آفتابنیوز : به گزارش ایلنا، پژمان بازغی که شب گذشته شنبه 10 تیرماه در برنامه مردم گرام شبکه 3شرکت کرده بود، گفت: فیلم به خاطر خود فیلم میفروشد نه بازیگر. تعریف سوپراستار در دنیا خیلی فرق دارد. سوپراستارها زندگیشان، کارهایشان زیر ذره بین هست. آنها از حاشیههایی که دارند پول درمیآورند. ما در ایران تعریفی به نام سوپراستار نداریم، چون سینمای صنعتی نداریم. من اعتقاد دارم این اتفاق در کشورمان نیفتاده است. رضا گلزار خوب هست و طرفدارهای بسیاری هم دارد اما فقط بعضی از فیلمهایش میفروشد. مثلا «سلام بمبئی» فروش بالایی داشته ولی «خشکسالی و دورغ» فروش نداشته است. رضا گلزار رفیق بنده است و فعالیتهای غیرسینمایی هم دارد اما اینکه گفته میشود تمام فیلمهای ایشان میفروشد و گفته میشود سوپراستار است، اشتباه است.
وی در ادامه صنعت سینمای ایران را ضعیف دانست و گفت: سینمای ما در بیست سال گذشته یک نوسانهایی در فروش داشته که فکر میکنم خیلی هم علمی نبوده است. در هالیوود وقتی عنوان سینما متولد میشود سه مولفه رسانه، هنر و صنعت را با خود به همراه دارد. بخش رسانه فراگیر بودنش و در واقع صادراتش را میگویند. بخش هنری که مربوط به هنر است و بخش صنعتی که بخش درآمدی آن است. ما یک محصولی در کشورمون میسازیم که ۵۴ کشور اسلامی داریم و قوانین ساخت فیلمها در هیچ کشوری اندازه کشور ما اسلامی نیست و ما نمیتوانیم صادر کنیم پس ما صنعت ضعیفی داریم.
بازغی در جواب مجری که گفت فیلمهای اصغر فرهادی در دنیا اکران شد، گفت: ما درباره محصول فرهنگی کشورمان صحبت میکنیم نه استثنائات فرهنگی. مثل این میماند که بگوییم جلوی آرژانتین یک هیچ باختیم پس فوتبالمان خیلی قوی هست.! نه ما هنوز در آسیا حرف اول را نمیزنیم. استثنا جزء قاعده حساب نمیشود، به همین دلیل در کشورمان نوسان وجود داشته است.
بازیگر «اسرافیل» در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه سوپراستار در ایران را چه کسانی میداند، گفت: شهاب حسینی، پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا از بازیگران مولف هستند یعنی وقتی فیلمشان را میبینیم تالیف در بازیهایشان را متوجه میشویم. اما ناجی گیشه هم داریم مثل رضا گلزار و رضا عطاران. اینها جزء سینمای عامهپسند هستند یعنی مردم میپسندند و بازیهایشان را تماشا میکنند و این بسیار عالی است که هرچقدر سینما بفروشد صنعت سینما هم قویتر خواهد شد. فروش سینما در چندسال گذشته باعث شد همزمان با ساختهای پاساژهای تجاری سالنهای سینما هم راه اندازی کنند. اینها نشان میدهد که علاقهمندی تجار به سینما هم کشیده شده است.
بازغی در ادامه از اینکه به حق خود در سینما رسیده است یا نه بیان کرد: مسیر سینما در دهه ۸۰ که من فیلم «دوئل» را بازی کردم به یکباره عوض شد و دیگر فیلمهایی از جنس «دوئل» را دوست نداشتند. من در سینما به حق خود رسیدم و فیلمهای خوبی بازی کردم. فیلمها را باتوجه به فیلمنامه انتخاب کردم نه از براساس روابط. فیلمها را کمی گزیدهتر انتخاب میکنم، بهرحال من دوره میانسالی را میگذرانم و سعی دارم خودم را حفظ کنم. یعنی برایم فیلمنامه نوشته شود و کارگردان برای بستن کست بازیگرای فیلمش به من فکر کند.
بازیگر «اسرافیل» در ادامه از تاثیر ورود مستانه مهاجر (همسرش) به دنیای تهیه کنندگی در حضور بیشترش فیلمها گفت: من فیلم سینمایی «ناهید» را برای آیدا پناهنده بازی کردم. بعد از آن پناهنده فیلمنامه «اسرافیل» را به مستانه پیشنهاد دارند من در آن فیلم بودم چه مستانه تهیه کننده بود یا نه بهروز اسرافیل برای من نوشته شده بود.
پژمان بازغی از حاشیههای اختلافش با سام درخشانی و کامبیز دیرباز سخن گفت: این موضوع شایعاتی برای فروش مجلات زرد است. این دو با من قهر نبودند، کامبیز و سام کدورتی داشتند که برطرف شد. در حال حاضر ما یه گروه موتورسواری با کامبیز و دیگر دوستان داریم.
مجری برنامه «کودک شو» علت اجرا در برنامههای تلویزیونی را توانایی خود دانست و گفت: به دلیل اینکه توانایی اجرا داشتم، مجری شدم. من اول اجرا کردم بعد بازیگر شدم. در تلویزیون مرکز رشت با اجرا وارد شدم و به من برای اجرای اخبار گفتند ولی قبول نکردم چون میخواستم بازی کنم. تا اینکه سال ۷۱ در برنامه جنگ جوان مرکز رشت مجری بازیگر شدم.
بازغی در ادامه خطاب به مجری برنامه گفت: من مجری و بازیگری را از هم جدا نمیدانم. مثل شما که با روح و احساس من بازی میکنید و با کلمات از من بازی میگیرید. میخواهید من را عصبانی کنید و بخندانید. شما با من گفتمان میکنید و میخواهید با صحبتهایتان مرا عصبانی کنید تا برنامه تون پر بینندهتر شود. اینها همه یک نوع بازی است و اجرا نیست. اجرا یک نوع بازی هست و من با پدر و مادرها در «کودک شو» بداهه بازی میکنم.
بازغی به انتقاد مجری برنامه از اجرای بازیگران با دستمزد بالا در سال تحویل این گونه پاسخ داد: بعضیها با بازیگران مشکل دارند. به سمت تئاتر میروند میگویند چرا اینها تئاتر کی میروند؟ بعد میروند اجرا میکنند میگویند چرا اجرا کردید؟ بعد میروند کاست میدهند میگویند چرا میخونید؟ ولی بالعکس این قضیه اشکال ندارد که خوانندهها و مجریها بازیگر شوند! آغوش هنر باز است و ما نباید تفکیک کنیم.
در ادامه برنامه جدل لفظی بین بازغی و مجری برنامه بر سر مساله اجرا توسط بازیگران پیش میآید و مجری خطاب به پژمان بازغی (که امسال مجری سال تحویل شبکه دو بود) میگوید که گل تلویزیون سال تحویل آن است ولی به جای مجریای که تمام سال زحمت میکشد یک بازیگر آن را اجرا میکند ولی بازغی این حرف را قبول ندارد و میگوید: ما که از کنار خیابان رد نمیشدیم و به ما بگویند آقا بیا این برنامه رو اجرا کن! از ما بهه شکل حرفهای درخواست شد که اجرا کنیم و ما هم قبول کردیم. اشکال این کار کجاست؟ من از شما سوال میپرسم آقای فرهادی به شما بگویند خانم جودکی در فیلم من بازی کنید شما میگویید نه؟
جودکی هم در پاسخ دست رد به سینهٔ فرهادی میزند و میگوید: نه من مجری تلویزیونام و بازی نمیکنم! من یک راه پیش میگیرم و میروم.
بازغی در ادامه خطاب به مجری گفت: شما شاید بازی نکنید ولی این پیشنهاد وسوسه برانگیز است. برای من سینما، تلویزیون، تئاتر و اجرا همهشان حکم واحد دارند و جز هنرهای نمایشی محسوب میشوند. من هیچ خطکشی برایشان نمیکنم. ممکن است بازیگری با اجرا در تئاتر به تئاتر رونق بدهد. مثل این میماند که نوید محمدزاده در سینما سیمرغ بگیرد ولی بعد ما بگوییم چرا تئاتریها وارد سینما میشوند و سیمرغ میگیرند؟
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه خطا در اجرا به بازیگری آسیب میرساند گفت: نه این مورد را قبول ندارم. دوستان سوپراستاری داریم که در حوزه خوانندگی کار کردند و به بازیشان لطمهای نخورده است و هنوز هم نقش یک بازی میکنند. مثل بهرام رادان که یه آلبومی بیرون داد و توفیقی هم در موسیقی نداشت اما فیلمهایش فروش میلیاردی دارد. مردم نمیگویند چون رادان در موسیقی موفق نشده فیلمهایش را هم نمیبینیم! شرط لازم و کافی این نیست که شما چون اجرا میکنید و اگر رفتید در سینما دیگر نمیتوانید اجرا کنید. من اگر اجرا کردم بازیگری بحث دیگهای هست و اجرا و بازی من ارتباطی با هم ندارند.
بازغی در این برنامه روایتی از ایست قلبی خود را بیان کرد و گفت: در آن لحظه که هنگام بازی فوتبال اتفاق افتاد در کنار زمین مشغول سرد کردن بدن بودم که ناگهان بیهوش شدو دیگر چیزی به خاطر ندارم.
او افزود: البته در ان ثانیههایی که دچار ایست قلبی شدم خودم را میدیدم که در حال لبخند در یک تونل در حال عبور بودم اما اطرافیانم بعد که با ریختن اب یخ به صورتم به هوش آمدم گفتند در آن ثانیهها زبانم از دهانم بیرون آمده بوده است.