چهره هایی مثل دکتر افروغ و دکتر خوش چهره از جمله کسانی بودند که باعث شدند خیلی افراد که احمدی نژاد را نمی شناختند به خاطر اعتماد به انها به او رای دادند. آقای افروغ جمله معروفی دارد: «من از رایم به احمدی نژاد پشیمانم». بعد از آن هم گفت «هرکس دیگری هم جای احمدی نژاد بود حتی اگر چوب خشک هم بود چون در مقابل هاشمی بود، کمک می کردم که آن چوب خشک رای بیاورد!».
من فکر می کنم برخی از دوستان به احمدی نژاد عناد پیدا کردند. شاید ناشی از سهم خواهی یا اینکه به خرده فرمایشاتشان توجهی نمی کرده بوده. شاید مسائل مختلف بوده ولی من قصد ندارم حرفی بزنم که احمدی نژاد را مبرا کنم. من نمی خواهم تبرئه کنم ولی می خواهم بگویم که آقای احمدی نژاد هم اشکال داشته ولی شریک جرم داشته است. همه شریک جرم، همدیگر هستند.
من فکر می کنم نه فقط امثال آقای دکتر توکلی و خوش چهره و افروغ بلکه حتی افرادی مثل همسر دکتر الهام که وقتی می گوید تو معجزه هزاره سومی! یا فردی دیگر ،وقتی می گوید که امام زمان(عج) به خواب فلانی رفت و حرفهایی از این دست که شما هم مثل من شنیده اید، نقش داشتند. کسانی که این توهم را به آقای احمدی نژاد دادند هم به ایشان ظلم کرده اند.
همه به نوعی نقش داشته اند از کسانی که تملق و چاپلوسی کردند تا آنها که علنا در القای ایفای حق مردم با ایشان جنگیدند و ایشان هم متقابلا در جهت استیفای حقوق رئیس جمهور و حق مردم عکس العمل نشان داد.
نمی دانم شما چه نظری در مورد آقایان مشایی و بقایی دارید ولی می گویند که اینها احمدی نژاد را اداره می کردند. با توجه به شناختی که شما از احمدی نژاد دارید آیا اینگونه بود که کسی او را اداره کند؟
فکر می کنم که آقای احمدی نژاد این پتانسیل را داشته که هم خودش لیدر باشد و هم این فاز را به سمت این ببرد که دیگران هم فکر کنند ایشان می تواند از دیگران هم خط و ربطی را بگیرد.
آیا شما قبول دارید که ممکن است ایشان را اداره می کردند؟
به آن معنا که ایشان را اداره می کردند، نه. اتفاقا یک برداشت من این است که اتفاقا آقای احمدی نژاد آنها را ابزار می کرده است.
ولی آقای مصباح می فرمایند که آقای مشایی ایشان را سحر کرده! شما چه می گویید؟ آیا احمدی نژاد سحر شده است؟!
من آقای مشایی را در حد شورای شهر تهران می شناختم که رئیس فرهنگی هنری بود و در آن دوسالی که با ایشان مراوده داشتیم، چیز خاصی از مشایی نمی دیدم. چون به هر جهت در شورا و کمیسیون فرهنگی رفت و آمد داشت. یا مثلا اینکه مدام در دفتر آقای احمدی نژاد باشد را نشنیدم. حالا آقای مشایی چه فرمولی احیانا به کار برده و چه اتفاقاتی افتاده که توانسته آقای احمدی نژاد را سحر و جادو کند نمی دانم. من نمی توانم راجع به چیزی که خبر ندارم، اظهارنظر کنم. چون من با آقای مشایی و آقای بقایی حشر و نشر نداشتم ولی واقعا موقعی که آقای بقایی، معاون رئیس جمهور در زمینه گردشگری شد، برای خود من جای تعجب بود که چه اتفاقی افتاده که یک فردی تا این سطح می رسد؟! حالا شاید آقای بقایی پتانسیل خیلی خوبی هم داشته اما من از نگاه برداشتی خودم می گویم. شاید ایشان لیاقت رئیس جمهور شدن هم به قول آقای احمدی نژاد داشته باشد! ولی در هر صورت شنیده ها و حکایتها این واقعیت را نشان می دهد که آقای مشایی تاثیرگذار بوده است. ولی من خودم آقای احمدی نژاد را خیلی باهوش می بینم. یعنی این که همه چیز را به گردن کسی دیگر بیندازیم، منصفانه نمی تواند باشد.
چرا احمدی نژاد در انتخابات 96 ثبت نام کرد؟ در اینجا دو تحلیل وجود دارد؛ یکی اینکه واقعا فکر نمی کرد که رد صلاحیت شود و تحلیل دوم که من به آن عقیده دارم این است که خیلی باهوش تر از آن است که فکر کند رد صلاحیتش نمی کنند. احمدی نژاد دوست داشت همچنان خودش را یک فرد مردمی نشان دهد. دیگر اینکه دوست نداشت آنچه مال خودش بوده را به سمت دیگری شیفت دهد. شاید این را از ویدئوها و فیلمهایی که در روزهای آخر بیرون می داد، بتوان فهمید.
حضرت آقا به او توصیه کرده بود که صلاح شما نیست. اگر حضرت آقا چنین فرمایشی را به من می کردند، من سرمه چشم می کردم. فقط در همین حد که بگوید صلاح شما نیست چه برسد به اینکه تکلیف کند. بعد جالب اینکه ایشان نامه می نویسد و می پذیرد که ای کاش آن نامه را نمی نوشت. وقتی آقا این فرمایش را می کنند، ایشان نامه ای به حضرت آقا می نویسد که بله، چشم. تا اینجا خیلی خوب بوده ولی وقتی که زمزمه این شد که احمدی نژاد می خواهد ورود کند من در مصاحبه ای گفتم که اگر ورود کند، خودکشی سیاسی می کند. حتی به این استناد کردم که ایشان باهوش تر از این حرفهاست که چنین ورودی کند. حتی زمزمه بقایی بود که گفتم باز باهوشتر از این است که روی بقایی سرمایه گذاری کند. حالا چه اتفاقی افتاد که ایشان هم آقای بقایی را سرمایه گذاری کرد و هم خودش آمد و بعد هم در میان خبرنگاران حاضر در وزارت کشور سه نفری دست هم را گرفته و شعار می دهند به طوری که خبرنگاران بارها بگویند «یک بار دیگه، یک بار دیگه»! که بتوانند عکس بیندازند و ضبط کنند. این کارها را از آقای احمدی نژاد بعید می دانستم. در عین حال باید مراقب باشیم که احمدی نژاد را تبدیل به اپوزیسیون نکنیم. ما باید به گونه ای رفتار کنیم که اگر طرف اشتباه کرده، به اشتباه خودش پی ببرد. شاید هم نبرد ولی ما وسیله نشویم یا بهانه به دست او ندهیم که او تبدیل به اپوزیسیون شود. ما اجازه ندهیم روسای جمهور در این مملکت تبدیل به اپوزیسیون شوند بلکه باید کاری کنیم که روسای جمهور بعد از پایان ریاست جمهوری شان در کنار همدیگر قرار بگیرند و به دولت وقت کمک کنند. حتی وزرای مختلف در دولتهای مختلف با هم جلسات بگذارند و همفکرانی کنند و به وزرای امروز کمک کنند.
به نظر شما جناح راست چه زمانی می خواهد به فکر بیفتد که آقای ناطق را جذب کند؟
جناح مقابل اصلاح طلبان تکلیف و فضای فکری شان روشن است. ولی جناح اصولگرا، نگاه متنوع دارند و این نگاه متنوع باعث شده که این اتفاقات پیش بیاید.
الان جناح اصولگرا وضعیت منحصر به فردی پیدا کرده است . حتی آقای باهنر هم در زمان انتخابات ترجیح می دهد سکوت پیشه کند. این معنا دارد ، یعنی اینکه دقیقا الان جناح سه بخش دارد؟
من فکر می کنم که به هر جهت یکی از مشکلات این است که در بخش اصولگرایی، بخشی، بخش دیگر را قبول ندارد و جمع شدن بخشی که بخش دیگر را قبول ندارد، خیلی سخت است. به نظرم در آخر سه پاره و سه تفکر می شود.
یعنی دیگر جناح اصولگرایی نداریم.
حالا هر نامی می تواند داشته باشد. شاید برخی می خواهند تغییر ادبیات دهند. مثلا آقای لاریجانی و امثال آقای ناطق تغییر ادبیات داده اند. یعنی به شکل دیگری نگاه را مطرح می کنند. حالا چقدر این گفتمان یا ادبیات درست یا غلط است به رفلکس های جامعه بستگی دارد که جامعه چه برداشتی نسبت به موضوع دارد. ولی من فکر می کنم که اصولگرایی باید یک جایی فصل الخطاب داشته باشد. به دست آوردن این فصل الخطاب خیلی مهم است. به قول شما ما آیت الله موحدی کرمانی و آیت الله یزدی و دیگران عزیزانی که هستند را داریم ولی بلد نیستیم از وجود اینها چطور استفاده کنیم. یا آنها را کنار می گذاریم یا حرفهایشان را گوش نمی دهیم. وقتی حرفهایشان را گوش ندهیم، طبیعی است که وقتی این فضا را می بینند، احتیاط می کنند.