ماه پیش از انتخابات هیچگونه سمت اجرایی نداشت، تبدیل به رقیب اصلی آقای روحانی میشود، چرا در کشور ما مسائل غیرقابل پیشبینی است و افراد یکشبه میتوانند نماینده یک جریان و جناح در انتخابات شوند؟
جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورهای دنیا متفاوت است، در دیگر نقاط جهان فعالیت حزبی جایگاه خودش را دارد و افراد از طریق احزاب برای حضور در انتخابات معرفی میشوند اما آیا ما حزبی در کشور داریم که اجازه بدهیم از سنین جوانانی افراد در سیاست رشد کنند و علمش را یاد بگیرند؟ به بهانه مختلف در میان راه نیروهای شایسته که آینده خوبی میتوانند داشته باشند حذف میشوند! پس در چنین فضایی ما یکسری مسائل را مشاهده میکنیم که نه تنها باعث شگفتی افراد جامعه میشود بلکه اهل سیاست هم در میمانند که چه اتفاقی افتاده است. آن چیزی که مهم است نباید دنبال فرد بگردیم بلکه باید دنبال جریان بگردیم. این که آقای رئیسی سابقه اجرایی نداشت چندان مهم نیست، اصلا ما میتوانیم فردی را بیاوریم که سابقه اجرایی ندارد این اشکالی ندارد، مردم باید توجیح شوند که این آدم میتواند شخصیت اجرایی قوی باشد یا خیر؟
* آیا اصولگرایان و جریانی که پشت آقای رئیسی قرار داشتند توانستند این کار را انجام دهند؟
مسلماً در این دوره نتوانستند که این کار را انجام دهند، همه جریان تند اصولگرا و افراطی پشت آقای رئیسی قرار گرفتند و تلاش خود را نیز به کار بستند و با رفتارهایشان متاسفانه جریان اصولگرا عقلانی را از میدان به کنند. افرادی که سوابقشان در اداره مملکت روشن بود در کنار آقای رئیسی قرار گرفتند که نتیجه آن را هم دیدند! البته ناگفته نماند جریان عقلانی اصولگرا پشت آقای روحانی ایستادند.
* قبل از انتخابات مشاهده کردیم که صداوسیما از امکانات خود برای تخریب آقای روحانی استفاده کرد، عملکرد صداوسیما را چطور ارزیابی میکنید؟
رفتار صدا و سیما تازگی ندارد. وقتی میگویم این انتخابات رقابتی بود به خاطر دلایلی است که در طول روند برگزاری انتخابات رخ داد، جناح اصولگرا از همه امکانات خود استفاده کرد تا پیروز میدان باشد که یکی از آنها صداوسیما است، تریبونی که باید فراجناحی عمل کند.
البته فقط صدا و سیما هم نبود به طور مثال برخی اعضای شوای نگهبان درگردهمایی آقای رئیسی شرکت کردند، ائمههای جمعه پشت تریبون نماز جمعه به صراحت مواضع حزبی خود را اعلام میکردند. در این دوره مشاهده کردیم نهادهایی که نباید دخالتی داشته باشند تمام امکانات خود را اعم از قانونی و غیر قانونی برای پیروزی جناح مقابل بسیج کردند که کاندیدای مورد نظرشان رای بیاورد.
ما میبینیم که در هر انتخاباتی که مطابق میل برخی نبوده بلافاصله پس از اینکه نتایج اعلام شده انگار نه انگار که یک اتفاق خاص در این کشور افتاده است. حماسهای که مردم آفریدهاند و راهی را انتخاب کردهاند اصلا برایشان اهمیت ندارد و سعی میکنند مسائل را بیاهمیت جلوه دهند و یا تا حداقلهای ممکن تخفیف دهند، بعد هم گلایه میکنند که چرا مردم بیبیسی را تماشا میکنند؟ چرا مردم کاناهای خارجی را نگاه میکنند.
شبکههای خارجی به مراتب بهتر و مفصلتر از تلویزیون ایران انتخابات کشور را پوشش میدادند. چه قبل از انتخابات و چه بعد از انتخابات صدها مفسر، تحلیلگر، منتقد در مورد موضوعات مختلف سیاسی؛ اقتصادی با یکدیگر بحث میکنند اما رسانه ملی ما انگار نه انگار که انتخاباتی در کشور در حال برگزاری است و مسائل و شور بعد از پیروزی در انتخابات هم که در خیابانها اتفاق افتاد کوچکترین پوشش رسانهای را شاهد نبودیم.
به هرحال با کارهایی که صداوسیما انجام میدهند مردم به این نتیجه میرسند که صداوسیما هم جزو جناحی است که در انتخابات شکست خورده است و در حقیقت ظلم و جفایی که صورت میگیرد به خود رسانه ملی بازمیگردد و باعث میشود که این سازمان در چشم مردم بد جلوه کند.
* آیا انتخابات ۹۶ میتواند را میتوان امتداد انتخابات ۷۶ تلقی کرد و این دو انتخابات چه شباهتها و چه تفاوتهایی با یکدیگر دارد؟
مردم ما کلاً اصلاحطلب هستند، از انقلاب مشروطیت گرفته تا ملی شدن صنعت نفت مردم نشان دادند که جان و دلشان با اصلاحطلبی آمیخته و نسل به نسل منتقل شده است. اصلاحطلبی در سال ۷۶ از لحاظ سیاسی با روشن شدن آرمانها و خط مشیهایی یک چهره مشخص به خود گرفت، در حقیقت به یک برنامه عملیاتی برای اداره کشور تبدیل شد. سال ۷۶ تحول عظیمی در سطح دولتداری در جامعه ایران ایجاد کرد.
قطار اصلاحات در طول این سالها ایستگاهای پر فرار و نشیبی به خود دیده اما هیچگاه توقف نکرده و همیشه رو به جلو حرکت کرده است. اصلاحطلبان بعد از حوادث و اتفاقاتی که در سال ۸۴ افتاد و میدان را به جریان مقابل واگذار کردند وارد یک عرصه جدیدی از انسجام، اتحاد و درک بیشتر واقعیتهای سیاسی شدند ضعفهایی را که داشتند جبران و نقاط قوت خود را تقویت کردند.
ما مشاهده میکنیم در طول این سالها همگرایی و انسجام خود را بیشتر کردند به طوری که در درون به حداقلها بسنده کردند و به دنبال حداکثرها نبودند بر همین اصل است که به پیروزیهای شیرین و شگفتانگیزی دست پیدا کردیم آن هم در شرایطی که هیچ امکاناتی در اختیار نداشتیم و کاملاً از درون قدرت بیرون رانده شده بودیم.
اصلاحطلبان شرایطی را پشت سر گذاشتند که تمامی امکانات تشکیلاتی را از دست داده بودند، رهبران ما امکان ارتباط مستقیم با مردم را نداشتند؛ اما دیدیم که علیرغم این محدودیتها به دلیل استراتژی و تاکتیک صحیحی که داشتند در زمانی که هیچ کس تصور نمیکرد که اصلاح طلبی دیگری بتواند سر بربیاورد در سال ۹۲ آن اتفاق بسیار بزرگ رقم خورد.
معتقدم اتفاقات سال ۹۲ از سال ۹۶ مهمتر است. چون آن زمان یک جریان بسیار ضعیف شده بودیم، که هیچکس فکر نمیکرد جان دوباره بگیرد، میگفتند مرگ اصلاحات فرا رسیده ؛ ولی همین مرده کاری کرد که صد نفر زنده هم نمیتوانستند انجام دهند.
به همین دلیل اتفاقات سال ۹۲ یعنی برگرداندن ورق و تزریق روحیه برای همین هم بسیار با اهمیت بود و بعد پیروزیهای پشت سر هم و پی در پی که ناشی از این استراتژی صحیح بود، انتخابات مجلس و در حال حاضر انتخابات شورا و انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد که ما روز به روز منسجمتر و قویتر از قبل خواهیم شد.
* در طول چندین دهه انتخابات مشاهده کردیم که آرای اصلاحطلبان متغیر است، حتی مواقعی که سیدمحمد خاتمی پیامی را در حمایت از انتخابات میدهد درصد مشارکت بالا میرود، اما چرا همیشه آرای اصولگراها ثابت است و از ۱۵، ۱۶ میلیون فراتر نمیرود؟
معتقدم سه دلیل برای این امر وجود دارد، نخست اینکه اصولگراها هیچ تشکل و سازمان واقعی مدنی ندارند و همیشه خودشان را به رانتهای قدرت وصل کردهاند. سازمانها و نهادهایی که وابسته به قدرت هستند برای آنها کار میکنند اما در مقابل اصلاحطلبها همیشه میخواستند از زور بازوی خودشان نان بخورند و منتظر پدرخواندهها و کسان دیگر نبودند.
نکته دوم گفتمان است؛ اصولگرایی هیچ گفتمان جدیدی که متناسب با نیازهای کشور و تحولات نسلی باشد ندارند در حالی که اصلاحطلبان این گفتمان خودشان را نو میکنند و بر اساس همین به روز بودن است که در جامعه نفوذ کلام دارند.
سومین نکتهای که وجود دارد اشتباه استراتژیک اصولگرایان است. جناح اصولگرا با وجود این که قدرت در دستشان دارند، همیشه علمکردش به گونهای است که اصلاحطلبان مظلوم واقع میشوند دیگر بر کسی پوشیده نیست که اصلاحطلبان نمیتوانند از حقوق اولیه خودشان برخوردار باشند.
* چرا همیشه گفتمان اصلاحات مقبولیت بیشتری نزد مردم دارد؟
تابلوی عملکرد هر دو جریان مقابل چشم مردم وجود دارد، یک تابلوی عملکرد دوران آقای خاتمی و در حال حاضر نیز آقای روحانی که امیدوارم ادامه دار باشد و یک دوران عملکرد آقای احمدینژاد است.
درطول هشت سال دوران آقای احمدینژاد علیرغم این که همه جریانهای اصولگرایی متحد بودند و از همه امکانات مادی و معنوی و تبلیغاتی در اختیارشان بود، استفاده کردند به طوری که هیچ مخالفخوانی در داخل حکومت وجود نداشت که بخواهد چوب لای چرخ آنها بگذارد اما میبینیم با این که آن سالها درآمد کشور زیاد بود مملکت به کجا رسید. حال شما این دوران را مقایسه کنید با دوران آقایان خاتمی و روحانی که سایه جنگ از سر مملکت برداشته شد، تحریمها تا حدودی از میان رفت و روابط عزتمندانهای با دنیا پیدا کردیم.
یک وجه مشترک در دوران ریاست آقایان خاتمی، روحانی و آیتالله رفسنجانی وجود دارد و آن این است که ما مشاهده میکنیم مشکلات اقتصادی، سطح تورم ، گرانی ، بیکاری و مسائل دیگر در دولتهای آنها وجود داشت اما همه آنها تا حدود زیادی این موارد را کنترل کردند و کشور را بر روی ریل پیشرفت و توسعه قرار دادند و در مسائل داخلی این شخصیتها جزو کسانی بود که به آزادی و نیازهای معنوی مردم توجه کردند.
به همین دلیل است که ما میبینیم که در انتخابات مردم با وعده سه برابر شدن یارانه و با شعارهای آنچنانی وسوسه نمیشود. میدانید چرا؟ چون مردم واقعیتها را جلوی چشمشان دارند میبینند و میدانند هر کدام از این افرادی که میگویند چه کاری میخواهند انجام دهند در گذشته چه کردهاند .
معتقدم مجموعه این عوامل سبب شد که مردم احساس کنند اگر نورامیدی وجود دارد در ادامه مسیر اصلاحطلبی است، بنابراین دیدیم که برخی نامزدها تلاش کردند بگویند اصلاحطلب هستند اما چون شکل و محتوا باهم جور درنمیآید و صداقت ندارند مردم متوجه میشوند که اصلاحطلبیشان اصلاحطلبی قلابی، جعلی و بدلی است.
* سال ۸۸ شاهد بودیم که ۱۳میلیون به موسوی رای دادند بر خلاف امروز که به آقای روحانی گوشزد میکنند که حواست باشد شما ۱۶ میلیون مخالف داری کسی به آن رایها توجه نکرد، تفاوت این نگاهها را چگ.نه ارزیابی میکنید؟
۱۶ میلیون رأی را کسی نمیتواند به نفع خودش مصادره کند. این تعداد رای به عوامل و علل مختلفی تقسیم میشود بخشی از آنها بر اساس عقایدشان پای صندوقهای رای آمدند و بخشی دیگر اعتقادی به آقای رئیسی نداشتند اما نسبت به عملکرد آقای روحانی موضع داشتند و میگفتند هرکسی بیاید بهتر از رئیس جمهور چهار سال گذشته است. به هر تقدیر کسانی که به غیر از روحانی رای دادند، مشکلات اقتصادی دولت را میدیدند و به او اعتراض داشتند پس نمیتوانیم این آرا را یک دست و یکپارچه بدانیم.
* روحانی چه کاری باید انجام دهد؟
روحانی میتواند با عملکرد خودش بخش قابل توجهی از این رایها را جذب خودش کند. ما در مسائل اقتصادی پیشرفتهای خوبی داشتیم که اگر ادامه پیدا کند قسمت عظیمی از ۱۶ میلیون رأیی که به گفته دوستان به آقای رئیسی داده شده به سمت روحانی خواهند آمد. رشد اقتصادی، کاهش مشکلات معیشتی، تشنجزدایی، صلح و پیشرفت مسائل بینالملل، قدمهای موثری بود که برداشته شد که اگر ادامه پیدا کند درصد عظیمی از جامعه با روحانی همراه خواهند شد. روحانی باید این ۱۶ میلیون رأی را به رسمیت بشناسد. ما حتی برای اقلیت یک درصدی هم حقوق قائل هستیم چه برسد به اینکه ۳۵ درصد افراد به غیر از آقای روحانی رأی دادهاند. باید حقوقشان رعایت شود.
اساس اصلاحطلبی به رسمیت شناختن مخالف است. شعار ما زنده باد مخالف من است. ما نه مرگ میخواهیم و نه حذف این را هم در عمل نشان دادهایم و باز هم نشان خواهیم داد. آقای روحانی باید بداند برخورد با این ۱۶ میلیون بسیار مهم است. هنگامی که رفتار و منش ما در برابر این ۱۶ میلیون مشخص و معین باشد آن وقت میتوان عیار این افراد را سنجید.
* در دوره اول ما شاهد بودیم که اولویت نخست آقای روحانی سیاست خارجه و روابط بینالملل بود اما عده ای به این دیدگاه انتقاد داشتند و معتقد بودند که آقای روحانی مسائل داخلی را رها کرده و تمام تلاش خود را بر حل و فصل مشکلات خارجی کشور گذاشته نظر شما در این باره چیست؟
شرایط کشور به گونهای بود که غیر از رفتاری که دولت یازدهم داشت نمیتوانستیم جور دیگری عمل کنیم، آقای روحانی به خوبی میداند که پیشرفت اقتصادی و سیاست خارجی در بهبود سیاست داخلی امکانپذیر است. ما اگر رشد و پیشرفت میخواهیم باید انسانهای خلاق و مبتکر را در محیطی آزاد که امکان فعالیت دارند قرار دهیم، وقتی فشار بر روی نیروی انسانی باشد و او نتواند آزادانه ابراز نظر کند و یا اعتقاداتش را بگوید چگونه میتوانیم دم از پیشرفت و تحول اقتصادی بزنیم. امروزه همه میدانند توسعه اقتصادی از مسیر توسعه سیاسی میگذرد.
* در مناظرات انتخاباتی و سفرهای تبلیغاتی تغییر رفتاری را در آقای روحانی مشاهده کردیم، این رفتار چه تاثیری بر رأی مردم داشت؟
مسلما تاثیر بسزایی داشته است، وقتی در دو سه هفته باقی مانده به انتخابات آقای روحانی مسائل را آنگونه که بود بیان کرد مشاهده کردیم که مردم چگونه با او همراه شدند و به این نتیجه رسیدند که این روحانی است که میتواند مشکلات مملکت را حل کند آنها به خوبی متوجه شدند هدف ما رفاه مردم است. آنان به نقطه اقتصادی مطلوبی فکر کردند که دیگر مشکل نان و مسکن وجود نداشته باشد تا دیگران از این ضعف استفاده کنند و بگویند ما به شما نان و مسکن میدهیم اما نگویند از چه طریقی میخواهند منابع را تامین کنند.
* در چند روز گذشته ترامپ به عربستان سفر کرد و مقادیر زیادی سلاح نیز به این کشور فروخت،فکر می کنید بهترین راه در مقابل کشوری مانند عربستان و سیاست های آمریکا چسیت؟
راه حل این نکته باز میگردد به اینکه اگر توسعه سیاسی داخلی داشته باشیم میتوانیم توسعه اقتصادی داشته باشیم اینگونه دنیا به ما احترام خواهد گذاشت. این رجزخوانیهای توخالی که در این چند روزه در ریاض مشاهده کردیم تنها یک حربه در برابرش میتواند ما را قوی و قدرتمند نشان دهد و آن حضور مردم است؛ درست است که تسلیحات حرف اول را در بازدارندگی میزند اما اقتدار سیاسی داخلی بازدارندهترین سلاح است.
۴۱ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند که از صدها موشک و سلاح استراتژیک کاربرد بیشتری دارد. اگر مردم پرنشاط باشند و دانشگاههای ما دارای فضای آزاد باشد قطعاً مردم هم میتوانند تصمیمات مهمی بگیرند. مردم باید احساس کنند حقوقشان محترم شناخته میشود و فقط در مواقع نیاز به پای صندوقهای رای نمیروند. وقتی حضور مردم جدی باشد هر تهدید و تهاجم خارجی ممکن نیست جدی به نظر بیاید.
معتقدم آقای روحانی در چهار سال گذشته یک توسعه متوازن را در پیش خواهد گرفت و همانقدر که به توسعه سیاسی توجه خواهد کرد به توسعه اقتصادی نیز توجه میکند زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. نمیتوان در سیاست خارجی پیشرفت کرد در حالی که حقوق ملت را نادیده بگیریم. نمیشود اقتصاد را پیش برد درحالی که امنیت واقعی وجود ندارد فضا باید امن باشد نه امنیتی و پلیسی، مردم کشور باید عزیز و محترم شناخته شوند و حقوقشان به رسمیت شناخته شوند آزادیهای اجتماعی و آزادی بیان وجود داشته باشد حقوق آنان در زندگی خصوصی باید رعایت شود اگر این اتفاقها بیفتد میتوانیم مقابل هر تهدیدی ایستادگی کنیم.
* یکی از انتقادات جدی به روحانی و کابینه یازدهم است آن است که این کابینه از لحاظ سنی با کابینههایی که از انقلاب تا کنون تشکیل بالاترین میانگین سنی را دارد،چرا این کابینه بسته شد و به نظر شما کدامیک از وزارتخانهها دستخوش تغییرات خواهد شد و کابینه چگونه باید بسته شود؟
یکی از مهمترین انتقاداته اصلاحطلبان به خود آقای روحانی این بود که مدیریت اجرایی نسبتاً ضعیفی در بستن کابینه وجود داشت البته اصلاحطلبان این واقعنگری را هم دارند که در آن ایام آقای روحانی چارهای جز این نداشت. مجلس نهم روی کار بود و روحانی دستش برای بستن کابینه دلخواه بسته بود. شما مشاهده کردید چندین وزیر معرفی شد اما چگونه به بهانههای مختلف آنها را رد کردند. روحانی حتی یک بخشدار و یا فرماندار را نمیتوانست عوض کند.
اما فکر میکنم مجلس دهم همراه و همگام با دولت خواهد بود و آقای روحانی بتواند مدیران اجرایی قوی و کارآمدی را بر مسند قرار دهد. البته ناگفته نماند ما نباید فریب سن را بخوریم به هرحال مشکلات کشور خیلی عمیقتر از اینهاست که ما فکر میکنیم. باید مدیرانی شجاع و با تجربه روی کار بیایند و تصمیم بگیرند و هنگام بحران دست و دلشان نلرزد.
* بحثی که مطرح است این است که روحانی باید از جوانان در کابینه و یا ردههای مدیریتی بالا استفاده کنند. نظر شما در این باره چیست؟
به کارگیری جوانان لزوماً به این معنا نیست که بگوییم دولت ۳۰ درصد از کابینه خود را به جوانان زیر ۴۰ سال واگذار کند، نه این اصلاً درست نیست. چرا که جوانان ما باید کارکشته شوند ما هنوز آنقدر امکانات لازم را نداریم تا یک نسل پیشرفته مدیریتی از جوانان روی کار بیایند. روحانی در طول چهار سال باقی مانده باید نیروی جوان و متخصص را برای سالهای آینده آماده کند.
* در زمان آقای احمدینژاد بحث مشاوران جوان مطرح شد و در برخی از سمتها نیز از مشاوران استفاده شد شما این امر را چگونه توجیح میکنید؟
بزرگترین مشکل زمان احمدینژاد برخلاف شعاری که میداد این بود که رابطه مدیریت کلان کشور با نسل جوان قطع شد. بنابراین ما یک شکاف هشت ساله در این قسمت داریم و یک شکاف چهارساله در مجلس نهم که مجموع اینها ۱۲ سال میشود و این یعنی ما یک نسل مدیریتی را از دست دادهایم.
ما باید راه را برای ورود جوانان در مدیریتهای کشور باز کنیم اما باز هم باید تاکید کنیم اگر فردا کابینه آقای روحانی با متوسط سن ۶۰ سال بسته شد نباید ایراد بگیریم زیرا کشور مشکلات خطیر و مهمی دارد که مدیران باتجربه و شجاع نیاز دارد. در کنار چنین مدیرانی نیروی جوان نیز لازم است.جوان ما باید مشق مدیریتی کند تا در آینده بعد از چهار سال یعنی سال ۱۴۰۰ ما نسل مدیریتی جوانی داشته باشیم که بتواند جایگزین نیروهای مدیران فعلی شود.
* فکر میکنید کدامیک از وزیران در حال حاضر تغییر کند؟
نمیدانم و خبر هم ندارم آقای روحانی چه تصمیمی میخواهند بگیرند. من قصد ندارم برای رییسجمهور تعیین تکلیف گفتم ولی اگر بخواهم بگویم فکر میکنم حدود دو سوم کابینه باید عوض شوند. وزیران فعلی بسیار انسانهای شریف و باشخصیتی هستند اما شاید مدیران دوره خاصی نباشند که بتوانند شعارهایی که آقای روحانی داده و توقعاتی که در مردم ایجاد کرده را برآورده کند. به هرحال اختیار با آقای روحانی و مجلس است اما توقع اصلاحطلبان این است که تغییرات اساسی در سطح کابینه صورت بگیرد.
* در طول تبلیغات مشاهده کردیم که آقای روحانی از حضور زنان در دولت صحبتهای بسیاری کرد. فکر میکنید حضور این قشر از جامعه چه کمکی میتواند به اداره کلان کشور کند؟
دولت یازدهم نخستین دولتی بود که سه زن در کابینهاش وجود داشت البته در دولت اصلاحات نیز ما شاهد حضور دو خانم در کابینه بودیم. در این امر من به شایستهسالاری معتقدم و اعتقاد دارم بسیاری از زنان ما میتوانند در اداره امور کشور سهیم باشند اما متاسفانه ناشناخته هستند.
زنانی که در حال حاضر در سطح مدیریتی ما شناخته شده هستند بسیار حلقه محدودی را تشکیل میدهند. در حالی که ما صدها زن شایسته در سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی، صنعتی و اجرایی داریم که میتوانند برای پستهایی که وجود دارد بسیار شایسته باشند .فکر میکنم روحانی یکی از کارهایی که باید انجام دهد این است که حلقه نسبتاً بسته زنان سیاستورز را بشکند و این امکان را فراهم کند تا زنان در تمامی سطوح به خصوص در لایههای میانیئ حضور داشته باشد.
* آیا زنان در کابینه جایی خواهند داشت؟
درست است که زنان باید در کابینه حضور داشته باشند اما بیشترین تاکید ما حضور زنان در سطوح میانی است ما میتوانیم فرماندار، استاندار و مشاوران وزرای زن داشته باشیم. در انتخابات شورای شهر و روستای پنجم مشاهده کردیم در استانی مانند سیستان و بلوچستان که فکر میکنیم محرومیتهای بسیاری وجود دارد حدود ۴۵۰ زن وارد شوراها میشوند و این یعنی اینکه مردم آن خطه فهیم و فعال هستند. این یعنی اینکه مردم نیروهای خود را میشناسند اما ما مردم را نمیشناسیم. باید امکانی را فراهم کنیم که در چهار سال آینده زنان شایستهای که در سطح مدیریتی وجود دارند روی کار بیایند. چندین زن شایسته در کشور حضور دارند که میتوانند مدیران دانشگاههای بزرگ شوند اما متاسفانه هیچکس توجه لازم به آنها نکرده است اما فکر میکنم تاکنون هیچ کسی چنین نگاهی به آنها نداشته است.
ما باید یک هزینهای را برای ورود نیروهای جدید در سطوح مختلف بپردازیم و فرقی ندارد زن باشند یا مرد مهم نتیجهای است که باید به دست آوریم. نباید نگران این باشیم که خانمی بر سر کار میآید و میدانیم خوب است اما چون ناشناخته است، پذیرش کافی را نداشته باشد. این وظیفه ما است که تلاش کنیم، همه امکانات کافی برای حضور زنان و جوانان داشته باشیم تا موفقیت را کسب کنند و این فضای مردسالاری را در مدیریت کلان کشور بشکنیم.
* آقای روحانی در دور اول وعده رفع حصر را دادند، در دور دوم نیز چنین وعدهای را به مردم دادند. این بار آقای روحانی برای این مساله داخلی چه کاری باید انجام دهد؟
آقای روحانی با صداقت منویات خودشان را بیان کردند و این ایدهها در حقیقت نظر جامعه را نسبت به ایشان مشخص کرد، روحانی در دوران قبل تلاش بسیاری کرد و حتماً در دور دوم تلاش خود را برای این مساله بیشتر خواهد کرد. ولی معتقدم بیشتر از روحانی نهادهای دیگر هم باید توجه کنند که در این گردهماییها چه گذشت. باید آنها به شعارها و مطالبات مردم نگاه کنند خود من در یک سخنرانی هم گفتم که نمیگویم ۸۰ درصد مردم بلکه ۲۰ درصد آنها شعارها را با جان و دل فریاد میزدند. نمیشود به این مردم بیتوجهی کرد. اگر تلاش آقای روحانی را در برآورده کردن درخواست مردم ناکام بگذاریم این آقای روحانی نیست که ضرر میکند بلکه کل نظام ضرر خواهد کرد. مردم بیان میکنند مگر ما نان و مسکن میخواهیم، ما مطالبات سیاسی نیز داریم.
وقتی ما مردم را قبول داریم باید مطالبات آنها را نیز قبول داشته باشیم. باید به خواسته مردم توجه شود و هیچ زمانی بهتر از حال حاضر نیست. با یکسری از مکانیزمها همانطور که در برجام ما برد - برد داشتیم در این جریان نیز میتوانیم برد - برد داشته باشیم. مردم میگویند ما میآییم، رای میدهیم، نظام را تقویت میکنیم اما وقتی به مطالبات ما توجه نمیشود چه انگیزهای باید داشته باشیم تا همبستگی خود را حفظ کنیم. من امیدوارم روحانی تلاش خود را بیشتر کند. تلاش بیشتر هم به این معنی نیست که صحبت کند، باید دنبال این باشند که با راهحلهای مختلف مشکلات را از میان بردارند.
بگذارید یک مثال دیگر برایتان بزنم؛ مثلاً یکی از مسائل مهم ما در جهان مساله اعدامها است که حقوق بشر نیز برای برداشتن آنها بر روی ما فشار آورده است. تقریباً ۹۹ درصد این اعدامها برای مواد مخدر است. در حال حاضر قوه قضائیه و مجلس به این نتیجه رسیدند که میتوان مجازات جایگزین برای آنها استفاده کرد.
مشاهده کردیم که این اعدامها مشکلی از اعتیاد ما حل نکرده است. باید این بعد را از اساس جناحی و سیاسی خارج کنیم و براساس منافع ملی پای میز مذاکره بنشینیم تا بهانه را از مخالفان خارجنشین بگیریم. باید با مسئولان قوه قضائیه بنشینیم و صحبت کنیم. با یک بازنگری کوچک میتوانیم بخشی از مشکلات موجود را حل کنیم. روحانی باید در دور جدید بنشیند و این مشکلات سیاسی که فقط هزینه تولید میکند را از میان بردارد.
با مشورت با رهبری و قوه قضائیه میتوانیم به یک راه حلهایی برسیم که منافع ملی را تامین میکند و به نفع همه خواهد بود. امیدوارم در حقیقت دنبال ایجاد مکانیزم باشد و برای حل مشکلات برنامه داشته باشند، نه اینکه فقط بیاییم بگوییم ما با حصر مخالفیم.
* نقش سیدمحمد خاتمی را در اتفاقات سیاسی ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
برایم سخت است راجع به خاتمی به خاطر نسبتی که با او دارم صحبت کنم. نقش ایشان روشن است او سالهای سال است که ردای قدرت را از تن درآورده و مدعی هیچ چیز نیست. در اوج زمانی که کنار رفت، حتی پیشنهاد مجمع تشخیص مصلحت را نپذیرفت. آقای خاتمی روحیهای دارد که نمیخواهد خودش را در قید و بندهای سمتهای سیاسی محدود کند.
چه بخواهیم یا نخواهیم سید محمد خاتمی قدرتساز، رئیسجمهورساز، مجلس ساز و شوراساز میشود. این اهمیت موضوع است. قدرت و اقتدار این است که شما به گونهای رفتار کنید که اتحاد مردم را جلب کنید. کسانی که در مقابل آقای خاتمی به گونهای دیگر رفتار میکنند به او ظلم نمیکنند بلکه به خودشان ظلم میکنند.
اینها چه میخواهند؟ محبوبیت بخواهند دارند؟ قدرت میخواهند که داشتهاند، اسم و رسم میخواهند که در حال حاضر خیلی بیشتر از کسانی که در قدرت هستند اسم و رسم دارند. اینها ادعای شخصی ندارند، اگر ظرفیتی دارند برای ارتقای نظام باید استفاده شود. ما دیدیم شخصیتی مثل آقای خاتمی یا مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی این ظرفیت را داشتند و دارند که در دنیا اتحادسازی کنند.
* ممنوعیتها با چه انگیزهای صورت میگیرد؟
اگر میخواهند ارتباط این افراد را با مردم قطع کنند که نتوانستهاند. اگر عاقلانه به این مساله نگاه کنیم، ظرفیتهای آقایان آن قدر است که بتوانیم به نفع نظام استفاده کرد.
هیچ کس در طول این ۱۰ سال کسی کلمهای از آقای خاتمی نشنیده است که از نظر احساسات و هیجانات تحریککننده باشند و مردم احساساتشان قلیان کنند هر کاری که اینها انجام دادهاند در جهت وحدت ملی بوده است. به هر حال سیاست این است و کاری نمیشود کرد و شاید سیاست آن چیزی است که آقایان میگویند. سیاستی که اخلاق، انصاف و مروت در آن جایی ندارد فقط و فقط قدرت است.
* مشورتی با سیدمحمد خاتمی برای تعیین شهردار و بستن کابینه شده است؟
هنوز مشورتی انجام نشده، در ثانی آقای خاتمی قصد دخالت در هیچ اموری را ندارند شاید در طول چهار سال گذشته ۵ بار روحانی را دیده باشند، اگر مشورت بخواهند میدهند ولی به هیچ وجه خودشان مستقیم در امور ورود نمیکنند.
آقای خاتمی از معدود کسانی است که رویکرد دموکراتیک را با گوشت و خونش خودش حس میکند و هیچوقت از قدرتی که دارد برای دخالت در امور استفاده نمیکند که بگویید افراد در کدام پستها قرار بگیرند. ممکن است کسانی که مسئولیت دارند با او مشورت کنند و ایشان هم مشورت دهند اما به هیچ وجه در امور دخالت نمیکنند. اما اعتقاد دارم مدیریت اجرایی کشور در هر سطحی باید تغییرات اساسی کند.
* نقش حجتالاسلام ناطق نوری را در فقدان آیتالله هاشمی چگونه ارزیابی میکنید؟
در مسائل اجتماعی و سیاسی معتقد نیستم کسی جای کس دیگری را بگیرد، بنابراین آقای ناطق جایگاه خودشان را دارند. بله با رفتن آیت الله هاشمی ما خلاءهایی داریم اما این فقدان با شخص دیگر جایگزین نمیشود. خوشبختانه ما مردمی داریم که اجازه نمیدهند این خلاء ما در پیشرفت کارها مشکل ایجاد کند.
آقای ناطق نوری از سرمایههای بسیار بزرگ ما هستند و اگر بخواهیم دنبال کنیم چرا اصولگرایی در جا میزند علتش این است که نیروهای اصلی اصولگرایی را از خودشان طرد کردهاند. این نهادهایی که تابلوی اصولگرایی بالای دکان خودشان زدند هر اصولگرای ریشهدار و واقعی که صاحب اندیشه و مرام است را بیرون کردند.
نیروهای درجه ۳ و ۴ اصولگرایی در این جریان هستند که در حال حاضر مدعی این جریان هستند وقتی لاریجانی، ناطق نوری را راه نمیدهید آن هم درحالیکه اصولگرایی روی شانه اینها بنا شده است معنیاش این میشود که ما به هر قیمتی باید به قدرت برسیم.