کد خبر: ۴۶۱۹۲
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۵ - ۱۳:۴۶

سردبیر نیوزویک ازوضعیت عراق می گوید

آفتاب‌‌نیوز :
من از مداخله نظامی برای رهایی کشور از ظلم صدام حمایت می کردم، اما از رفتار ناپخته دولت بوش در برخورد با این موضوع هم بسیار نگران بودم. در هفته های نخست پس از اشغال، انتقادهای بسیاری از سیاست های بوش در جنگ مطرح کردم که مهمترین آنها حمله با نیروی نظامی سبک و انهدام ساختارهای حاکم عراق (همچون کاغذبازی و ارتش) بود. 

انتقادهای من در گذر 18 ماه از اشغال افزایش یافت؛ در همین 18 ماه بود که آمریکا نمایشی غم انگیز از ضعف و نالایقی خود را به نمایش گذاشت. با این حال، نگرانی هایم از سیاست های دولت، موجب پیوستن من به گروه ضدجنگ نشده است؛ این برداشت را هم نمی پذیرم که عراق آرمانی دست نیافتنی است و باید آن را رها کرد.

 سیاست های مخرب آمریکا در سال های 2002 و اوایل 2003 را به یاد بیاوریم که در آن برهه، تحریم صدام ناکارا شده بود. او روش قاچاق کالا را یاد گرفته بود و در عین حال، مردم عراق روز به روز فقیرتر می شدند. 

عملیات های شناسایی و بمباران مناطق «پرواز- ممنوع» به طور مرتب انجام می شد که حضور گسترده  آمریکا و بریتانیا در عربستان سعودی و ترکیه لازمه آن بود. این وضعیت به احساسات ضد آمریکایی در سراسر جهان اسلام دامن می زد.

دو اتهام اصلی که اسامه بن لادن در فتوای سال 1998 خود علیه آمریکا اعلام می کند، «اشغال عربستان سعودی» و «گرسنه نگاه داشتن زنان و کودکان عراقی» است و موضوع فلسطین در جایگاه سوم قرار می گیرد. در همان زمان، صدام پرونده ای 30 ساله در تلاش برای ساختن سلاح های اتمی، شیمیایی، و میکروبی داشت.

واقعیت دیگر در سال 2003 این بود که آمریکا و جامعه  جهانی، فرایند موثری برای مداخله نظامی، نظیر آنچه در عراق انجام شد را فراهم آورده بود. شرکت راند مطالعه ای گسترده را درست پیش از آغاز جنگ منتشر نمود.

مطابق آن پژوهش، درس بزرگ دهه 90 این بود که هرجا با نیروهای محدود وارد شویم (مانند هاییتی یا سومالی) هرج و مرج غالب می شود، اما هرجا با نیروهای گسترده و توان نظامی بالا وارد شویم (مانند بوسنی، کوسوو، تیمور شرقی) احتمال موفقیت وجود دارد.

سیاست دولت در افغانستان را در نظر بگیرید. دولت برای حفظ نظم، با نیروهای محلی در آنجا متحد شد و ساختار سنتی قدرت در افغانستان را محترم شمارد. به بیان دیگر، وجود جنگ سالاران را به رسمیت شناخت و در همان حال، به آرامی و آهستگی شروع به تضعیف آنان نمود.

همچنین برای جلوگیری از ایجاد احساسات ضد آمریکایی، دولت فرایند سیاسی را بلافاصله پس از سقوط کابل به سازمان ملل واگذار کرد. (بیشتر مردم فراموش می کنند مجلسی که حامد کرزای را به قدرت رساند، توسط سازمان ملل بوجود آمده بود) 

آمریکا به ناتو و اروپا نقش و قدرت واقعی داد و این باعث شد اتحادیه اروپایی هم در بار مالی و غیرمالی آن شریک شود. در واقع، اتحادیه اروپا بیش از آمریکا در افغانستان هزینه می کند.

اما عراق به زمین بازی برای انگاره های ایدئولوژیک دولت بوش نسبت به دموکراسی، سازمان ملل و دولت کلینتون تبدیل شد. این کشور، همچنین زمین بازی برای جنگ قدرت و سیاست میان وزارتخانه های دولت بوش شد. 

بخش عمده ای از آشوب و سردرگمی در واشنگتن از بین رفته است، اما آشوب موجود در عراق دشوارتر از آن بنظر می رسد که بسادگی آرام شود. پس چرا من هنوز ناامید نیستم؟ چون من در عراق بوده ام و با مردمی که برای بازسازی کشورشان تلاش می کنند دیدار داشته ام و نمی توانم آنان را فراموش کنم. 

عراق «نلسون ماندلا» ندارد، اما بسیاری از رهبرانش از خود صبر، شجاعت، و سیاستمداری نشان داده اند. هوشمندی و قدرت آیت الله سیستانی، نقش موثر و خیراندیشانه ی کردها، یا دفاع سرسختانه افرادی چون «ایاد علاوی» از سکولاریسم و تحمل دیگران را به یاد بیاورید. 

شما در بغداد سیاست های خشن و قهرآمیزی برای رسیدن به قدرت می بینید، اما وقتی خشونت بالا می گیرد و شکاف در حال روی دادن است، دورنمایی از رهبری و کیاست هم به چشم می آید.

امروز، هیچ شکی وجود ندارد که هزینه های اشغال عراق از مزیت های آن بسیار بیشتر شده است. اما آیا در گذر تاریخ، این امر همواره صحیح خواهد بود؟ اگر پس از همه ی این آشوب ها، سیاستی نو در عراق روی کار آید، منشاء اثر در تمام منطقه خواهد بود.

حتی همین حالا، با وجود خشونت، این واقعیت را می توانید ببینید. نظم سابق در عراق برپایه ترس و ترور بنا شده بود و یک گروه با به قدرت رسیدن، سایر گروه ها را سرکوب می کرد. اکنون همه  گروه ها، شامل سنی، شیعه، و کرد، پشت میز مذاکره می نشینند و برای ایجاد تفاهمی عملی که زندگی را برای همه به ارمغان آورد تلاش می کنند.

این تلاش های فرقه ای برای کسب قدرت می تواند عامل نابسامانی و سواستفاده گروه های خشونت گرا از شکاف موجود شود. اما این در هرکشوری با اختلاف های جدی میان مردم آن، اجتناب ناپذیر است.

 عراق، لنگان لنگان، اما برپایه همکاری و نه دشمنی، به سوی ساختن کشور خود پیش می رود و این می تواند الگویی برای خاورمیانه باشد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین