چندین ماه از انتخابات ۹۶ گذشته است، اگر موافق باشید با توجه به
گذشت زمان و شرایط مساعد کنونی برای نقد و تحلیل عملکرد جریانهای سیاسی
بحث را از انتخابات شروع کنیم.
جریان اصولگرایی متاسفانه در انتخابات
ریاستجمهوری علیرغم اینکه گزینه واحدی داشتند، نتیجه را واگذار کردند. در
این رخداد عوامل متعددی نقش داشتند ولی نقطه مثبت هماهنگی و انسجام بین
نیروهای ارزشی بود. در این انتخابات به جای اینکه چند نفر با رایهای
پراکنده وارد میدان شوند، یک رای متمرکز ۱۶ میلیونی شکل گرفت.
بسیاری از سیاسیون و احزاب معتقدند شرکت در رقابت با رئیسجمهور مستقر امری
اشتباه است و نباید به این مساله ورود کرد. در سال ۹۶ هم از ابتدا عدهای
این ساز را کوک کردند که اصولگرایان بهتر است گزینهای در انتخابات نداشته
باشند یعنی از نگاه آنان رقابت «بیفایده» بود! اما امروز میتوانیم ببینیم
که رایآوری ۱۶ میلیونی در رقابت با رئیسجمهور مستقر هم «بیسابقه» بوده
است.
علت پیروزی روحانی و رای ۲۴ میلیونی او را چه میدانید؟
شواهد و قرائن متعدد نشاندهنده آن است که بیشتر رایها به حجتالاسلام روحانی به دلیل برجسته شدن آزادیهای فرهنگی و اجتماعی است نه به خاطر عملکرد اقتصادی دولت یازدهم.
یکی از نقدهایی که همواره درباره اصولگرایان مطرح بوده عدم عملکرد مناسب در برخی از مناصب و نهادهای زیرمجموعه خودشان است.
نقش اصلی برای برطرف شدن مشکلات مردم بر
دوش دولت خواهد بود. درست است که بسیج، سپاه، بنیاد مسکن و بنیاد مستضعفان و
کمیته امداد در این زمینه وارد میشوند و کمک میکنند ولی از باب ناگزیری و
ضرورت حاد وارد این عرصهها میشوند. البته شاید یکی از اشکالاتی که
همواره به اصولگرایان نسبت داده شده، این است که بار ضعف نهادها بر دوش
اصولگرایان بوده، در حالی که جریان اصولگرایی یک جریان سیاسی است یعنی در
عین حال که موید نظام و در مسیر امام و رهبری گام برمیدارد و از ارکان
نظام با صراحت حمایت میکند به این معنا نیست که مثلا هر مشکلی در قوه
قضائیه یا شورای نگهبان باشد، جریان اصولگرایی باید هزینه آن را بپردازد.
جریان اصولگرایی تاکنون مرزبندی با عملکرد نامناسب قوه قضائیه داشته است؟
به ندرت اتفاق افتاده که ایرادات را مطرح و
بهجد انتقاد نکند. مثلا صداوسیما در این چهار سال در دست جریان اصولگرایی
بوده یا بیشتر با دولت همراهی داشته است؟ روند برنامههای صداوسیما
بهگونهای بوده است که درمجموع نتیجه به نفع آقای روحانی رقم خورد و ایشان
انتخاب شد.البته ما هیچگاه نمیخواهیم مانند اصلاحطلبان افراطی نقش
اپوزیسیون را ایفا کنیم. در عین حال که نقاط قوت نهادهای حاکمیتی را بیان
میکنیم و حمایت لازم را دربرابر هجمههای ناجوانمردانه انجام میدهیم.
آیا نقد مشخص و روشن از دستگاهها جزء برنامههای آینده اصولگرایی است؟
بهعنوان فردی که سالهای سال در جریان
اصولگرایی بودم، فکر میکنم باید در مواردی تجدید نظر صورت گیرد و باید
برخی از ملاحظات نادرست را کنار بگذاریم. بهعنوان مثال اگر در جایی قوه
قضائیه در برخورد با دانهدرشتها کوتاهی و مماشات میکند ما باید پیشگام
مطالبهگری باشیم و طلایهدار امر به معروف و نهی ازمنکر شویم.
به نظر شما مدل جمنا توانسته است پاسخگوی نیازها باشد؟ برخی نقدها به این مجموعه وارد بود که میگفتند در راس تشکیلات حلقه بستهای وجود دارد.
جبهه مردمی یک هیات موسس داشت که گام به
گام به سمت فراگیری و مردمی شدن حرکت کرد و برای اولینبار این شیوه در
کشور عملیاتی شد که حدود سههزار نفر از سراسر کشور در یک تجمع ملی اتخاد
تصمیم کنند.
البته انتخاب آن سه هزار نفر هم قدری سوال ایجاد کرد.
ممکن است اشکالات، ضعفها و نقدهایی وجود
داشته باشد، به هر حال خالی از اشکال نبود اما در نوع خود این حرکت بینظیر
بود. مثلا در گذشته میگفتیم پنج نفر از شورای هماهنگی بنشینند و
تصمیمگیری کنند یا ترکیبهای گوناگونی مانند ۵+۶ پشت درهای بسته تصمیمگیر
بودند.
رایگیریها درست بود؟
بعد از شمارش آقای حاجی بابایی حرف و
حدیثهایی مطرح بود که حتی با بازشماری آرا نیز ادامه پیدا کرد. براساس
مکانیسم اعلام شده، سعی بر این بود که رایگیری به درستی انجام شود. بله،
یک مورد بود که رسیدگی شد و ایشان در جمع پنج نفر اول قرار گرفت.
گفته شده که پنج فروردین اعضای جمنا نزد آقای رئیسی رفتند و موافقت
ایشان را برای حضور در انتخابات گرفتند، یعنی دقیقا قبل از ۱۷ فروردین و
برگزاری انتخابات جمنا، آیا این صحت دارد؟
بالاخره باید با کاندیداها صحبت میشد تا
بدانیم جدی کاندیدا هستند یا خیر. از ۲۲ نفر به ۲۱ نفر رسیدیم و رایگیری
بین ۲۱ نفر انجام شد. درخصوص آقای رئیسی عدهای تردید میکردند و بعضی هم
میگفتند قطعا حضور دارد لذا لازم بود با ایشان صحبت شود تا تعیینتکلیف
شود.
این امر باعث نارضایتی در اعضای مرکزی جمنا شد؟
خیر. بحثی نبود. از ابتدا که نام آقای رئیسی مطرح شد هم در اولین مجمع ملی بیشترین رای را داشتند.
برخیها شبهه ایجاد کردند که در ابتدا هیاترئیسه تصمیمگیری کردند و بعدا اعلام شد.
خیر. از همان ابتدا بعضی دوستان اصولگرا و
احزاب جبهه مردمی را متهم میکردند که میخواهند آقای قالیباف را گزینه
نهایی کنند و میگفتند گزینه شما معلوم است و همه این حرکات و اقدامات صوری
و نمایشی است. در ادامه دیدند اصلا بنا نبود آقای قالیباف به هر قیمتی
گزینه نهایی شود.
طبق نظرسنجیها اگر آقای رئیسی کنارهگیری میکرد احتمال داشت آقای قالیباف به مرحله دوم برود.
نه چنین نبود. نظرسنجیهای صداوسیما، بسیج
و دانشگاه تهران مبنای کار بود. یکشنبه قبل از انتخابات هرسه نظرسنجی آرای
آقای رئیسی را با فاصله بیشتری از قالیباف نشان میداد. البته اوایل که
حضور آقای رئیسی نامعلوم بود آرای آقای قالیباف با فاصله قابل توجهی از
دیگر کاندیداهای اصولگرا بیشتر بود. ولی بعد که کاندیداتوری آقای رئیسی جدی
و تبلیغات ایشان گسترش یافت بهتدریج از بقیه پیشی گرفت و اواخر از آقای
قالیباف هم بیشتر شد. لذا تصمیم شورای مرکزی جبهه مردمی همراه واقعنگری و
شرایط میدانی و به دور از حب و بغض و اعمال نظر شخصی اعضای شورای مرکزی
بود، چون مهم نتیجهگیری بهتر بود نه اینکه ملاحظه افراد اصل باشد. برخی
افراد که اظهار دلخوری و گلایه میکنند خودشان چقدر فعال بودند و به جبهه
کمک کردند؟ اگرآستین همت را بالازده و استان به استان فعالیت تبلیغی کرده
بودند قطعا وضع بهتری داشتیم. برخی در حرف ادعا داشتند همراه هستند و اظهار
محبت هم میکردند اما عملا اقدامی ندیدیم. البته اگر فعالیتهای غیبی
داشتند ما بیخبر هستیم. {خنده}
منتقدانی که فعالیت نمیکردند جزء شورای مرکزی هم بودند؟
در شورای مرکزی کسی را ندیدم که با اصل حرکت جبهه مخالف باشد و اگر انتقاداتی هم اعضا داشتند در جلسات بیان میکردند.
مثلا به آقای حداد و برخی افراد که در شورای مرکزی بودند انتقاد میشد که چرا زمان انتخابات خوب وارد میدان نشدند.
آنها هدایت کار را در جبهه برعهده داشتند و این وظیفه سنگین و پرزحمتی بود. مرتب جلسه برگزار میشد. کار را کم نبینید.
آقای قالیباف در برنامه جهانآرا اعلام کردند که به من فشار آوردند که من کاندیدا شوم و بعد با فشار کنار رفتم.
به هرحال از ۵۰ نفر پیشنهادی، هیات بررسیکننده ۲۲ نفر را واجد حداقل شرایط دانستند که نسبتا شناخته شده باشند و احتمال تایید صلاحیت آنها توسط شورای نگهبان باشد. این ۲۲ نفر کسانی بودند که سابقه مدیریت ارشد داشتند یا نماینده مجلس بودند. بقیه هرچند افراد خوب و ارزشی بودند ولی تایید شدن آنها از سوی شورای نگهبان بلاشک منتفی بود.
از ۲۲نفر تعدادی فعالتر وشناختهشدهتر
بودند و برای تبلیغ به استانها و شهرستانها سفر میکردند و برخی اصلا
حاضر نبودند تلاشی کنند و میگفتند اگر قطعی شد و جزء پنج نفر قرار گرفتیم
شروع میکنیم که جزء پنج نفر اول انتخاب نشدند و دلیل مهم آن کمکاری
خودشان بود.
پنج نفر که مشخص شد رئیسی و قالیباف گفتند سازوکار جمنا را قبول نداریم،
عملا باید حذف میشدند. آقای ضرغامی هم نامهای برای شورای مرکزی نوشت که
اگر این دو نفر را قبول ندارند حذف شوند و افراد بعدی جایگزین شوند.
وقتی رایگیری انجام شد و پنج نفر تعیین
شدند بنا بر این بود که از پنج نفر به یک نفر برسیم نه اینکه اگر کسی
انصراف داد فرد دیگری جایگزین شود و همینطور تا آخر پنج نفر باقی بمانند.
به دوشنبه قبل از انتخابات برویم که آقای قالیباف کنار رفت. نظر شما بهعنوان یکی از اعضای شورای مرکزی جمنا چه بود؟
در روز یکشنبه که نظرسنجیهای بعد از
مناظره سوم بررسی شد معلوم بود که اگر هر دو کاندیدای جبهه در صحنه بمانند
انتخابات به نفع آقای روحانی خواهد شد. برخی گفتند اگر یک کاندیدا به نفع
دیگری کنار رود و تلاش هماهنگ و جدی صورت بگیرد چهبسا تغییری ایجاد شود و
درصدی از افراد مردد و قشر خاکستری به این جمعبندی برسند که با یکی شدن
کاندیدای نیروهای انقلاب کفه ترازو به نفع آنها سنگین شده و در نتیجه به
گزینه نهایی جبهه مردمی رای دهند. این نظر با استقبال اکثریت مواجه شد ولی
قرار شد تحمیلی در کار نباشد و بهعنوان یک توصیه با دکتر قالیباف مطرح
شود. یعنی توصیه بود.
پس فشاری به آقای قالیباف نبود؟
خیر. قرار این بود که خود آقای قالیباف به
جمعبندی برسد و ظاهرا همین نتیجه حاصل شد. اگر ایشان هم میماند باز
نتیجه به نفع ما نبود.
بیشتر رای آقای قالیباف برای آقای روحانی رفت. برخی میگویند بهتر بود آقای رئیسی در مراسم مصلی معاون اولی آقای قالیباف را بیان میکرد که این خیلی تاثیر داشت. این مشورتها داده نشد؟
نظر ما همین بود. بهتر بود با صراحت معاون
اولی قالیباف اعلام میشد یا همراهی آقای قالیباف با آقای رئیسی در روز
آخر در مشهد تاثیرگذار بود.بله بهتر بود با صراحت اعلام میشد که قالیباف
معاون اول رئیسی خواهد شد.
چرا اطرافیان آقای رئیسی مخالفت کردند؟
نمیدانم در پشت صحنه چه اتفاقی رخ داد.
شورای مرکزی رسما اعلام کرد آقای رئیسی این اتفاق انجام شود؟
خیر. ما هیچ موقع نمیتوانستیم چیزی را
تحمیل کنیم. بهعنوان طرف مشورت و حامی نظرات مشفقانه منتقل میشد ولی
تصمیم نهایی با کاندیدا بود.
سال ۹۲ اصلاحطلبان به آقای عارف گفتند کنار برود و او رفت کنار. منظور از اینکه حزب نیستیم چیست؟
آنها یک سازوکاری برای خود در نظر
گرفتهاند که فصلالخطابی در بین آنها وجود دارد و همه تبعیت میکنند.
همانطور که درخصوص لیست امید شاهد بودیم طرفدارانشان برای مجلس در تهران
به کسانی رای دادهاند که در سال دوم مجلس هم بعضی از آنان ناشناخته هستند و
هنر اصلیشان در لیست قرارگرفتن است!
اگر در جمنا میگفتید آقای رئیسی کنار برود، میرفت؟
چرا چیزهایی راکه پیش نیامده میپرسید. {خنده}
بعضی میگفتند جبهه کابینه را معرفی کند. شاید این از جهاتی
رایآور بود اما از سوی دیگر این سوال مطرح میشد پس رئیسجمهور چکاره
است؟ رئیسجمهوری که از اول وامدار باشد چگونه میخواهد کشور را اداره
کند؟
این چنین شبهات و ابهاماتی هم مطرح میشد.
ستاد کاندیداها هم قبول نمیکردند جمعی بنشینند و چنین تصمیماتی بگیرند
لذا نظرات غالبا جنبه توصیه داشت. ممکن است در آینده افراد برای این امور
راهکارهایی در نظر بگیرند که مثلا جبهه چقدر ورود پیدا کند ولی در اولین
تجربه خود جبهه نمیخواست با اتخاذ مواضعی، تبعات منفی ایجاد کند.
شما گفتید وضع آقای رئیسی از آقای قالیباف بهتر بود و در نظرسنجی
بعد از آخرین مناظره مشخص بود دولت آقای روحانی باقی میماند. چرا آقای
رئیسی را کنار نگذاشتید که از او برای دوره بعد قهرمان بسازید؟
درست است که نظرسنجیها پایه علمی داشت
ولی نمیتوان گفت چون در نظرسنجی عقب هستیم چند روز به انتخابات رقابت را
رها و نتیجه را واگذار کنیم.
میشد آقای رئیسی را برای انتخابات دیگر نگه میداشتید و در کارنامهشان باخت ۲۴ میلیونی ثبت نمیشد؟
ما روز یکشنبه به این جمعبندی رسیدیم که
رای آقای روحانی بالاتر است. به هر حال در همان چند روز هم ممکن بود
اتفاقاتی رخ دهد. برای نمونه در همان چند روز موجی که در تهران و مشهد
ایجاد شد اگر به خوبی مدیریت و بهتر تبلیغ و بیشتر بهرهبرداری میشد
چهبسا نتایج بهتری به همراه داشت.در اولین انتخابات ریاستجمهوری با وجود
اینکه پیروزی بنی صدر قطعی بود نیروهای خط امام یعنی بزرگانی چون شهید
بهشتی به هیچ وجه نپذیرفتند که کاندیدایشان انصراف دهد. این رویدادهای مهم و
مواضع افراد و جریانات در تاریخ ثبت میشود و برای آیندگان که میخواهند
مسائل را تحلیل کنند بسیار کلیدی و راهگشاست.
در نظرسنجیها بعد از آقای روحانی رای چه کسی بالاتر بود؟
آقای رئیسی بالاتر بود.
شما موافق بودید آقای قالیباف کنار بکشد؟
بنده هم متقاعد شدم. اگر هر دو کاندیدای
ما تا آخر در صحنه میماندند که بودند باز هم نتیجه نمیگرفتیم و انتخابات
به دوره دوم هم کشیده نمیشد. میگفتند اگر یکی کنار برود شاید بتوان موجی
در جامعه ایجاد کرد که در آرای گزینه واحد جهشی ایجاد شود. همه دست به دست
هم دهند و تغییری در شرایط به وجود بیاورند یعنی آقای قالیباف در کنار آقای
رئیسی جدی کار کند که ایشان هم همراهی کرد.
اما آقای رئیسی آنچنان که باید و شاید از آقای قالیباف حمایت نکرد.
دست ایشان را گرفت ولی نگفت معاون اول من هستند با اینکه خیلی از اعضای
شورای مرکزی به ایشان توصیه کردند این اتفاق بیفتد.
بالاخره اینها چیزهایی است که گذشته و
تاکید بر آن نداشته باشید. این بازخوانی گذشته است و قرار است از گذشته درس
عبرتی گرفته شود. بعد از انتخابات ساعتها و روزها در اینگونه موارد بحث و
آسیبشناسی صورت گرفته است.
یکی از اعضای شورای مرکزی در قضیه کنارهگیری آقای قالیباف گریه کرد.
در این خصوص بنده بیتقصیر و بیخبرم!
نظر شما درباره برنامهای که آقای قالیباف ارائه دادند و ماندن ایشان به جای آقای رئیسی چیست؟
بله درست است که درصدی از رای ایشان به
نفع آقای روحانی به صندوق ریخته شد ولی اگر آقای قالیباف میماند اینطور
نبود که ۱۰۰ درصد رای آقای رئیسی به سبد ایشان برود. چون در بین نیروهای
ارزشی هم عدهای سخت با آقای قالیباف مخالف بودند. اینطور نبود که بگوییم
اگر آقای رئیسی کنار میرفت ۱۰۰ درصد رای ایشان در سبد آقای قالیباف بود.
مثلا جبهه پایداری با آقای قالیباف مخالف بود و اگر قالیباف میماند به او رای نمیدادند؟
بله، عدهای مخالف بودند.
به نظر شما اگر آقای قالیباف میماند و شکست میخورد؟ چهره آقای رئیسی بهتر نبود که برای سال ۱۴۰۰ خرج میشد؟
ایشان وارد گود این مبارزه شد و اگر کنار میکشید تاثیر چندانی نداشت، انصراف را به نداشتن پایگاه مردمی و پذیرش شکست زودهنگام تفسیر میکردند. مگر اینکه از اول این تصمیم گرفته میشد که ایشان ورود نکند. بعضی از ابتدا این استدلال را داشتند که چون سابقه مدیریتی ایشان در قوه قضائیه بوده مستمسکی میشود که طرف مقابل با عدم پایبندی به قانون و اخلاق و با فضاسازی گسترده مردم را مرعوب سازد و همه اتهامات مربوط به قوه قضائیه را متوجه آقای رئیسی کند و اتفاقا شاهد عبور از خط قرمز بودیم وقتی روحانی از ۳۸ سال زندان و اعدام سخن گفت!
به هر حال وقتی فرد وارد گود شد، اگر کنار
بکشد معلوم نیست فرصتی برای بار دوم پیش بیاید. مثلا آقای عارف وارد شد و
بعد انصراف داد، آیا به نفع او شد و اگر یک بار دیگر وارد شود رای میآورد؟
علیالقاعده دیگر رای نمیآورد چون عقبنشینی وی بیانگر ضعف بود و به
موقعیت و اعتبار وی لطمه زد، به گونهای که در مجلس هم نتوانست حتی درحد
رئیس یک کمیسیون جایگاه داشته باشد.
شما به مناظرات اشاره کردید، به نظر شما در مناظرات آقای قالیباف بهتر ظاهر شد یا آقای رئیسی؟
هر کدام نقاط قوت و ضعفهایی داشتند.
بخواهید امتیاز دهید کدام بالاتر بودند؟
مقایسه نکنیم. نمیشود افراد را با هم مقایسه کرد.
چون بعدا در شورای مرکزی شنیده میشد که یکسری ناراحتی و گلایه
مطرح میشد، مثلا در مناظره آقای روحانی به آقای قالیباف هجمه کرد ولی آقای
رئیسی درباره اوضاع پاکستان صحبت میکنند.
اینکه نقدهایی داشتیم شکی نیست. اینکه بگوییم اینجا ایراد داشت و آنجا نقص داشت فعلا گرهی را باز نمیکند.
در بحث انتخابات باید کسی بیاید که بیان خوبی داشته باشد و بیان آقای رئیسی در مناظرههای آخر تازه داشت بهتر میشد.
باید فردی را انتخاب میکردیم که اطراف
جریان ولایی و اصولگرایی او را قبول داشته باشند و بهجد وارد صحنه شوند.
در این مرحله کسی همانند آقای رئیسی را سراغ نداشتیم. بله اگر از حدود دو
سال قبل نسبت به شخصیت دیگری وفاق صورت میگرفت و همه یک دل کار میکردند
حتما نتیجه بهتری حاصل میشد. به هر حال فضای کشور را دوقطبی کردند. با این
بحث که اگر اینها بیایند جنگ میشود و تحریمها گسترده میشود و آزادیها
سلب میشود و بگیر و ببندها و اعدامها شروع میشود، حتی پیرمردان و
پیرزنانی را پای صندوق کشاندند که بعد از گذشت ۳۸ سال در شمار رایاولیها
بودند!
حضور آقای رئیسی به دوقطبی کردن کمک کرد؟
رقیب بیشترین بهرهبرداری را کرد. بعضی
مقصر را جبهه انقلاب میدانند که ایشان را به صحنه فرستاد که بیشباهت به
استدلال عمروعاص و معاویه در مقصر دانستن حضرت علی(ع) در شهادت عمار یاسر
نیست!
رهبر معظم انقلاب اسلامی به احمدینژاد گفته بود وارد نشوید چون فضای سیاسی کشور را دوقطبی میکند. اینکه آقای رئیسی آمد و فضا دوقطبی شد به مصلحت کشور و جریان انقلابی بود؟
کسی پیشبینی نمیکرد آنها تا این اندازه
خطوط قرمز نظام را نادیده بگیرند. حتی بعضی اصلاحطلبان افراطی و پناهنده
خارج کشور مانند رجبعلی مزروعی سفارش کردند پرونده اعدامهای سال ۶۷ مطرح
نشود چون مردم میگویند اگر ایرادی وجود داشته در آن برهه چه کسانی در قدرت
بودهاند؟ رئیس دستگاه قضایی، دادستان، نخستوزیر و رئیس مجلس از چه طیف و
جریان سیاسی بودهاند؟! باید گفت مساله اعدام منافقین داعشیمسلک را مطرح
کردند و با ساحری و جادوی تبلیغات افکار عمومی را مدیریت کردند و دوستان ما
نتوانستند در آن فضای آلوده حقایق را آشکار سازند! آقای قالیباف الان از
شهرداری کنار رفته است و از موسویخوئینیها تا سیدحسن خمینی برای او نامه
مینویسند. واقعا اگر الان از ایشان تکریم میکنید چرا آن موقع این اندازه
آقای قالیباف را تخریب میکردید؟ روی بحث املاک نجومی چقدر مانور دادند.
این نشان میدهد که به اقتضای شرایط و منافع تصمیماتی میگیرند که آدم
متحیر میشود. این یک بام و دوهوا را چگونه باور کنیم.
اگر الان به اردیبهشت ۹۶ برگردید فضا را میدانید و پیشگویی نیست، بین آقای رئیسی و آقای قالیباف نظر شخصی شما کدام است که کنار بروند؟
من به خاطر اینکه آقای رئیسی مقبولیت
گستردهتری بین نیروهای مومن و متدین در سراسر کشور داشت ایشان را ترجیح
میدادم. بله. ولی اگر علم غیب داشتیم چه بسا طراحی دیگری میکردیم و طرحی
نو درمیانداختیم. {خنده}
نظر شما درباره نامه قالیباف چیست؟ جمنا روی نواصولگرایی فکر میکند؟
در اینکه دائما باید در حال اصلاح، پویایی
و تحول باشیم تردیدی وجود ندارد. باید همواره اشکالات خود را تصحیح کنیم
البته مفهوم این رویکرد این نیست که همه افرادی راکه تاکنون صادقانه زحمت
کشیدهاند مقصر بدانیم و همه را کنار بگذاریم. نباید پایهها و اصول را به
هم ریخت. گفتمان و ادبیات را باید به روز، جذاب و قابل فهم کرد و در عین
حال که به نیروهای جوان باید میدان داد از تجربه و دانش پیشکسوتان هم باید
استفاده کرد. طرح چنین مباحثی نیاز به تبیین و شفافیت دارد که موجب
برداشتهای متفاوت نشود.
نامه قالیباف شفاف نبود؟
بازنگری، تحول و ارتقا یک اصل مسلم و
ضرورت اجتنابناپذیر است و کسی تردید ندارد. همگان بر این باورند که نباید
دچار ایستایی، رخوت، درجا زدن و بسنده کردن به وضع موجود شد بلکه همیشه
باید نیازمند حرکت روبه پیشرفت باشیم. در دنیا هم وقتی احزاب و جریانات
سیاسی موفق نمیشوند، در کادر راهبری و گفتمان و برنامهها تجدید نظر
میکنند و درصدد انکار یا توجیه ضعفها برنمیآیند.
دولت دوم آقای روحانی چقدر میتواند موفق باشد؟
به نظر نمیرسد تغییر و تحولی اساسی در
کشور ایجاد شود زیرا توان و میزان کارآمدی اعضای کابینه معلوم است و چهبسا
از بعضی جهات از کابینه یازدهم ضعیفتر هم باشد. البته از این حیث که
اصلاحطلبان افراطی نتوانستند علیرغم فضاسازیهای گسترده و فشارهای آشکار و
پنهان در کابینه دوازدهم سهم بیشتری داشته باشند یک نقطه مثبت تلقی میشود
و امید است با مقاومت و درایت روحانی کمتر شاهد جنجالآفرینی و
مشکلآفرینی دولتمردان باشیم و اولویتهای کشور در هیاهوی حاشیهسازیهای
سیاسی گم نشود. به هرحال اگر فکر کنیم دولت با ترکیبی که دارد شقالقمر
خواهد کرد تصور درستی نیست.
علت شکست اصولگرایان در سال ۹۲ را میتوان آقای احمدینژاد دانست؟
تشدید تفرقه بین اصولگرایان نقش
تعیینکنندهای داشت. بعضی به تصور خودشان میخواستند وزنکشی کنند و فکر
میکردند نگرانی و مجالی برای برگشت اصلاحطلبان وجود ندارد. طیفهای مختلف
اصولگرایی چنان یکدیگر را تخریب کردند که زحمت رقیب را کم کردند و آنها هم
از این آشفتهبازار بیشترین بهرهبرداری را کردند! قطعا احمدینژاد و دیگر
چهرههای اصولگرا در تشدید منازعات سهم داشتند.
نقش علی لاریجانی در مجلس و رابطه او با دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
آقای لاریجانی در مجلس رابطه و همکاری قابلتوجهی با دولت دارد که یک نتیجه این تعامل رای بالای وزرای دولت دوازدهم است.
آقای لاریجانی را در دایره اصولگرایی میبینید؟
ایشان سابقه جدی و روشنی در اصولگرایی دارد، در زمانی که رئیس رسانه ملی بود به یاد دارم چقدر فعال بود و مواضع قاطعی در مقابل تندرویهای مجلس ششم و دولت موسوم به اصلاحات داشت. مثلا پخش گزارش افتضاحات کنفرانس برلین از تلویزیون تاثیر زیادی در روشنگری و رویگردانی مردم از طیف افراطی اصلاحطلب و در واقع تجدیدنظرطلب داشت.
البته چندسالی است که تفاوت رویکرد در
مواضع ایشان ملاحظه میشود و از مواضع قاطع وی در برابر اصلاحطلبان خبری
نیست. در حال حاضر موضع رئیس مجلس همراهی و همکاری با دولت است که در مقاطع
مختلف از جمله تصویب برجام به روشنی مشاهده شد.
به خاطر انتخاب ۱۴۰۰ است یا خیر؟
احتمالا ایشان انتقاداتی به برخی طیفهای
اصولگرایی دارد و براساس دیدگاه و تحلیلی که از مشکلات و شرایط جهانی دارد
حمایت از دولت را به نفع کشور میداند.
امکان دارد یکی از گزینههای جمنا باشد؟
الان برای ارزیابی و پیشبینی تصمیمات آتی
زود است. رویدادها و تحولات دو تا سه سال آینده میتواند در انتخاب
گزینهها از سوی جناحهای سیاسی موثر باشد. دکتر لاریجانی در سال ۸۴ یکی از
گزینههای اصولگرایان بود.
البته آن زمان شورای هماهنگی به آقای قالیباف رسید و آقای احمدینژاد و آقای لاریجانی...
شورای هماهنگی آقای لاریجانی را گزینه
نهایی اعلام کرد در نتیجه غالب تشکلها و فعالان اصولگرا از وی حمایت کردند
اما ایشان رای نیاورد.
یعنی یک بار آزموده شدند.
به هر حال در سال ۸۴ علیرغم تلاشهای بسیار نتیجه چیز دیگری شد و احمدینژاد انتخاب شد.
از وضعیت الان احمدینژاد و قالیباف و رئیسی کوتاه بگویید.
آقای احمدینژاد بعد از آن همه تلاش
شبانهروزی و ارائه خدمات گسترده در سراسرکشور، مواضعی گرفت که به موقعیت
ایشان و مدیران دولت نهم و دهم و حامیان پروپاقرص وی آسیب زد، ازجمله حمایت
از کاندیداتوری مشایی و بقایی و ثبتنام در انتخابات اخیر ریاستجمهوری و
ادامه این روند مفید نخواهد بود. انشاءا... بازنگری و تجدیدنظر خواهد شد و
ایشان همانطورکه بارها اعلام و افتخار کرده سرباز ولایت خواهد بود.
در مورد آینده آقای رئیسی چه فکر میکنید؟
آقای رئیسی در اولین حضور سیاسی خود نشان
داد از پایگاه و ظرفیت قابل توجهی برخوردار است. قطعا در آینده هم میتواند
بهطورجدی تاثیرگذار باشد. البته منظور این نیست که حتما کاندیدای
ریاستجمهوری شود.
ایشان را بهعنوان محور اجماع جریان اصولگرایی میتوان دید؟
بله، در انتخابات شاهد بودیم که به سرعت
در مورد ایشان بین نیروهای انقلابی و مردم متدین وفاق ایجاد شد. این
مقبولیت در ادامه کار هم میتواند نقش حائز اهمیتی داشته باشد. پایگاه
وسیعی دارند.
نظر شما درباره دیدار آقای رئیسی با تتلو چیست؟
در آن فرصت اندک تا انتخابات ازحیث سیاسی و رایآوری باتوجه به بهرهبرداری رقیب به نفع ایشان نشد. پیشنهاد ما از ابتدا برپایی همایشی باحضور هنرمندان شناختهشده و خوشنام بود که ظاهرا به دلیل فشردگی برنامهها خصوصا سفر به ۳۱ استان و برنامههای رسانه ملی این فرصت معالاسف فراهم نشد!