آفتابنیوز : دكتر حق شناس درابتداي سخنش، زبان شناسي را در فرهنگ ايران وجود حاضر و غايب توصيف كرد و گفت: زبان شناسي عليرغم بسط و گسترش عظيمي كه داشته در فضاي فرهنگي جامعه ما آن رنگ و بو و موجوديت قبلي خود را در سطح عام ندارد و ممكن است كه به لحاظ تخصص پيشرفت كرده باشد ولي حضور آن در جامعه كمرنگ شده است.
وي با بيان اين مطلب به ريشهيابي مشكلات زبان شناسي در ايران پرداخت و افزود: چهل سال پيش در تمام ايران نصف يك گروه زبان شناسي را داشتيم و نصف ديگرش متعلق به فرهنگ و زبانهاي باستاني بود ولي ماهي نميگذشت كه زبان شناسي در فرهنگ اين ممكلت مطرح نشود; چنان كه مقاله يا كتابي درميآمد زبان شناسان و متخصصان حوزههاي مربوط به آن را ميخواندند و نوعي تعاطي افكار بين افراد به وجود ميآمد و انبوه مقالههايي كه مبناي كار قرار گرفته گواهي بر اين مطلب است.
مولف «فرهنگ هزاره» در ادامه با اشاره به دوره كنوني گفت: در ايران كمتر دانشگاهي است كه گروه زبان شناسي نداشته باشد ولي نسبت به اين فضاي آموزشي، ما حضوري متناسب نداريم اگرچه پيشرفت كمي داشتيم و از نظر كيفي نيز به خصوص در سطح ارتقا تخصص، ترقي كردهايم اما زبان شناسان نسل سوم به مراتب متخصصتر از زبانشناسان گذشته هستند ولي اين تخصص همراه با افزود و صرفه فرهنگي نيست و قاطبه جامعه كتابخوان با زبانشناسي چندان انس و الفتي بدان گونه كه قبلا داشتند ندارند.
وي وسعت بيشتر فضا و تخصص را از دلايل اين امر برشمرد و گفت: البته ممكن است كه اين تصور در ذهن ايجاد شود كه همين تخصص، حضور علمي كمرنگ را در سطح جامعه سبب ميشود، ولي اين باورپذير نيست؛ چرا كه اگر همراه با ارتقاي تخصص و بسط فضاي آموزشي به اقداماتي دست ميزديم چه بسا ميتوانستيم ارتباطمان را با فرهنگ خودمان پيش ببريم، زمينهاي فرهنگي هم وجود دارد كه زبان شناس حضوري فعالتر در سطح فرهنگ جامعهاش داشته باشد.
مدير سابق گروه زبان شناسي دانشگاه تهران با اشاره به مشكلات زبان شناسي در ايران، صرف زبان فارسي را از مهمترين مشكلات آن عنوان كرد و اظهار كرد: زبان فارسي به ويژه صرف اشتقاقي از فرط وامگيري حداقل نازا شده است و اگر هم سترون نشده باشد كمتراز قواعد واژهسازي استفاده ميشود. يعني مردم متوجه ميشوند كه امروز يك «چرخبال» يا يك «برف سره» ساخته شده و اين طور نيست كه خيلي راحت به وجود واژه جديد پي ببرند و آن را امري عادي تلقي كنند. وي با طرح اين پرسش كه چه ساز و كار مداوميبر ساخت صرف فارسي فراهم شده گفت: آنچه در فرهنگستان تحت عنوان واژهسازي به كار ميرود راهگشا نيست و تنها چارهاش اين است كه در بخش صرف، جامعه تحصيل كرده و كتابخوان بتواند عندالزوم واژه بسازد. آن هم واژهسازي به جا كه جزيي از توانش فعال و عادات فعال ما باشد كه اين كار هنوز در زبان فارسي ميسر نيست.
دكتر حق شناس مسئله گويشها و سامان دادن به آن را مشكل زباني ديگر عنوان كرد و با تاكيد بر گذرا بودن اقدامات صورت گرفته افزود: امر گردآوري گويشها و سامان دادن به آنها هنوز به صورت نهاد درنيامده و هنوز ما از راهنماي گردآوري گويشهاي مرحوم دكتر كيا و يك جزوه كوچك ديگراستفاده ميكنيم. قبل از آنكه دير شود بايد گردآوري آنها به صورتي منظم، منقح، يكدست و به صورت ساختار يگانه باب شود و از صورت سليقهاي بيرون آيد و به يك نهاد تبدل شود.
وي ادامه داد: مشكل عظيم و دست و پاگيرتر مسئله، خود زبان فارسي است كه زبان مشترك همه اقوام ايراني بوده و تقريبا تمام سرمايههاي علمي، فرهنگي و آداب رسومشان و تمام آفرينشگريها را در اين زبان گرد آوردهاند. در مقابل اين فرهنگ، زبان اقوام ايراني است كه در حال حاضر زمزمههايي به گوش ميرسد كه عنوان ميكنند بايد هر قوميدر چارچوب زبان خودش كار كند. جامعه شناسي ما چه فعاليتي در رد اين مسئله كرده و آيا درست است كه مردميرا از ابزار مشترك فرهنگي شان محروم كنيم؟ چند سال است كه درباره زبان فارسي كار شده ولي هنوز در باب زبان علم پر از گرفتاري واژگاني و ساختاري است. نه تنها مشكل كمبود واژه وجود دارد بلكه در فراهم كردن يك يا چند گروه علمي، ادبي و رسمي هنوز اشكال دارد. حال اگر بخواهند مشكل همه زبانهاي قومي را حل كنند كه ما هنوز نتوانستهايم براي زبانهاي مشترك فرهنگي حل كنيم، بلوا و گرفتاري پيش خواهد آمد. اين امري است كه همه زبان شناسان و نه يك نفر ميتوانند آن را حل كنند و حيثيت و جايگاه زبان فارسي را پيدا كنند و سياستي در پيش گيرند كه به سود همه اقوام ايراني باشد. برخورد علمي و يافتن راه حل كه گه گاه در مطبوعات اشاره ميشود اما خيلي زود خاموش ميشود فقط از عهده زبان شناسان برميآيد كه اين روزها به تخصص مشغولند تا پرداختن به مسايل زباني.
استاد گروه زبان شناسي دانشگاههاي تهران با بيان اينكه مشكلات عديده، نوشتن يك دستور زبان منقح و مورد قبول همگان و مشكل تهيه فرهنگيهاي يك زبانه براي فارسي و براي مقاصد مختلف در سطوح گوناگون هنور برجاست گفت: يك مشكل ديگر اين است كه تا چهاندازه توانستهايم با علوم مربوطه رابطه برقرار كنيم و هنوز فقط يكي دو تا علم ضروري با روانشناسي ربط پيدا كردهاند اما به چندين حوزه توجهي نشده است. ديگران كتابهاي متعددي در امر ادبيات و شناخت ادبيات نوشتهاند و هنوز ما بايد چشم به ديگران داشته باشيم كه از نظريهها و آراي ادبي مبتني بر زبان شناسي استفاده كنيم.
وي ادامه داد: بسط و گسترش زبان شناسي وجود داشته پس ركود نيست كه باعث كمرنگي حضور زبان شناسي شده، تخصص هم بيشتر شده است كه ميتوانست با ساز و كار ارتباط فرهنگي همراه شود ولي خود وجود تخصص هم موجب بروز چنين وضعيتي نشده بلكه علت بروز آن، در درجه اول به فقدان نقد و روحيه انتقادپذيري در ميان اقوام ايراني برميگردد و اين فقدان حاصل دورافتادگي اين رشته است كه البته وجود آن در جوامع تداوم دارد. در ايران ما كمتر تداوم فكر يكديگر هستيم. زماني اين وضعيت وجود نداشت و هر وقت مقاله يا كتابي نوشته ميشد اول در جريان اين نوشتن، داد و ستد علمي و تعامل بين افراد بود و بعد كتاب چاپ ميشد. فقدان نقد سبب ميشود كه فضايي روحي بين ما ايجاد شود كه مبتني بر بدبيني و سو تدبير است و همين فضا اجازه نقد نميدهد. اگر غربيها دراين زمينه موفق بودهاند به خاطر وجود همين عامل است.
دكتر حق شناس تمركز بيش از حد روي موضوعات بسيار محدود را از ديگر مشكلات عنوان كرد و اظهارداشت: افرادي كه در حوزه زبان شناسي كار ميكنند نميدانند كه اين تخصصي شدن بيش از حد و نپرداختن به حوزههاي زبان شناسي ديگر به نحوي سبب شده ما تفاوتهاي همديگر را احساس كنيم و به تشابهاتمان پي نبريم.وي ادامه داد: علت ديگر، جهت تحقيقات ماست؛جهت ما به سوي اثبات نظريه است نه قرائت . ما در جهت استفاده از نظريهبراي رفع كمبودهاي زبان حركت نميكنيم بلكه از زبان براي اثبات يا رد نظريهها استفاده ميكنيم كه حاصل آن تكه تكه شدن زبان و قطع ارتباط از مسئلهاي است كه بايد موضوع نظريه باشد. ما در پرتو كشف كمبودهاي نظريه ميتوانيم به ارتقاي نظريه هم خدمت كنيم.
مولف تاريخ مختصر زبان شناسي فقدان اصطلاح را علت چهارم مشكلات زبان شناسي عنوان كرد و گفت: من از اين فقدان تحت عنوان سنت ستيزي ياد ميكنم. چندين سال است چشم به راه نظريههاي تازه هستيم تا نظريههاي كهنه را دور بريزيم. اين نوع مدپرستي در خود بازار است كه در صدد مواخره آخرين مد است نه در حوزه دانشگاه. بايد به همان اندازه كه درصدد نقد، سنجش و ارتقاي نظريههاي موجود هستيم درصدد به كار بردن نظريههاي قديمي هم باشيم تا در حوزههاي زبان شناسي ريشه ندوانيم. نظريههاي تازه به جايي نميرسد و علت ديگر منقطع شدن رابطه با علوم ديگر است.
مرجع: حيات نو