آفتابنیوز : او دلیل پیش قدمی آمریکا برای گفتگو با ایران درباره پرونده هسته ای را تلاش برای همراه کردن روسیه و چین با سیاست های واشنگتن دانسته است.
منیر شفیق می نویسد: برخی باور ندارند و یا نمی خواهند باور کنند که در مواضع آمریکا و ایران تناقض هایی وجود دارد.
منیر شفیق در
الجزیره می نویسد: با اعلام پیشنهاد آمریکا مبنی بر آمادگی مشروط برای گفتگو با ایران، بحران پرونده هسته ای وارد مرحله جدیدی شد.
گام تازه واشنگتن برای گفتگو با تهران ، به هرحال یک گام به عقب تلقی می شود و چیزی جز این نیست، الان این گام را چگونه باید تفسیر کرد؟
جواب آن ساده است، به بن بست رسیدن آمریکا در اقناع روسیه و چین به منظور استفاده از فصل هفتم منشور ملل متحد بر ضد ایران.
بسیار طبیعی می نماید، که آمریکا و اروپا با توجه به مواضع دو عضو شورای امنیت (روسیه و چین) و عدم همراهی این دو موجب هراس آنها از رویارویی با ایران گردید.
مواضع مسکو و پکن باعث شد، آمریکا یک گام به عقب برگردد و خواهان حضور در کنار اروپا برای گفتگوی با ایران باشد، البته این گفتگو مشروط به تعلیق غنی سازی اورانیوم است.
با آنکه موضع اخیر آمریکا مورد تقدیر روسیه، چین و اروپایی ها قرار گرفت، اما به این معنی نیست که این موضع موجب خرسندی آنها شده است.
چنانچه گفتگوی تهران و واشنگتن جنبه عملی به خود گیرد، نیز این دو دور یک میز دوطرفه نخواهند نشست و بی تردید گروه 1+5 نیز در این نشست حضور خواهند داشت چرا که همه طرف های درگیری در پرونده به دنبال کسب جایگاه و منزلت بین المللی هستند و از سوی دیگر هر کدام دنبال تعیین سرنوشت فعالیت هسته ای ایران هستند.
نباید فراموش کرد که اروپایی ها، روسیه و چین هر کدام خواهان شکل گیری نظام چند قطبی هستند.
این در حالی است که آمریکا کماکان به دنبال نظام تک قطبی است.
مشارکت اعضای گروه 1+5 در حل بحران های جهانی را می توان در راستای یک نظام چند قطبی ارزیابی کرد.
رویکرد فعلی به دلیل شکست سیاست های آمریکا در عراق و شکست گفتگوی اروپایی ها بدون روسیه و چین با ایران به سوی نظام چند قطبی پیش می رود. اما به نظر می رسد که نظام چند قطبی محصول هرج و مرج واقع شده در گوشه و کنار جهان است.
به همین دلیل نمی توان این نظام را به درستی قبول کرد و اطمینان داشت جهان به سوی چند قطبی شدن در حال پیش روی است و همین گونه نیز نظام تک قطبی را به همین دلیل نمی توان پذیرفت.
به همین دلیل ائتلاف شکاف بین کشورهای بزرگ در برخورد با پرونده هسته ای ایران، در یک نگاه دقیق بیانگر بالاگرفتن اختلاف ها و تناقض ها بین کشورهایی است که منافع ملی آنها در تقابل یکدیگر بوده و با همدیگر ناهماهنگ است.
مواضع طرف های درگیر در پرونده هسته ای ایران، بی تردید بیانگر تناقض های موجود در عرصه روابط بین الملل است که اکنون در رفتار غرب، روسیه و چین و تا حدودی هند قابل مشاهده است. چنانچه پرونده ایران منجر به یک رویارویی نظامی شود تناقض فاحشی بین آمریکا و اروپا را نمایان خواهد ساخت.
بدیهی است که روسیه و چین یا هند هیچ مرزی برای اتخاذ مواضع خود در برخورد با پرونده ایران تعیین نکرده اند. در واقع مرز و سقف این کشورها برای تعیین مواضع نهایی این کشورها را روابطشان با آمریکا و غرب تعریف می کند.
باید بدانیم که هیچ کدام از این کشورها خواهان وجود ایران هسته ای حتی در مقیاس صلح آمیز آن نیز نیستند. از اینجا می توان فهمید که چرا دولت بوش یک گام به عقب برگشت و خواهان گفتگوی مشروط با ایران شد.
اما این گام به عقب آمریکا یک گام بلندتر و رو به جلو را در درون خود جای داده است. چرا که در صورت شکست در این مرحله، بی تردید روسیه و چین در مقابل آمریکا منزوی می شوند. و به خواسته های آمریکا در چارچوب عمل در شورای امنیت بر ضد ایران تن خواهند داد.
دولت بوش با همین ترفند روسیه و چین را ملزم کرد تا در این مرحله همراه آمریکا باشند. به همین دلیل نیز پوتین سعی کرد از این الزام، با این گفته که «سخن گفتن از تحریم زود هنگام است» شانه خالی کند.
می توان گفت که پرونده هسته ای ایران بدون تغییر مواضع اصلی تمامی طرف های درگیر در آن وارد مرحله تازه ای شده است.
مرحله ای که امکان مانورهای بزرگ سیاسی در آن وجود دارد. آمریکا و اروپا همانند گذشته ادامه برنامه هسته ای و غنی سازی اورانیوم ایران را غیرقابل قبول می دانند. ایران نیز بر حق خود در دستیابی به فناوری هسته ای صلح آمیز تاکید دارد.
روسیه و چین در میان این دو به دنبال راهکاری هستند که رضایت غرب و ایران در آن لحاظ شده باشد. از ابتدای آغاز اختلاف های ایران و آمریکا، برخی ها قبول ندارند و یا نمی خواهند قبول کنند که بین آمریکا و ایران اختلاف ها و تناقض های بسیاری وجود دارد. و آنها را در حد خیمه شب بازی می دانند. اینان حتی قانون داماتو را فراموش کرده اند.
برخی دیگر بدون ارائه دلیل از اجرای یک معامله بین ایران و آمریکا سخن می گویند. در حال حاضر ما در مقابل چند حقیقت روبه رو هستیم. آمریکا و اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که در صورتی که ایران تمامی فعالیت های هسته ای خود را متوقف نکند، باید به رویارویی قطعی با آن پرداخت.
این دو حتی غنی سازی در خارج از ایران و با مشارکت مستقیم ایرانی ها را قبول ندارند. ایرانی ها نیز احساس می کنند که لقمه را به دهان خود رسانده اند.کسانی که ادعا دارند بسته پیشنهادی اروپایی ها هم تراز لقمه ایرانی ها است (طبق استراتژی ایران) در موضع و محتوا اشتباه کرده اند.
به جز جنگ و ترساندن ایران از جنگ هیچ چیزی تهران را به عقب بر نمی گرداند به همین دلیل سطح این کشمکش دیپلماتیک بالا گرفته است. در یک کلام، جهانیان امروز در حال آماده کردن خود در مورد آنچه که آمریکا و اسرائیل برای ایران تدارک دیده اند، هستند.