آفتابنیوز : او البته مبدع یک بازی هم هست و تلاشهایی هم برای ساخت یک مستند حقوقی انجام داده است. به قول خودش «هنر» در خون گلستانهاست. تخصص حقوقیاش در درجه اول و پیشینه خانوادگی او در درجه دوم بهانهای شد برای گپ و گفتی صمیمی با صنم حقیقی.
داتیکان: صنم حقیقی خودش را بیشتر گلستان میداند یا حقیقی؟ یعنی فکر میکنید، خصائص و ویژگیهای پدری بیشتر در شما وجود دارد یا مادری؟
بیشتر گلستان هستم. من چون با مادرم زندگی میکردم، با خانواده گلستان ارتباط بیشتری پیدا کردم. با این حال آنطور که مادرم میگوید شخصیت من تلفیقی از خانواده حقیقی و گلستان است. فکر میکنم خانواده گلستان تأثیر بیشتری در زندگی من داشته است.
داتیکان: پدربزرگ شما نویسنده و فیلمساز بود. مادربزرگ شما سفالگر بود، مادر هم مترجم است و هم گالری دار، خودتان هم مبدع بازی معلومات عمومي سين جيم هستید. بنابراین میتوان تصور کرد که رگههایی از خلاقیت و هنر در شما وجود دارد!
به نظر خودم هم خیلی جالب است. من یک برادر دوقلو به نام محمود دارم که ما دو نفر از دنیای هنر دور شدیم. اینکه چرا ما دو نفر به صورت حرفهای دنبال هنر نرفتیم دلیلش را نمیدانم. محمود در شمال ایران مشغول تولید روغن زیتون است. یکی از دوستان دوران کودکیم به من گفت تو از 12 سالگی به حقوق علاقه مند، بودي. با این حال هم من و هم محمود اگرچه حرفه ای به دنبال هنر نرفتیم اما به هنر علاقه مندیم. محمود موسیقی زیاد گوش میدهد و اطلاعات خوبی در این زمینه دارد، چند وقت قبل هم نقش کوتاهی در یک فیلم داشت. من هم به دنبال ساخت یک مستند درباره گذشت اولياي دم از قصاص بودم که برادر بزرگترم، مانی حقیقی،روزي به شوخی گفت که مگر من میآیم وکالت بخوانم یا روغن زیتون درست کنم؟ شما هم بهتر است در حرفه خودتان مشغول باشید! ما هم به شوخی در جواب گفتیم که چه بخواهی و چه نخواهی، هنر در خون ما وجود دارد.
داتیکان: چه شد که ساخت مستند را رها کردید؟
ساخت مستند حقوقی برایم بسیار جذاب است و در این زمینه تحقیقات زیادی کردهام. دو سال پیش تصمیم گرفتم یک مستند رادیویی درست كنم كه روايتي از تعداد بخصوصي قتل هاي عمدي بود كه منجر به رضايت اولياي دم شده بود و با اولیای دم هم مصاحبه كنم. درضمن برایم جالب بود که بدانم دادگاهها به چه میزان در فرایندگذشت اولياي دم دخیل هستند. آماری گرفتم و متوجه شدم عده افرادي كه رادیو گوش میدهند زياد نيست و فکر کردم یک مستند تصویری بسازم. ولی برای رفتن به دادسرا و مصاحبه گرفتن نیاز به مجوز داشتم که این مجوز صادر نشد. بعد از قتل بنیتای هشت ماهه، کاملا حدس میزدم که بحث قصاص پیش خواهد آمد. متوجه شدم که مردم اطلاعات بسیار کمی در خصوص بحث قصاص دارند. با توجه به اتفاقات تلخی که در این مدت پیش آمده، مردم هم عصبانی هستند و توقع دارند خانواده اولیای دم رضایت ندهد و قصاص برای قاتلین آتنا و بنیتا انجام شود. از این رو به نظر میرسد مردم نسبت به نحوه گذشت از قصاص و تبعات آن كه تا بهحال اتفاق افتاده آگاهی درستی ندارند. با این حال هنوز این پروژه را در ذهنم دارم. اگرچه مقداری بهواسطه عدم صدور مجوز ساخت سرخورده شدم ولی پس از مدتی قطعا برای گرفتن مجوز اقدام خواهم کرد.
داتیکان: بنابراین شما به دنبال گره زدن حقوق و هنر هستید؟
علی رغم میل برادرم، به دنبال گره زدن این دو موضوع باهم هستم. (با خنده)
داتیکان: شاید بسیاری از مردم ندانند که در خانواده حقیقی و گلستان شخصی وجود داشته باشد که حقوق خوانده است. زمانی که زندگی ابراهیم گلستان (پدربزرگ شما) را مطالعه میکنیم متوجه میشویم که او هم در ابتدا در دانشگاه تهران حقوق میخوانده که نیمهکاره رهایش کرده است. چرا رفتید سراغ حقوق و اینکه گرایش اولیه پدربزرگ به حقوق در انگیزه شما هم اثر داشت؟
من تا مدتها نمیدانستم که پدربزرگم هم اول سراغ حقوق رفته است. وقتی که در رشته حقوق قبول شدم تازه متوجه شدم که پدربزرگم در ابتدا حقوق میخوانده و برای همین از شیراز به تهران آمده و در خانه عمويش چند وقتی زندگی کرده است.واقعا یادم نمي آيد چرا سن خيلي پايين ميخواستم حقوق، بخوانم. من در دوران دبیرستان ریاضی میخواندم. همان زمان به مادرم گفتم که میخواهم حقوق بخونم ولی مادرم معتقد بود مدرسه ای که علوم انسانی در آن تدریس میشود خیلی مدرسه خوبی نیست و به همین دلیل من دیپلم ریاضی را گرفتم و بعد از آن به سراغ حقوق رفتم.
دلیل اینکه سراغ حقوق رفتم شاید به خاطر شرایط زندگی آن دوران مادرم بود. در آن دوران مادرم برای گرفتن مجوز کتابخانه و گالری مدام در حال رفت و آمد به سازمانهای مختلف بود. او برای هر نمایشگاه باید از وزارت ارشاد مجوز میگرفت و یا مثلا برای کتابش مجوز میگرفت و اصلاحیه میخورد و بسیاری از وقتش را در وزارت ارشاد سپری کرد. در این فرآیند من متوجه ميشدم که خیلی قانون نوشته درستی نداریم که مادرم بداند این نمایشگاه را میتواند برگزار کند یا خیر! اين كتاب را ميتواند ترجمه كند يا خير و خط قرمزها كجاست. از طرفی نیز مادربزرگم به شدت یک فعال اجتماعی بود و مسائل حقوقی و اجتماعی برایش مهم بودند. اینها شايد باعث شد که به سراغ حقوق بروم.
داتیکان: به نظر میرسد که حوزه سیاست را هم دوست دارید.
مسايل سياسي را دنبال مي كنم. دوست ندارم کار سیاسی بکنم ولی دغدغه مسائل سیاسی و اجتماعی ایران را دارم. به هر حال حقوق با این مسائل درگیر است. مثلا همین قتلهایی که این مدت پیش آمده است، هم از منظر قانوني و هم از منظر اجتماعي قابل تامل است. اگرچه تخصص من نفت و گاز است و این حوزه را بسیار دوست دارم ولی به شدت به حقوق جزا نیز علاقه مند هستم. پیگیري مسائل اجتماعی و سیاسیام هم تا حدي شايد بدليل تاثیر دایی ام، کاوه گلستان بوده است.
زمانی که در دانشكده حقوق دانشگاه شهید بهشتی درس میخواندم می بايستي یک کار تحقیقی براي واحد حقوق جزا با استاد مرحوم دكتر نوربها انجام میدادم. من مجازات اعدام را انتخاب کردم. در این تحقیق باید منافع و مضرات اعدام را بررسی می کردم. تصمیم گرفتم برای جذابتر شدن كار، از عکس هم استفاده کنم. با كاوه تماس گرفتم و گفتم به دنبال عکسهایی با موضوع اعدام هستم. او میخواست من را منصرف کند که من با جدیت بیشتری پیگیر شدم. یک روز من را صدا کرد. رفتم خانهاش. شخصی آنجا بود با یک چمدان پر از عکسهای اعدام و به دار آویخته شدن قاتلین. عکسها از زمان دستگیری قاتلين بود تا دادگاه و زمانی که به دار آویخته شدند. کاوه این عکسها را به من داد و هشدار داد به کسی نگویم که این عکسها را از چه کسی گرفتهام. دکتر نوربها وقتی این كارتحقيقي را ديد خيلي خوشش آمد ولي وقتي عکسها را دید گفت: "دیگر از این کارهای خبری نکن، براي خودت دردسر درست نكن!" دنبال دردسر نرفتم ولي اين مسايل را دنبال مي كنم. همين اواخر هم با كنجكاوي زياد بحث کاهش مجازات اعدام براي قاچاقچيان مواد مخدر را دنبال كردم و همچنان معتقدم اگر مجازات حبس ابد جايگزين اعدام شود مجازاتي بهمراتب سنگين تر با تبعات موثرتري براي جامعه خواهد بود.
داتیکان: از نگاه خواهرزاده، عکسهای کاوه گلستان حاوی چه چیزی است؟
خودش همیشه میگفت که عکسهای من ثبت واقعیت است. کاوه عاشق حادثه بود، همیشه دوست داشت در جایی باشد که حادثه آنجا بود. همیشه دوست داشت جایی برود که چیز جديدي براي ارائه داشته باشد. زمانی که در افغانستان مشغول عکاسی بود، چند وقتی هیچ خبری از او نبود و ناپدید شده بود که بعدا متوجه شدیم از سوی طالبان دستگیر شده است. هرچند زمان این دستگیری کوتاه بود ولی همیشه با ذوق و شوق زیادی راجع به این زندانی شدن حرف میزد چون از ازديك چيزهايي را ديده بود كه در اختيار بقيه نبود. کاوه با زیرکی توانسته بود خودش را از دست طالبان نجات دهد.زمانی هم که جنگ شد با اشتیاق به سمت جنگ رفت تا بتواند اتفاقات آنجا را ثبت کند. حضور كاوه ر زندگي من از اين جهت بسيار مهم بود كه علاقه و عشق را نسبت به كاري كه در آن تخصص پيدا كرده بود ميديدم و اين براين خيلي جذاب بود.
داتیکان: الان مادرتان به جز گالری داری کار ديگري هم انجام مي دهند؟
واقعيت اين است كه بايد بپرسيد لیلی گلستان چه کاري را انجام نمي دهد! یک ماهی هست مشغول نمایشگاه "صد اثر صد هنرمند است و خیلی در آنجا درگیر است. هم زمان هم مشغول نوشتن مقالات است و ترجمه. ولی هر زمانی که کتابی ترجمه می کند، می گوید این آخرین ترجمه من است ولی دوباره میبینیم که در حال ترجمه یک کتاب دیگر است. لیلی گلستان خستگی ناپذیر است و مدام در حال کار است.
داتیکان: آخرین بار پدربزرگتان را چه زمانی دیدید؟
من پدربزرگم را آخرین بار شش سال پيش در انگلستان ملاقات کردم
داتیکان: شما گفتید که در زمان دانشجویی مدتی پیش پدربزرگتان بودید.
سال اول دانشجويي كه لندن بودم پیش ابراهیم گلستان زندگی کردم
داتیکان: تخصص شما چيست و در کدام دانشگاه تحصیل کردید؟
كنكور علوم انساني كه دادم در رشته حقوق دانشگاه شیراز قبول شدم. یک ترم آنجا درس خواندم و بعد به دانشگاه شهید بهشتی آمدم و لیسانسم را در این دانشگاه گرفتم. بلافاصله بعد از آخرین امتحان مقطع کارشناسی، در آزمون آکادمی حقوق بین الملل عمومی لاهه قبول شدم، که یکسری سخنرانی بزرگان حقوق بين الملل عمومی بود كه به مدت سه هفته درلاهه برگزار میشد. به لاهه رفتم و در آنجا تصمیم گرفتم که خارج از کشور ادامه تحصیل بدهم. با توجه به اینکه پدربزرگم (ابراهیم گلستان) در انگلستان زندگی میکرد، رفتم آنجا و در دانشکده حقوق دانشگاه لندن ثبت نام کردم ولی درسم در آنجا تمام نشد چون ويزاي دانشجوييام آماده نشده بود و رسما من را از انگلستان مدتي بيرون كردند تا ويزايم آماده شود. در اين فاصله به کمک برادر بزرگترم که خودش نیز در دانشگاه مگ گیل کانادا درس خوانده بود، توانستم از دانشگاه مک گیل در مقطع فوق لیسانس حقوق تجارت بین الملل پذيرش بگيرم. بعد از اتمام درسم و گرفتن مدرك، تصمیم گرفتم که برای کار وكالت به آمریکا بروم ولی لازمه وكالت در آمريكا این بود که از یکی از دانشگاه های آمریکا فوق ليسانس داشته باشم. در آن زمان ديگر پولی براي ادامه تحصيل نداشتم ولی توانستم از دانشگاه نیویورک بورس كامل بگیرم و از آنجا مدرك فوق ليسانس حقوق تطبيقي گرفتم
استادانم در دانشگاه نیویورک و مگگیل نظرم را نسبت به وكالت تغییر دادند و گفتند که بواسطه ايدههاي متعدد حقوق تطبيقي كه به آنها ارائه كرده بودم، براي تدريس در دانشگاه مناسبتر هستم. برای همین به دنبال گرفتن مدرک دکترای حقوق رفتم. در ایتالیا دانشگاهی بود به نام مرکز تحقیقات اروپایی كه وابسته به اتحادیه اروپا بود و تنها در 5 رشته دكتري داشت. البته این دانشگاه برای دانشجویان اروپایی بود که با هزینه کشورهای خود به این دانشگاه می آمدند تا راجع به مسائل اروپای متحد تحقیق کنند و دکتری بگیرند. طبیعتا من نه اروپایی بودم و نه تابعیت اروپا داشتم. ولی یک فرصت جانبی هم باز کرده بودند برای کشورهای مدیترانه و از قضا همان سالی که من توانستم در آنجا پذیرش بگیرم، ایران را جزء کشورهای مدیترانه گنجانده بودند. خودم تمایل داشتم دکترایم را در یکی از مباحث فلسفه حقوق شروع کنم ولی یکی از استادان آنجا به من توصيه كرد كه بواسطه واحدهايي كه در گذشته خوانده بودم و به اين دليل كه ايراني هستم، دكترايم را در حيطه مسائل حقوق نفت و گاز بگيرم. من در آنجا مفصلا درباره سیاستهای نفتی و گازی کشورهای اروپای متحد تحقیق کردم. و به اين دليل كه در این رشته هم اقتصاد دخیل بود، هم سیاست و هم حقوق، برايم بسيار جذاب بود و هست!
داتيكان: بعد از تحصيل در چه زمينهاي فعاليت كرديد؟
آن زمان آرزويم اين بود كه در اوپك مشغول به كار شوم كه با تلاش زياد نهايتا به عنوان كارآموز در سال 1383 وارد مقر اوپك در وين شدم كه بعد از سه ماه سمتم به مشاوره حقوقي تبديل شد. بعد از سه سال خدمت در اوپك كه همزمان مدرك دكتري را هم گرفتم، به مدت پنچ سال در شرکت گاز اتريشي کار کردم. این شرکت در آن زمان تمايل داشت برای خرید گاز مایع با ایران قرارداد ببندد و به همین دليل رفت و آمد مدام من به ایران شروع شد و براي عقد قرارداد خريد گاز مايع چند سال به عنوان نماينده اين شركت اتريشي با شركت صادرات گاز ايران مذاكره ميكردم. نهايتا بدليل تحريم ها مذاكرات ادامه پيدا نكرد و من كه در اين مدت به برگشتن به ايران و كار در ايران علاقمند شده بودم، تصمیم گرفتم بعد از حدود 15 سال تحصيل و كار در خارج از كشور به ایران بازگردم. در حال حاضر حدود شش سال است كه مدير امور حقوقي و قراردادهاي شركت نارگان هستم.
داتیکان: تا الان پیشنهاد همکاری با وزارت نفت به شما نشده؟
در ابتداي خدمتم در اوپك آقای زنگنه وزیر نفت بودند. همان وقت براي سمتي جديد در اوپك اعلاميه اي داده شد و اين سمت کاملا با مطالعات من هم همسو بود. من در جلسه اي به نماينده دولت ایران اعلام کردم که به اين دليل كه اين شغل جديد عينا با مطالعات من همخواني دارد میخواهم از طرف ایران رزومه كاريم را به وزارت نفت ارسال كنم. (هر كشور عضو اوپك مي توانست يك نماينده براي اين سمت بخصوص براي تصميم گيري نهايي و انتخاب يك نفر از كل افراد عنوان شده به اوپك، اعلام نمايد). همكاران ايراني من در اوپك به من مي گفتند که دست از اين پافشاري بردارم چون نه سمت دولتی در ايران داشته ام، نه در ایران کار كردهام، و نه سنم براي اين سمت كافي ست. ميگفتند اشخاص ديگري براي اين سمت بخصوص پيدا خواهند كرد. در گفتگوي طولانيای كه با آنها داشتم خواستند كه راي من را بزنند ولي من اصرار ميكردم كه كسي با دانش و آگاهي من در اين سمت بخصوص در ايران پيدا نمي كنند! جوان بودم و گستاخ! از من اصرار و از آنها انكار تا اينكه سرانجام من خودم، عليرغم صحبت هاي دوستان، فرم مربوطه را پر كردم و برای تأیید به وزارت نفت فرستادم! چند وقت بعد خبردار شدم که نماینده آن زمان ایران در اوپک از این پافشاري من استقبال کرده و رزومه من را برای آقای زنگنه برده است. ایشان هم با مطالعه آن، من را به عنوان سهمیه ایران در اوپک معرفی کردند. این مسأله خیلی برای من و همكاران ايرانيم در اوپك جالب بود كه آقاي زنگنه حاضر شدند زني با سن وسال من بعنوان نماينده ايران معرفي كنند. من از اینکه آقاي زنگنه با مشاهده رزومه ام، و پرس و جو از سابقه كارم در اوپك، من را تایید کرده بودند خيلي لذت بردم. آن سمت نهايتا از سيستم اوپك حذف شد ولي اين حركت تيم آقاي زنگنه مشوق خوبي برايم بود كه پافشاري زياد، هميشه جواب ميدهد!. تجربه خوبي بود! هنوز هم با چندي از همكاران آن زمان كه الان در وزارت نفت مشغول به كار هستند در تماس هستم.
داتیکان: شما الان به عنوان متخصص حقوق نفت و گاز، اتفاقات اخير در حوزه نفت و گاز را چطور ارزيابي ميكنيد؟
من از اتفاقات اخير خوشحالم. از اينكه نهايتا قرارداد IPC با شركت توتال بسته شده خوشحالم چون معتقدم همكاري ما با صاحبان تكنولوژي قدم مثبتي براي پيشرفت ما در اين صنعت است. اميدوارم اين قرارداد چفت و بستهاي محكم و لازم را داشته باشد كه درصورت فشارهاي كشورهاي ديگر مبني بر تحريم ايران، شركت توتال براحتي از مسووليت هاي خودش در اين زمينه سربار نزند. هرچند كه دسترسي به اين قرارداد طبعا ندارم، ولي به تيم مذاكره كننده آقاي زنگنه اعتماد دارم و مطمئنم كه اين قرارداد اين نكات را لحاظ كرده است. براي اين پروژه و تمامي پروژه هاي مشابه آن در ايران آرزوي موفقيت مي كنم.
منبع: داتیکان