آفتابنیوز : ولی این آقایان همان انقلابیون شنبه ! بودند و از قضای بدِ روزگار در صف اول مجاهدان خود را جا زدند، سر سفره مشروطه نشستند و تنها به دنبال منافع مادی، شخصی و گروهی خود بودند و همینها بودند که بعدها مشروطیت را به انحراف کشاندند.
کسروی درافشای چهره واقعی مجاهدان شنبه مینویسد:
«در این فهرست (نمایندگان مجلس) آن چه میباید نیک دید، نامهای وثوقالدوله و مُخبرالملک و دیگر اینگونه لقبداران است... ما میپرسیم: آیا اینان را دل به کشور و توده میسوخت و هواخواه مشروطه بودند؟... اگر چنین است پس چرا در آن کوششها که دو سید (بهبهانی و طباطبائی) و همدستان ایشان در راه رسیدن به مشروطه میکردند، اینان همراهی ننمودند و در آن روزهای سخت، کمترین یاوری نشان نمیدادند؟ اگر هوادار مشروطه نمیبودند، پس چگونه اکنون به دلخواه نمایندگی مجلس را پذیرفتند؟ پیداست که اینان را خواستهای دیگری در دل میبوده و یا جز در پی سودجویی نبودند.» (تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، ص 168)
از سوی دیگر، رهبران واقعی مشروطیت در لابلای رخدادهای روز مره زندگی، هزینه مشروطه خواهی و انقلابی واقعی بودن خود را دادند، یکی را مثل شیخ فضلالله نوری ترور فیزیکی کردند و بعد به دارش آویختند، دیگری را با تهمتها و نسبتهای نا روا، ترور شخصیتی کرده و به انزوا کشاندند و...
این ماجرای تلخ نه اولین آن بود و نه آخرین آن شد، درطول تاریخ انقلابها از این فرصت طلبان و نان به نرخ روز خوران بسیار میبینیم. در صدر اسلام نیز مسلمانان به مسلمانان قبل از فتح مکه ومسلمانان بعد ازآن تقسیم میشدند. مسلمانان قبل از فتح کسانی بودند که در شرایط بسیار دشوار در کنار پیامبر ماندند و همه گونه شکنجههای مشرکین را تحمل نمودند به هجرت رفتند اما هرگز رسول خدا را تنها نگذاشتند , ولی مسلمانان بعد از فتح اغلب از روی ترس و یا به انگیزههای مادی و فرصت طلبی به اسلام گرویده بودند، بعدها نیز دیدیم که همینها بودند برای اسلام دردسر و انحراف درست کردند.
در انقلاب اسلامی ایران نیز وجود پدیده « فرصت طلبان» و « نان به نرخ روز خوران» یک واقعیتی است که نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد. کسانی که وقتی حضرت امام نهضت را آغاز کرد میگفتند: بر خلاف سیره حاج شیخ عمل میکند. میگفتند: شاه سایه خداست، اگر شاه برود مملکت کمونیستی میشود. گاهی به طعنه اضافه میکردند که: مگر میشود با گوشت، پوست و استخوان جلوی توپ، تفنگ وتانک ایستاد؟! به تبعیت از مرحوم آیتالله شریعتمداری تاکید داشتند که: شاه بماند سلطنت بکند نه حکومت و ما از طریق مجلس و انتخابات آزاد از دیکتاتوری شاه مانع شویم و...
بعد از پیروزی انقلاب، به قانون اساسی، اصل ولایت فقیه و حضور زنان در راهپیماییها گیر میدادند و میگفتند اصلا نیازی به تدوین قانون نیست و همان قانون اساسی زمان پهلوی کفایت میکند. این که زنان در کوچه و خیابان و مدرسه فیضیه جمع بشوند و شعار بدهند: « روح منی خمینی بت شکنی خمینی» اشکال شرعی دارد. وقتی تجاوز صدام شروع شد و مسئولین روحانی وقت و سایر علما و طلاب لباس رزم پوشیدند و در جبهههای جنوب و غرب حاضر شدند، اینها نه تنها خود به جبهه نمیرفتند، میگفتند « طلبه و روحانی نباید لباس جندی بپوشد این خلاف زی طلبگی و منافی تقوا و تعهد است»، به همین استدلال دربعضی مراکز حوزوی و دانشگاهی که مسئولیت داشتند مانع از رفتن طلاب و دانشجویان به جبهههای نبرد میشدند.
دوران سازندگی، دانشگاه آزاد را مرکز فساد و فحشا میدانستند و ساخت مترو را مظهر رفاه طلبی و اشرافیگری میپنداشتند و در این دو مورد چه افاضاتی که نداشتند. مسئولین وقت را متهم به گرایشهای کمونیستی میکردند و میگفتند میخواهند حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کنند!
این آقایان محترم در دهه شصت به خاطر حضور قاطع حضرت امام چندان جرات ورود به عرصههای مهم انقلاب و نظام را نداشتند و کسی آنها را نمیشناخت. از دهه هفتاد به تدریج وارد گود شدند و به برخی از ارگانها و مراکز اجرایی نفوذ کرده و بر سر سفره انقلاب نشستند. در مدت اندکی چون جای پائی باز کردند خیز برداشتند و در پشت شعار «ملاک حال فعلی افراد است» مخفی شدند وشروع به فرافکنی کردند وخواستند مجاهدان واقعی را یکی پس از دیگری به اتهامات واهی از قطارانقلاب پیاده کنند. جالب است که اینها با روحیه پوپولیستی و فرافکنی که دارند خود را انقلابی تمام عیار و دیگران را از دم غیر انقلابی، ضد انقلاب، سازشگر و محافظه کار میپندارند.
این انحراف نشات گرفته از فرصت طلبیها و زیاده خواهیها اگر چه هزینههای زیادی را به انقلاب و نظام و مردم تحمیل کرد، اما با مقاومتهای ستودنی مجاهدان واقعی پس از هشت سال توسط مردم و از طریق انتخابات به کنار گذاشته شد.
امروز با قطع نظر از بعضی منتقدان دلسوز دولت یازدهم که خدا به همه شان خیر دهد، اغلب آنهایی که برای برجام روضه یاس میخوانند یا به خرید هواپیمای جدید گیر میدهند و علیه قراردادهایی مانند توتال خط ونشان میکشند و... در واقع همانهای نوعی هستند که دیروز شبیه این اشکالات بنی اسرائیلی را به امام و شاگردان امام داشتند؛ چنان که در چند مرحله مورد خطاب بنیانگذار نظام اسلامی واقع شدند: «شما که نانوایی یک شهر را نمیتوانید اداره بکنید، شما که یک محله را نمیتوانید اداره بکنید از جان این دولت چه میخواهید؟» (صحیفه امام، ج 19، ص 67-68) یا در ماجرای مک فارلین وقتی بعضی از آنها به وزیر خارجه وقت و دولت گیر داده بودند خطاب فرمودند: « شما چرا میخواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا میخواهید دودستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید میروید؟ این تذهبون؟ بعد اضافه کردند: من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص و لو بعض شان در نظر من پوچ اند!»(صحیفه امام، ج 20، ص162)
از لحن صریح خمینی کبیر به خوبی استفاده میشود که ایشان حساسیت عجیبی نسبت به نفوذ «مجاهدان شنبه» به ارکان نظام و انقلاب داشتند و درباره نفوذ آنان به مقتضای حال و با عبارتهایی مانند: «مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظردیروز»، « مقدس نماهای واپسگرا»، شکست خوردگان دیروز و سیاست بازان امروز» یا « مارهای خوش خط وخال» هشدار میدادند.
امام خمینی به همان اندازه که از نفوذ مجاهدان شنبه نگران بودند نسبت به انزوای مجاهدان واقعی نیز دغدغههای خاصی داشتند و در توصیههایی مرتب به مردم هشدار میدادند از جمله فرمودند: « من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان ونا محرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روز مره خود به فراموشی سپرده شوند»(صحیفه امام، ج21، ص93)
در نگاه امام، نفوذ مجاهدان شنبه به ارکان نظام مساوی با انحراف انقلاب و انحطاط نظام میباشد چنان که در آن هشت سال حاکمیت جریان انحرافی با تمام وجود آن را تجربه کردیم. البته روشن است که انقلاب برای همه است و همه حق دارند سر سفره آن بنشینند و از آن بهرهمند شوند، اما کسانی که از سابقه مثبت و روشنی در گذشته بر خوردار نیستند حق ندارند پایشان را از گلیم خود درازترکنند.
حال که در آستانه تشکیل دولت دوازدهم قرار داریم برای سلامت و پویایی نظام و انقلاب، خطر نفوذ مجاهدان شنبه را در همه عرصهها بخصوص در تشکیل قوه مجریه باید جدی گرفت.