آفتابنیوز : شهروز ابراهیمی - کردستان عراق فرایند دوری از حکومت مرکزی عراق را از دهه ها پیش آغاز نموده و ریشه های این فرایند در واقع در سال 1991 – سال حمله آمریکا به عراق برای آزاد سازی کویت - قرار دارد که بعد از آزاد سازی کویت، کردها در معرض بیشترین سرکوب تاریخی از طرف حکومت بعثی صدام حسین قرار گفتند و صدام بعثی قساوت را تا بدانجا رساند که آنها را زنده به گور می نمود.
این تجربه تلخ آنها را در این حرکت به سمت واگرایی مصمم نمود. جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق و سرنگونی صدام و دگرگونی ساختار سیاسی و حکومتی عراق این فرصت را برای آنها مهیا ساخت که به عنوان حکومتی خودمختار در چارچوب قانون اساسی عراق قرار گیرند.
این جنگ دومین محرکه قوی برای دوری هرچه بیشتر از حکومت مرکزی بود. ظهور داعش در عراق و سوریه، بی ثباتی هرچه بیشتر عراق، تضعیف حاکمیت آن و مداخله بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای سومین گام بزرگ را برای دوری هرچه بیشتر فراهم ساخت به حدی که از چارچوب خودمختاری قانونی فراتر رفته و بدون به رسمیت شناخته شدن چیزی شبیه دولت مستقل را به نمایش گذاشتند و کشورهای منطقه نیز خواسته یا ناخواسته در جهت منافع خود – برعکس نیات خود- آنها را هرچه بیشتر یاری رساندند. به عنوان مثال عجیب است که ترکیه بیشترین رابطه اقتصادی را در سالهای اخیر با کردستان عراق داشته است.
اکنون در مرحله آخر اعلام کردند که در 25 سپتامبر 2017همه پرسی استقلال را برگزار خواهند نمود. به نظر می رسد که این اعلام همه پرسی بطور نمادین هم که باشد، در جهت امتیاز گیری از حکومت مرکزی عراق و حتی بازیگران منطقه ای می باشد.
بازیگران منطقه ای از قبیل ایران، سوریه، عراق و ترکیه از حیث تاریخی مخالف استقلال کردهای منطقه در هرکشورو از جمله در عراق می باشند. چرا که در ادراک تصمیم گیران این کشورها کردها تهدید مشترک منطقه ای بوده و این موضوع آن ها را در جهت همسویی و همگرایی بر ضد تأسیس کشورمستقل قرار داده است.
همکاری های تاریخی در این جهت داشته اند که نمونه آن توافق ایران و عراق در زمان شاه سابق ایران و توافق کنونی ایران و ترکیه و احتمالأاجرای عملیاتهای مشترک بر ضد گروه های تروریستی کردها در مرزهای مشترک ایران و ترکیه و همین طور در مرزهای سوریه – ترکیه نمونه آن می باشند.
بحث نگارنده این است که اگرچه این توافقات تاریخی پاسخی در برابر تهدید تشکیل کردستان و یا گروه های تروریستی در مرزها بوده و پاسخی در خور در برابر این تهدیدات بوده است ولی در عین حال تصمیم گیران دوکشور ترکیه و ایران و همین طور کشورهای سوریه و عراق- که اکنون بی ثبات هستند- از یک نکته مهم دیگر نیز نباید غافل باشند و آن این که دنیای امروز بویژه بعد از تحولات عربی از سال2011 به بعد با دنیای سابق تفاوت های مهمی پیدا کرده است که عنایت به این تفاوت ها می تواند تصمیم گیری آنها را معقولانه تر و به روز تر کند و کارآمدی را در برابر تهدیدات افزایش دهد.
دنیای امروزی دنیای "پسا وستفالی" حاکمیت است که مفهوم پردازی دیگری از حاکمیت را می طلبد. یک نوع مفهوم پردازی که با دنیای امروز ضمن این که باید منطبق باشد، پاسخگوی اساسی و پایا در برابر تهدیدات اساسی و پایا بوده باشد.
در چارچوب مفهوم پردازی نوین از حاکمیت، حاکمیت بایستی منعطف بوده و پاسخ نظامی سخت افزاری به تهدیدات فیزیکی بایستی با پاسخ های نرم افزاری قدرت تلفیق گردد و حتی به این دومی نسبت به اولی تأکید بیشتر گردد.
در دنیای ارتباطات و دهکده جهانی و دنیای تنیده در شبکه های اجتماعی پاسخ ها به تهدیدات لازم است منطبق با مقتضیات روز گردد - هرچند که واقعیت این است که پاسخ نظامی همواره تا دهه های بعدی در دستور کار قرار خواهد گرفت.
حاکمیت منعطف گوش شنوای خوبی دارد و برعکس حاکمیت مدرن گذشته صرفأ در پی دیکته نمودن یکجانبه و تک خطابه ای نیست.
حاکمیت منعطف، تعامل دوسویه با مردم سرزمینش دارد و تقاضاها و مطالبات را قبل از این که به فاز تهدید فیزیکی برسد می شنود و پاسخ های معقول و مشروع می دهد.
اگر چه وضعیت قومیت ها در طی یکی دو دهه اخیر و بویژه با دستورکارقرار دادن "منشور حقوق شهروندی" در دولت آقای روحانی بهبود یافته و می رود که آینده خوبی در چارچوب قوانین اساسی و مدنی داشته باشند ولی کافی نیست.
ترتیبات قانونی و نهادی بهتری لازم است تا آینده روشنی در موقعیت و منزلت آنه ا قرار دهد و به همان نسبت که بهبود در وضعیت حقوق اقوام و تمام ملیت ها در دردرون کشور رخ دهد به همان میزان ثبات کشور بیشتر تضمین خواهد شد.
هرچهار کشور منطقه بهتر است دستورکارهای قانونی لازم برای بهبود منزلت تمام اقوام و ملیت ها تدارک ببینند بویژه که با تجربه گرفتن از دو کشور عراق و سوریه، ایران و ترکیه در کنار توافقات امنیتی و نظامی، می توانند الهام بخش در پیش گرفتن راهکارهای نرم افزاری قدرت هم باشند.
نباید غافل شویم که قریب به اتفاق کشورهای دنیا از آسیا گرفته تا اروپا و آمریکا متشکل از اقوام و ملیت های مختلف هستند.
باز غافل نشویم که بسیاری از کشورها از جمله کشورهای شمال و تعداد محدودی کشورهای جنوب نه تنها بر چالش واگرایی بطور پایدار فائق آمده اند بلکه از آن فرصتی برای وفاق ملی و ثبات و فرصتی برای یکدستی ملت و هماهنگی آنها در جهت توسعه کشور ساخته اند.
بر عکس بسیاری کشورهای جنوب راه کار سخت افزاری را پیش گرفته و ضمن این که از فرصت های توسعه خود را محروم ساخته اند این چالش قومی هم همواره در فرصت های مناسب قد علم کرده و توان دولت ها را به تحلیل برده است.
اصولأ یکی از دلایل وقوع تحولات عربی در کنار عوامل دیگر، همین تمامیت خواهی هویتی- قومی بوده است که در کشورهای دیکتاتوری عربی نمود بارزی داشته است.
بیاییم از این ها و تجربه های گذشته جهانی و تجربه نزدیک عراق و سوریه درس بگیریم. راهکارهای اساسی نرم افزاری در کنار راهکار نظامی بهترین، منطقی ترین، مقبولترین، مشروعترین و پایدارترین پاسخ به تهدیدات فیزیکی و سخت افزاری است و اصولأ این نوع تهدیدات اغلب محصول و معلول تمامیت خواهی قومی- هویتی و فرهنگی است.
شهروز ابراهیمی دانشیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان