کد خبر: ۴۷۷۹۷
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۸۵ - ۰۹:۰۲
به مناسبت 28 خرداد سالروز درگذشت ابن سینا

بنيانگذار فلسفه نو افلاطوني اسلامي

آفتاب‌‌نیوز : 28 خردادماه، سالروز درگذشت ابن‌سينا حکيم و دانشمند ايراني است که روش تأثير گذار او بر تفکر علمي و برخورد انديشمندانه‌اش با عناصر خرافي و ارتجاع ديني عمده‌ترين سهم او بر ميراث فکري و فرهنگ بشري نسل‌هاي پس از خود چه در غرب و چه در شرق است.
«ابوعلي عبدالله‌بن‌حسين سينا» معروف به «ابن سينا» از سال 980 تا 1307 ميلادي (370 تا 428 هجري قمري) زيسته‌است. او در «افشنه» نزديک روستاي «خُرمَيثَن» به دنيا آمد. اين روستا در نزديکي «بخارا» در «ازبکستان» امروز قرار دارد که در آن زمان بخشي از قلمرو سامانيان بوده‌است. بنا بر پژوهش‌هاي انجام شده، مادر «ابوعلي سينا»، «ستاره» اهل «افشنه» بوده و پدر او نيز ايراني و زادگاهش «بلخ» بوده‌است.
پدر «ابوعلي سينا» از باورمندان عميق مذهب اسماعيلي بود که به هنگام جواني عزم «بخارا» کرد و در آنجا به‌عنوان مأمور دريافت ماليات در دربار «امير نوح‌بن ساماني» به کار مشغول شد. پس از مدتي امير، او را به «افشنه» فرستاد و در آنجا بود که او با «ستاره» ازدواج کرد. حاصل اين ازدواج، دو پسر بود که «ابوعلي»، پسر بزرگتر آن‌هاست. اين خانواده زماني که «ابوعلي» پنج ساله بود به «بخارا» مهاجرت کردند.
در مورد استعداد و هوش «ابوعلي سينا» بسيار گفته‌اند از جمله اين‌که در سن هفت‌سالگي، قرآن را از حفظ مي‌خواند و در ده‌سالگي از يک شخص بقال، رياضيات و فقه اسلامي و شيوه‌ي مباحثات مذهبي را آموخت. زماني که دانش آن بقال ديگر جوابگوي خواست‌هاي او نبود، «ابوعبدالله ناتلي» که فيلسوف برجسته‌اي بود، آموزش او را به عهده گرفت.
«ابوعلي» جوان، نزد «ناتلي»، منطق، هندسه‌ي اقليدس و المجسطي را فراگرفت و پس از آن، علوم طبيعي را بدون کمک معلم و استاد آموخت. از آموختن اين علوم که فارغ شد، تصميم به آموختن طب گرفت.
او بيشتر کتاب‌هاي آن زمان را از جمله کتاب‌هاي «حنين» و «زکرياي رازي» را بارها و بارها خواند و بر اين دانش نيز احاطه يافت. چيرگي او بر دانش پزشکي آن زمان تا آن جا بود که در سن شانزده‌سالگي، «اميرنوح ساماني» را معالجه کرد و به پاس آن اجازه يافت که از کتابخانه‌ي سلطنتي امير که داراي مجموعه‌اي غني از کتاب‌هاي نفيس بود راه يابد و به مطالعه بپردازد. مطالعه‌ي چنان کتاب‌هايي براي «ابن سينا» بسيار مغتنم بود چنان‌که او بيشتر وقت خود را در آنجا مي‌گذراند.
«ابوعلي» در شرح حالي كه خود نگاشته است درباره منابع آن كتابخانه مي‌گويد: « هر کتابي را كه نياز داشتم در آن جا پيدا کردم. گذشته از آن، در آن کتابخانه، كتاب هايي يافتم كه نام آنها به گوش بسياري از مردم نرسيده بود و من نيز پيش از آن نديده بودم و پس از آن هم نديدم . من توانستم آن كتاب ها را بخوانم و از آنها بهره ببرم و چون به سن هجده سالگي رسيدم ، از همه اين دانش‌ها فارغ آمدم .»
اما اين کتابخانه در سال 1000 ميلادي دچار حريق شد و در آتش سوخت. دردناک‌تر آن که او از جانب افراد مخالف، به آتش‌زدن کتابخانه متهم شد. هم‌زمان کشمکش‌هاي گوناگوني در اطراف «بخارا» هر روز در حال شکل گرفتن بود. در اين کشاکش‌ها، افرادي که «ابن سينا» را اسماعيلي مي‌دانستند، به مخالفت و کارشکني عليه او برخاستند.
«ابوعلی سينا» چندي بعد در سال 1000 ميلادي، پس از درگذشت پدر خویش، به جاي او، به عنوان پيشواي مذهب اسماعيلي به انجام وظيفه پرداخت. اين کار، بسياري را عليه او برانگيخت. علاوه بر اين، عوامل گوناگون ديگري از جمله آشفتگي اوضاع سياسي «بخارا»، او را واداشت که در سن بيست و يک سالگي، به «گرگانج» پايتخت امراء مأمونيه‌ي خوارزم، نقل مکان کند.
در «گرگانج»، شهري در کنار رود سيحون، او با استقبال گرم «ابوالحسن محمد سهيلي» روبه‌روشد. «ابوالحسن سهيلي» خود از بزرگان و فضلاي عصر بود که وزارت «اميرعلي» را نيز عهده‌دار بود. چندي در آن ديار به سر برد و در آرامشي که به دست آورد، توانست برخي از آثار و کتاب‌هاي خود را تأليف کند.
پس از آن در نتيجه‌ي نفوذ «محمودبن سبکتکين» در خوارزم و تعصب و تنگ نظري سلطان محمود، مجبور شد به همراهي «ابوسهل مسيحي» پيش از سال 403 ، « گرگانج » را از راه بيابان‌هاي «خوارزم» ترک کند و از راه «نسا»، «ابيورد»، «توس»، «سمنان»، «شقاق» و «جاجرم» به «گرگان» برود. 
هدف «ابن سينا» از قبول و تحمل رنج سفر آن بود که به دربار «شمس‌المعالي قابوس وُشمگير» برسد که شنيده بود حرمت دانشمندان و اهل ادب را مي‌شناسد. اما در اين ميان خبر رسيد که او را به قتل رسانده‌اند. از اين رو،
«ابن سينا»، به سوي گرگان رهسپار شد. در آنجا نيز آرامشي به کف آورد و توانست به نوشتن کتاب «قانون»، «رساله‌ي سرگذشت»، «‌المبدأ و المعاد»، «ارصادالکلية» و «خلاصة‌المجسطي» بپردازد.
او زماني بعد به «همدان» رفت. در اين شهر مدت نه سال ماندگار شد و وزارت «شمس‌الدوله ابوطاهرشاه خسرو ديلمي» را پذيرفت. در زمان وزارت او بود که سپاهيان «شمس‌الدوله» عليه او طغيان کردند و برکناري او را از اين شغل خواستار شدند. «ابوعلي» نيز مجبور شد که خود را از اين آشفتگي و خطر دورسازد.
او به مدت چهل روز در خانه‌ي «ابوسعيدبن خدوک» پنهان شد و پس از آن بار ديگر به وزارت «شمس‌الدوله» منصوب گرديد. البته پرداختن به امر وزارت، او را از کار نوشتن باز نداشت. در همان زمان بود که به تأليف کتاب «الشفا» پرداخت و از تدريس نيز غافل نگرديد. چندي بعد «شمس‌الدوله» درگذشت و پسر او «سماء‌الدوله» به سلطنت رسيد که از «ابوعلي» خواست وزارت او را نيز بر عهده گيرد. اما «ابوعلي سينا» نپذيرفت و ترجيح داد تا با فراغت بيشتر به نوشتن آثار خود در زمينه‌هاي گوناگون بپردازد.
نپذيرفتن شغل وزارت «سماءالدوله» بهانه‌اي شد تا به جرم مکاتبه با «علاء‌الدوله کاکويه»، او را در قلعه‌ي «فردجان» واقع در ناحيه‌ي «فراهان» کنوني به مدت چهار ماه زنداني سازند. او در مدت بازداشت و اسارت خود در اين نقطه، به نوشتن آثار ديگري چون «کتاب‌الهدايت»، ترجمه و شرح«رساله‌ي حي‌بن‌يقظان»، کتاب «القولنج» و «تدبيرالمنازل» پرداخت.
«ابوعلي سينا» پس از رهايي از زندان، ،در جامه‌ي صوفيان، از همدان گريخت و به اصفهان نزد «علاء‌الدوله کاکويه» رفت. نزد او، با حرمت پذيرفته شد. اين پادشاه، از «ابن سينا» خواست که او را در سفر و حضر و جنگ و صلح همراهي‌ کند. در يکي از همين سفرها بود که «ابوعلي» به گردآوري جدول‌هاي نجومي جديدي پرداخت.
«ابن‌سينا» مدت پانزده سال نيز در اصفهان زندگي کرد. «علاء‌الدوله» همواره او را گرامي مي‌داشت و توانائيش را ارج مي‌نهاد. اين پادشاه، جلساتي ترتيب مي‌داد که در آن مردان مشهور علم و فلسفه در باره‌ي موضوعات مورد علاقه‌شان به بحث مي‌پرداختند. «ابن سينا» در دستگاه حکومتي اصفهان هيچگونه مقام رسمي نداشت و وارد سياست نيز نشد. او تقريباً تمام وقت خود را به نوشتن ‌گذراند. کتاب «شفا» و «قانون» را به اتمام رسانيد و به نوشتن شرحي بر «المجسطي» افلاطون پرداخت و نخستين کتاب خود را به زبان فارسي در باره‌ي فلسفه تأليف کرد. اين دوران، در حقيقت بهترين دوران زندگي «ابوعلي سينا» بوده است. او به زبان عربي تسلط فراوان داشت.
 «حميد حميد» در مقاله‌اي که در فصلنامه‌ي «ايرانشناسي» با عنوان «ابن‌سينا فرزانه اي متعلق به فرهنگ انساني» مي‌نويسد:
«ابن‌سينا که عمده‌ترين سهم خويش را در عرصه‌ي علم، فلسفه و تفکر عقلي تحت چنان شرايط مسلطي ايفا کرد، بر تفکر علمي و فلسفي نسل‌هاي پس از خود چه در شرق و چه در غرب نفوذ عميقي برجاي نهاد. نيازي به بيان تشريحي اين حقيقت نمي‌بينم که «توماس آكوئيناس Thomas Aguinas» آن‌چنان از ابن‌سينا تأثير گرفته‌است که تنها در قسمت اول از کتاب خود به‌نام «جامع الهيات» بيشتر از دويست و پنجاه بار براي تأييد مطلب خود از ابن‌سينا نقل قول مي‌کند.
فورلاني Furlani تأثير «ابن‌سينا» را در نخستين مهره‌ي فلسفه‌ي نوين يعني در دکارت بازمي‌يابد و «ترويلو» به دنبال فلسفه‌ي ابن‌سينا در نزد «الکساندر دوهالس Alexander de Hales»، «بونا ونتوره Bonaventura»، «روژر بيکن Roger Bacon» و «دونس اسکات Dunas Scotus» مي‌رود و رستاخيزي آن را در مکتب‌هاي پادوا و بولونيا و در پيه‌ترو پومپوناتزي در رنسانس مي‌يابد.
فيلسوف معاصر آلمان «ارنست بلوخ Ernest Bloch» تأثير «ابن‌سينا» را در «داويد دو دينان David de Dinant» ، «پيترو دابانو Pietro d’Abano »، «جئوردانو برونو Giordano Bruno» و «اسپينوزا Spinoza» باز مي‌يابد.
ميراثي با وسعت تأثيري چنين عظيم، خود از آبشخور فرهنگ گسترده‌اي سيراب شده بود. واقعيت اين که «ابن‌سينا» در کار عميق و بسيار متنوع خود، از يک‌سو بر سنن علمي و فرهنگي يونان ناظر بود و از سوي ديگر بر سنن علمي ـ فلسفي و فرهنگي ملل شرق به‌ويژه ايران زرتشتي و هند و ديگر کشورهاي منطقه نظر داشت.»
در جايي ديگر در همين مقاله، «حميد حميد» بر تأثير فرهنگ شرق و غرب بر تفکرات «ابن‌سينا» نيز باز هم تاکيد مي‌کند:
« در ارتباط با دستاوردهاي فلسفي و علمي متفکران ايراني و آثار آنان بايد از ياد نبرد که در آستانه‌ي روئيدن تفکر مستقل فلسفي در ميان فرزانگان مسلمان ايراني، آثار افلاطون، ارسطو، ارشميدس و جالينوس به نحو وسيعي در سراسر منطقه‌ي اسلامي، از آسياي مرکزي و ايران تا شمال آفريقا انتشار يافته بود. همزمان با انتشار ترجمه‌ي نوشته‌هاي سرياني و يوناني، جذب و دريافت متون مربوط به علوم طبيعي، ادبيات فلسفي و اخلاقي و کلامي هند و ايران نيز عمل گرديد و به‌خصوص تأثير آرماني فرهنگ ايراني قبل از اسلام، زرتشتيگري، آيين مهر، زروانيسم ، مانويت و جز اينها چه مستقيم و چه غير مستقيم در تمامي سير تحول فلسفه، کلام و عرفان قرون وسطي محسوس بود.» 
«ابن‌سينا» را در تاريخ پزشکي و داروسازي «ملک‌الاطباء» خوانده‌اند. گفته مي‌شود که در نتيجه‌ي دانش پزشکي او، طب اسلامي در آن زمان به اوج خود رسيد. کتاب‌ها و آثار او در اروپاي غربي تا سالها پس از قرن شانزدهم ميلادي تدريس مي‌شد. آبشخور اين تأثير عظيم، بيشتر ترجمه‌ي کتاب «القانون في‌الطب» «ابن‌سينا»ست که توسط «جراردوس کرموننسين» در قرن دوازدهم به زبان لاتين صورت گرفته‌است.
به دنبال ترجمه‌ي «قانون» به لاتين، اين کتاب توسط «آندره آلپاگو Andrea Alpago» به زبان ايتاليايي ترجمه شد و از اواخر قرن پانزدهم ميلادي، کتاب دانشکده‌هاي پزشکي مسيحيت در اروپا گرديد. اين کتاب در نيمه‌ي آخر قرن پانزدهم ميلادي، شانزده بار و در قرن شانزدهم ميلادي بيش از بيست بار تجديد چاپ گرديده است.
«ابوعلي سينا» به‌عنوان يک پزشک، روش‌هاي خود را بر اساس روش «جالينوس» و پزشکان يوناني ديگر بنا نهاد که کارشان توسط «حنين‌بن اسحاق» طبيب نستوري و پزشک مخصوص خليفه متوکل عباسي ترجمه شده بود. او بيشتر تحت تأثير مکتب «رازي» بود که طبق نظر برخي کارشناسان، بزرگ‌ترين طبيب دنياي اسلام و يکي از بزرگ‌ترين پزشکان همه‌ي اعصار بود.
کتاب «قانون» ابن‌سينا، دايرة‌المعارف عظيمي است که بر مبناي دانش‌هاي پذيرفته شده‌ي همان عصر بنا شده‌است. کتاب «قانون»، خود شامل پنج کتاب ديگر است که هر کتاب در جاي خود به چند فن، تعليم، و فصل تقسيم شده‌است. کتاب اول که کتاب اصلي است به چهار فن تقسيم شده‌است:
1 ـ توصيف بدن انسان، تشريح و فيزيولوژي آن همراه با شرحي از اَخلاط و اَمزاج
2 ـ بيماري هاي رايج، علل و عوارض احتمالي آنها
3 ـ بهداشت عمومي که به توصيف مرگ و ضرورت آن منتهي مي‌گردد
4 ـ درمان بيماري‌هاي رايج
کتاب دوم در شرح چگونگي داروهاست که 785 دارو را با منشأ حيواني، گياهي و معدني آن‌ها باز مي‌گويد.
کتاب سوم از 22 فن تشکيل شده که در باره‌ي بيماري‌هايي است که نه فقط بر بخش مبتلا به به بيماري، که بر کل بدن اثر مي‌گذارند. اين کتاب در باره‌ي جراحي نيز اطلاعاتي به‌دست مي‌دهد.
کتاب چهارم در باره‌ي بيماري‌هايي است که ويژه‌ي يک عضو نيست.
کتاب پنجم در باره‌ي زهرها و پادزهرهاست. همچنين در اين کتاب، درباره‌ي بيماري‌هاي پيچيده و درمان آنها صحبت مي‌کند.

کل آثار ابن‌ سينا:
آثار «ابوعلي» شامل 238 کتاب و رساله و نامه مي‌شود. او تنها حکيمي است که تقريباً همه‌ي آثارش باقي مانده و بسياري از آنها به طبع رسيده و برخي به زبانهاي مختلف ترجمه شده‌است.

آثار فلسفي ‌ـ عرفاني ابن سينا:
•الاشارات و التنبيهات:
در اصول عقايد عرفا و تعريف زاهد و عارف...
•رساله‌هاي زير نيز تحقيقاتي در مسائل مربوط به تصوف دارد:
حثّ‌الذکر، ماهية‌الحزن، حي‌بن‌يقظان، الخلوط، الدعا، الزهد، الصلاة و ماهيتها، رسالة‌الطير، رسالة في‌العشق، العلم‌اللدنّي، رساله‌ي سلامان و ابسال، رساله‌ي في کلمات‌الصوفيه، في مخاطبات الارواح بعد مفارقة‌الاشباح، بيان‌المعجزات و الکرامات، مواقع‌البهام
• الاشارات و تنبيهات:
حاوي مطالبي است در حکمت و نيز در منطق و علم طبيعي و الهي. در يکي از مهمترين بخش‌هاي اين کتاب، شرح «خواجه نصيرالدين طوسي»، به‌نام «حل مشکلات‌الاشارات» نيز آمده است.
• الانصاف:
اين کتاب از جمله‌ي بزرگ‌ترين کتاب‌هاي شيخ بوده و در آن پس از تحقيق در اقوال مشرقي‌ها يعني شارحان کتاب‌هاي ارسطو در بغداد و ممالک شرقي اسلامي و مغربي‌ها يعني شارحان کتب ارسطو در اسکندريه و ساير مراکز زبان يوناني در شرح حکمت ارسطو، به انصاف از آن‌ها صحبت کده است. از اين کتاب، بخش‌هايي باقي‌مانده‌است مانند شرح «مقالة‌اللام» از «کتاب‌الحروف» ارسطو و شرح «اثولوجيا» که آن نيز به ارسطو نسبت داده شده است.
• التعليقات علي حواشي کتاب‌النفس لارسطاطاليس
•التعليقات يا ابحاث في‌الحکمة: شامل منطق و طبيعيات و الهيات.
•رسالة‌الحدود: شامل هفتاد اصطلاح در اقسام فلسفه
•الحکمة‌العروضية:
«ابوعلي سينا» اين کتاب را در بيست و يک سالگي به اسم «ابوالحسن احمد ابن‌عبدالله‌العروض»، همسايه‌ي خود در «بخارا» نوشته است.
•الحکمة‌المشرقيه يا الفلسفة‌المشرقية:
که منطق آن در دست است و به انضمام مجموعه‌ي اشعار عربي شيخ که در قاهره چاپ شده است.
•کتاب «الشفا»:
کتاب «الشفا»، مهمترين کتاب «ابن سينا» در حکمت است که چهار قسمت را شامل مي‌شود: منطق، طبيعيات، رياضيات و الهيات. هر يک از اين بخش‌ها خود به فنون و مقالات و فصل‌هايي ديگر تقسيم مي‌شود. ترجمه‌ي بخش هايي از اين کتاب به عبري، آلماني، لاتين، فرانسوي و فارسي در دست است.
•عيون‌الحکمة:
اين کتاب در منطق طبيعي و الهي نوشته شده که «امام فخر رازي» حکيم مشهور قرن ششم و آغاز قرن هفتم آن را شرح کرده‌است.
•المباحثات:
اين کتاب مجموعه‌اي است از جواب‌هاي شيخ به سؤالاتي که از سوي شاگردان او، «بهمنيار‌بن مرزبان» و «ابومنصور‌بن زيله» مطرح شده است و به همين سبب در اين کتاب از مطالب متفرق فلسفي سخن به ميان آمده است.
•النجاة:
خلاصه‌اي است از شفا که به قلم خود او نوشته شده و بدين‌سبب حاوي نکات جامعي در باره‌ي منطق و فلسفه است. بخش رياضي اين کتاب را «ابوعبيد‌عبدالواحد‌بن محمد جوزجاني» شاگرد شيخ از قسمت رياضي کتاب الشفا خلاصه کرده است.
«احوال‌النفس» يا کتاب «حال‌المعاد» يا رساله‌ي «في‌علم‌النفس اختلاف‌الناس في امر‌النفس»، مقالة في‌النفس»، «في‌معرفة‌النفس‌الناطقه»، «المبد‌أ الاول»، «حقايق‌علم التوحيد»، «سرّالقدر»، «المبدأ ‌و المعاد»، «رسالة‌الاضحوية في امر‌المعاد»، «اثبات‌النبوة»، «الاخلاق و الانفعالات‌النفسانية»، «السياسة» نيز از ديگر آثار شيخ هستند.

در باب علوم شرعيه:
«ابوعلي سينا» تفسيرهايي بر بعضي از سوره‌هاي قرآن دارد که در واقع در تطبيق اصول عقايد فلسفي بر مبناي دين اسلام نوشته شده است:
تفسير «ثمّ‌استوي الي‌السماء وهي‌دخان»، تفسير «سورة‌الاخلاص» ، تفسير «سورة‌الاعلي»، تفسير «سورة‌الفلق» معروف به «المعوذة‌الاولي»، تفسير «سورة‌الناس» معروف به «المعوّذة‌الثانية». 

کتاب‌هاي فارسي ابن‌سينا:
دکتر «ذبيح‌الله صفا» کتاب‌هاي فارسي «ابن‌سينا» را در مجموعه‌ي «تاريخ ادبيات ايران» بدين‌قرار ذکر مي‌کند:
از «ابوعلي سينا» فيلسوف بزرگ، چند کتاب به زبان پارسي باقي مانده‌است که بهتر دانسته‌ايم همه را ذيل يک عنوان مذکور داريم. انتساب بعضي از اين کتاب‌ها به «ابن‌سينا» محقق و نسبت برخي ديگر مورد تأمل است چنان‌که مي‌توان آنها را ترجمه‌هايي از آثار شيخ دانست که غالباً از اختصاصات نثر قرن ششم يا بعد از آنند. از ميان کتاب‌هاي شيخ، نسبت «دانشنامه‌ي علايي» و کتاب «نبض» بدو مسلم است.
• «دانشنامه‌ي علايي»:
اين کتاب را شيخ به خواهش «علاء‌الدوله کاکويه» نوشته‌ و آن را به قصد تحقيق در منطق و طبيعيات و هيئت و موسيقي و مابعد‌الطبيعه تصنيف کرد اما جز به تحرير قسمت منطق و الهيات و طبيعيات، توفيق نيافت و بقيه را شاگرد او «ابوعبيد جوزجاني» به‌عهده گرفت.
• «رساله‌ي نبض»:
اين رساله شامل بحث در کيفيت آفرينش عناصر ، مزاج‌ها و طبايع است و نيز و بحثي در نقش خون در بدن و نيز نبض و انواع آن دارد. اين کتاب از جمله‌ نخستين کتاب‌هايي است که در فن طب نگاشته شده و حاوي اصطلاحات علمي متعدد به پارسي است.
• رساله‌ي معراجيه يا «معراجنامه»:
اين رساله را «ابن‌سينا» به خواهش يکي از دوستان خود نگاشته و در باره‌ي پديده‌ي معراج است و اين‌که معراج، قاعدتاً روحاني است نه جسماني.
•«کنوزا‌لمعزّمين»:
شرحي است در باب طلسم و جادوگري.
• «ظفرنامه»:
ترجمه‌اي است از يک کتاب به زبان پهلوي که منسوب به بزرگمهر حکيم است. «ابوعلي سينا» آن را براي «امير نوح‌بن ساماني» ترجمه کرده‌است.
• «حکمة‌الموت»:
ترجمه‌اي است از «حکمةالموت» شيخ به عربي.
• «رساله‌ي نفس»:
ترجمه‌اي است از «رساله‌ي نفس» شيخ به عربي. اصل آن در شانزده فصل و ترجمه‌ي فارسي آن نيز به همان شکل صورت گرفته است.
• «المبدأ والمعاد»:
اصل عربي اين کتاب نيز در دست است. بعيد نيست که اين نسخه‌ي فارسي، ترجمه‌ي آن باشد.
• «اثبات‌النبوة»:
يا رساله‌ي نبوت که اصل آن به زبان عربي بوده‌است. از ترجمه‌ي فارسي آن نيز نسخه‌هايي در دست است.
• «علل تسلسل موجودات»:
نسخه‌هايي از آن به نام شيخ در دست است.
• «رساله‌ي جوديه»:
اين رساله در طب بوده و به نام سلطان «محمود غزنوي» است که بايد در انتساب آن به «ابوعلي سينا» ترديد داشت.
• «معيارالعقول»: در علم جرثقيل
• «علم پيشين و برين»
• «رساله در منطق»
• «رساله‌ي عشق»:
اين رساله ترجمه‌اي است از «رسالة‌العشق» خود او.
• «رساله‌ي اکسير»
• «رساله در اقسام نفوس»
• «في‌تشريح‌الاعضاء»
• «رساله در معرفت سموم»
• «حل مشکلات معينه» که گويا منسوب به شيخ است و نه از آن او.

آثار «ابوعلي سينا» در علم رياضي
مهمترين آثار «ابوعلي سينا» را در علوم رياضي بايد در همان کتاب «الشفا (جزء سوم شامل: الارثماطيقي ـ علم‌الموسيقي ـ علم‌الهيئة) ديد. با اين‌حال، «ابوعلي»، رسالات جداگانه‌اي هم در اصول و فروع علم رياضي دارد مانند:
«الزاوية» يا «تحقيق مبادي‌الهندسة»، «رؤية‌الکواکب‌بالليل لا‌بالنهار»، «رسالة في‌الموسيقي»، «الفلک والمنازل» يا «المختصر في‌علم‌الهيئة»، «في‌سبب‌قيام‌الارض‌في‌وسط‌السماء»، «ابطال احکام‌النجوم»، «في‌ابعاد‌الظاهرة‌للاجرام‌السماوية».

آرامگاه «ابن سينا:
آرمگاه «ابوعلي سينا» در نزديکي همدان قرار دارد که در سال 1331 خورشيدي افتتاح شده است. البته در بخارا که زادگاه او بوده، براي تهيه‌ي تنديسي از وي، جمجمه‌ي اين دانشمند بزرگ را نزد انسان‌شناس روسي «گورازيموف» فرستادند تا بر اساس شکل استخوان‌ها، نيمرخي از او تهيه گردد. بعدها يک شخص ديگر روسي به نام«آتاسيکوف»، در آن نيم‌رخ اصلاحاتي انجام داد. اين تغييرات هم‌اکنون در مجسمه‌اي که توسط بانوي هنرمندي به نام «سوکولوا» ساخته شده، اعمال گرديده و هم اکنون در بيرون از کتابخانه‌ي «ابوعلي سينا» در «بخارا» کارگذاشته شده‌است. 
منابع:

گنج و گنجينه، دکتر ذبيح‌اله صفا
تاريخ ادبيات در ايران، جلد اول، دکتر ذبيح‌الله صفاابن سينا، فرزانه‌اي متعلق به فرهنگ انساني، حميد حميد، مجله‌ ايران‌شناسي، سال سوم ماهنامه‌ي پر، شماره‌ي 102، نوشته‌ اي.جي.شلارد، ترجمه‌ي محمدرضا توکلي صابري 
مرجع: www.kalam.se  





 



 







بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین