ایران نوشت: در جلسه محاکمه، دو برادر جوان
این دختر، خواستار قصاص خواهرشان شدند. آنها پیشتر نیز برای مادرشان
درخواست قصاص کرده بودند. رسیدگی به این پرونده هولناک از28 خرداد سال 90
باکشف جسد خونین مرد 50 سالهای به نام «ایرج» در یکی از خیابانهای محله
نظام آباد تهران آغاز شد.پس از حضور مأموران در محل حادثه مشخص شد قربانی
ماجرا با اصابت ضربههای متعدد چاقو به قتل رسیده است. یکی از اهالی محل که
جنازه پتوپیچ را در خیابان دیده و با پلیس تماس گرفته بود به کارآگاهان
گفت: «دقایقی قبل مادر و دختری که خانهشان کمی دورتر از اینجاست را دیدم
که جسد خونین را در کوچه انداختند و فرار کردند.
اعتراف هولناک مادر و دختر
بدین
ترتیب کارآگاهان با دستور بازپرس کشیک جنایی حاضر در صحنه قتل، راهی خانه
موردنظر شده و زن میانسال و دختر 16 سالهاش را دستگیر کردند. آنها نیز در
بازجوییهایی مقدماتی به قتل اعتراف کردند.
بدینترتیب
کیفرخواست هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل صادر و برای رسیدگی در
اختیار شعبه ١١٣ وقت دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.
حکم قصاص برای مادر و دختر
متهمان
پس از محاکمه و اعتراف صریح به قتل و با توجه به درخواست قصاص اولیای دم
(دو پسرجوان و خواهران مقتول) هر دو به قصاص محکوم شدند. سپس پرونده برای
تأیید نهایی حکم به دیوانعالی کشور رفت. اما قضات پس ازبررسیهای لازم حکم
قصاص ناهید- همسر 44 ساله مقتول- را تأیید کردند. ولی با توجه به اینکه
دخترنوجوان ١٦ ساله بود، حکم قصاص او را نقض کردند. این در حالی بود که
پزشکی قانونی نیز سلامت روانی دختر را تأیید کرد. پس از نقض حکم دختر
مقتول، او بار دیگر صبح دیروز از کانون اصلاح وتربیت به شعبه دوم دادگاه
کیفری استان تهران منتقل و در جلسهای به ریاست قاضی زالی و با حضور قاضی
ابراهیم اسلامی –مستشار دادگاه- محاکمه شد.
اگر نمی بخشید زودتر اعدامم کنید
در
آغاز جلسه، دادیار غلامی - نماینده دادستان تهران- متن کیفرخواست ندا را
خواند و او را به اتهام مشارکت در قتل عمد پدرش مجرم شناخت و خواستار
مجازات او براساس قانون مجازات اسلامی شد.
سپس دو
برادر از قضات دادگاه خواستار قصاص خواهرشان شدند. آنگاه ندا در جایگاه
متهمان ایستاد و در حالی که اشک میریخت، ضمن اظهار ندامت و پشیمانی،
درباره قتل گفت: «چند وقت پیش از ماجرای قتل پدرم، با پسری دوست شده بودم و
میخواستم با او ازدواج کنم. به همین خاطر موضوع را به پدرم گفتم اما او
بشدت مخالفت کرد. ضمن اینکه او همیشه من و مادرم را اذیت میکرد. برای همین
من و مادرم که از رفتارهای پدرم خسته شده بودیم نقشه قتلش را کشیدیم. اول
قرص برنج خریدیم و مقداری در غذایش ریختیم. اما وقتی غذا را خورد اتفاقی
برایش نیفتاد. دفعه بعد، مرگ موش خریدیم و در کشک بادمجانش ریختیم که آن را
نخورد.
بالاخره مقداری قرص خواب تهیه کردیم و
در شربت ریختیم که این بار بیهوش شد. پس از آن همراه مادرم به اتاق خواب
رفتیم. من متکایی را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم با چاقو چند ضربه به او
زد اما پدرم مقاومت کرد. همان موقع در حالی که بشدت عصبانی بودم چاقو را
گرفتم و با آن چندین ضربه به پدرم زدم. وقتی کشته شد، همراه مادرم جسدش را
در پتو پیچیده و در تاریکی خیابان رهایش کردیم. ولی باور کنید آن لحظه
متوجه کاری که انجام میدادم نبودم. حالا هم اتهامم را قبول دارم و میدانم
اشتباه بزرگی مرتکب شدهام و مستحق مرگ هستم. اما با التماس از برادران
تقاضای بخشش دارم. ولی اگر قرار است قصاصم کنند، خواهش میکنم زودتر اعدامم
کنید. چراکه دیگر نمیتوانم در کانون بمانم!
در
این موقع قاضی زالی از او پرسید: اگر آزاد شوی کجا میروی؟ برادرانت که تو
را نمیپذیرند؟ ندا با تمام بغضی که در گلویش مانده بود گفت: «مطمئنم در
این دنیای بزرگ، جایی برای من هم پیدا میشود. اگر آزاد شوم میخواهم بروم
بهزیستی. اگر نشد میروم دنبال کار! هرچند با سابقهای که دارم کسی به من
کار نمیدهد! نمیدانم با این وضعیت چه کنم. پس آقای قاضی زودتر اعدامم
کنید تا از برزخی که گرفتارش هستم نجات یابم.
من
دیگر کسی را در این دنیا ندارم. من دیگر امیدی به آینده ندارم. مادرم هم
پای قصاص است و نمیدانم چه سرنوشتی در انتظارم است. » پس از پایان اظهارات
ندا، قضات از برادرانش خواستند در صورت امکان از قصاص خواهرشان بگذرند اما
آنها همچنان بر اجرای حکم قصاص تأکید کردند.فاضلی، دادیار کانون اصلاح
وتربیت نیز درباره وضعیت روحی ندا گفت: «دختر جوان در این مدت وضیعت خوبی
نداشته و حتی چندین بار اقدام به خودکشی کرده است. از نظر ما او بشدت از
جرمی که مرتکب شده متنبه شده و در دادگاه وجدانش، به کیفر سختی مبتلا شده
است. امیدواریم اولیای دم در تصمیمشان تجدیدنظر کنند و خواهرشان را
ببخشند.»
پس از پایان اظهارات متهم، قضات نیز وارد شور شدند تا حکمشان را صادر کنند.