آفتابنیوز : کت و شلوار سورمه ای، پیراهن سفید و کفش قهوه ای قیصری، بر قامت او نشسته اند.
هر چند که رجایی خراسانی بیش از آنکه در میان طیف های اصولگرا یا اصلاح طلب گنجانده شود به محافظه کاران و سیاستمداران نسل اول جمهوری اسلامی ایران تعلق دارد اما وی در تمام سالهای گذشته برخلاف هم قطاران خود از برقراری و بهبود روابط ایران و آمریکا حمایت می کرد.
با تمام وجود و خالصانه از حق برخورداری ایران از دانش هسته ای دفاع می کند و عملکرد دولت «محمود احمدی نژاد» در پرونده هسته ای را قابل قبول می داند اما در عین حال صریحا به رئیس جمهور ایران توصیه می کند که «کمتر حرف بزند.»
با این وجود قاطعانه اعتقاد دارد که مباحث مربوط به پرونده هسته ای ایران دغدغه اصلی مردم نیست و رسانه ها بهتر است به جای دامن زدن به این مساله به مشکلات اصلی مردم مانند «امنیت و معیشت» بپردازند.
متن گفت و گوی آفتاب با نماینده سابق ایران در سازمان ملل متحد را در پی می خوانید:
آقای دکتر! عملکرد دولت نهم در جریان پرونده هسته ای کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا فکر می کنید با توجه به مخالفت جدی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا، با برخورداری ایران از دانش هسته ای که در حال حاضر حتی انجام تحقیقات را هم شامل می شود، دولت ایران قادر خواهد بود که در یک افق حداقل میان مدت به بخشی از خواسته های خود در این زمینه دست یابد؟ روند پرونده هسته ای تاکنون به نفع جمهوری اسلامی بوده و عملکرد دولت در این زمینه مثبت است. اگر به نوع رفتار اروپا و آمریکا در این ماجرا دقت کنیم می بینیم که آنها از موضع خشن و سخت اولیه خود اکنون به یک لحن تشویقی و نرم رسیده اند که این نکته هم در اظهار نظرهای آنان و هم در بسته جدید پیشنهادی اروپا کاملا مشخص است.
بازگشت پرونده ایران از شورای امنیت به سازمان بین المللی انرژی اتمی اتفاق دیگری است که یک پیروزی مهم دیگر برای ایران تلقی می شود، این موفقیت به علت توان بیشتر ایران نسبت به آمریکا نبود چون زور آمریکا از ما بیشتر است بلکه به علت موضع قاطعانه و صحیح ایران است زیرا موضع ایران تماما در چارچوب معاهدات و ضوابط بین المللی است، این فرآیند باعث شده تا در حال حاضر سروکار ما به جای کشورهای اروپایی با «محمد البرادعی» باشد و این یک امر فوق العاده مثبت است زیرا کشورهای اروپایی در این میان تنها به فکر منافع ملی خود می باشند که البته برای آنها یک کار درست است اما البرادعی به علت ریاست بر یک سازمان بزرگ بین المللی به دنبال اصول و موفقیت خود و نهاد تحت امرش است.
در این شرایط ایران می تواند با همکاری با آژانس، پیشرفتهایی که تاکنون به دست آورده را طوری اداره کند که منافع ملی خود را تضمین کند.
این موضوع که اروپا در حال حاضر می گوید ما حق ایران در فلان موضوع را به رسمیت می شناسیم، اصلا به آنها ربطی ندارد، مثل این می ماند که من به شما بگویم که من تو را به رسمیت می شناسم آن وقت شما هم می گویید اصلا به تو چه ربطی دارد. این حرفها مانند جعبه شکلات خالی هستند.
ایران باید در راستای همین موضع اصولی که تاکنون داشته حرکت کند و از چارچوب NPT عدول نکند و ضمن ادامه همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی هرگونه تضمینی که غرب می خواهد تا از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران مطمئن شود به آنها اعطا کند، ایران در عین حال باید از اصل خاورمیانه تهی از سلاح های کشتار جمعی هم دفاع کند. به هر صورت موضعی که جمهوری اسلامی تاکنون داشته انسان دوستانه، مطابق با موازین شرعی و اصولی بوده که تاکنون هم به نفع ما تمام شده است.
برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که روش های دولت نهم در مسائل سیاست خارجی و به خصوص پرونده هسته ای، بازگشت به دیپلماسی آرمان گرا و انقلابی اوایل انقلاب است؟ آیا شما با این نظر موافق هستید؟
بر خلاف اکثر کشورها که در دیپلماسی خود تنها یک معیار منافع ملی را در نظر می گیرند ما به جز، منافع ملی موازین اسلامی را هم اصل قرار می دهیم. این یعنی اینکه ما در سیاست خارجی هم نباید عمل حرام انجام دهیم یا به حق کشوری تجاوز کنیم حتی اگر این عمل به نفع ما باشد.
مجموع این دو مؤلفه باعث می شود تا ما در سیاست خارجی خود هم مانند سیاست داخلی، طبق اصول خود رفتار نماییم هر چند که ممکن است نتوانیم برخی از سیاستهای انسان دوستانه خود را به شکل کامل اجرا کنیم ولی این به معنای دست برداشتن از آرمانها نیست.
اما باید در نظر داشت که تغییراتی که پس از جابه جایی دولت ها در ایران پس از انقلاب و در سیاست خارجی به وجود آمده روشی بوده اند و نه اصولی. در هیچ کشوری با تغییر دولت، اصول سیاست خارجی تغییر نمی کند.
زمانی «رونالد ریگان» رئیس جمهور وقت آمریکا، خواهان بهبود روابط با ایران بود و به همین علت در زمان جنگ برخی اقلام نظامی از قبیل باتری های ضد هوایی را به ما فروخت اما ایران از آن موقع تاکنون لجبازی کرده و هرگز باب مذاکره با آمریکا را باز نکرده است الان هم بوش تنها نحوه سخن گفتن خود را تغییر داده است ولی همان اصولی را دنبال می کند که کلینتون دنبال می کرد و پیش از آن هم پدر خود بوش بر طبق این اصول رفتار می کرد، تنها هدف تمام اینها حفظ منافع ملی آمریکا بود و هست و این منافع در برقراری رابطه با ایران تعریف می شود.
خاطرم هست که روزی حضرت امام فرمودند: «رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است» اما برخی از قلم زن های ساده لوح فکر کردند که این به معنای تحریم ابدی رابطه با آمریکا است، در صورتیکه این حرف بدین معنا است که برای برقراری رابطه با آمریکا ما نباید میش باشیم چون گرگ بالاخره میش را می خورد و برای اینکه میش نباشیم باید قدرتمند شویم و ریشه قدرت هم دانش است، بسیاری از کشورهای دنیا بمب اتم ندارند اما قدرتمند هستند چون دانشمند دارند.
ما نباید به کشورهای دیگر از هیچ لحاظی وابسته باشیم بلکه باید سعی کنیم تا استقلال همه جانبه خود را تامین نماییم، آنطور که از اول انقلاب در این مسیر حرکت کرده ایم.
همین استقلال در تامین مواد غذایی، توسعه آموزش عالی و بسیاری از زمینه های دیگر است که باعث شده سیاست خارجی ما با احساس بی نیازی و حساب شده حرکت کند.
هنگامی که من در سازمان ملل بودم، سفیر یکی از کشورهای آفریقایی به طرحی که بر ضد ایران بود رای مثبت داد، وقتی از او گله کردم به من گفت که کشور شما مثل ما محتاج نیست، منتهی اگر من به این طرح رای منفی می دادم کشتی های گندم آمریکایی که به سمت کشور ما در حال حرکتند، بر می گردند.
اگر سیاست خارجی پس از انقلاب را در یک چارچوب عملی بسنجید، متوجه می شوید که سیاست خارجی ما اگر چه تغییر نکرده ولی بهبود یافته. اصول این سیاست تغییر نکرده ولی محاوره های ما فرق کرده که این خود بدان معنا است که ما در حال درس گرفتن از اشتباهات گذشته خود هستیم.
شما معتقدید که در سیاست خارجی می توان هم ایدئولوژیک بود و هم عملگرا؟ در سیاست خارجی اصولی وجود دارد که نمی توانند ایدئولوژیک باشد اما اصول در مبنای خود ایدئولوژیک هستند زیرا وقتی قرار باشد که اصول و سیاست خارجی کشوری ثابت بماند مانند ایدئولوژی است که آن هم ثابت است. ماهم اصول سیاست خارجی مان ثابت است ولی آداب اجرایش به اقتضای شرایط می تواند تغییر کند.
شما به کارشناسان دیپلماسی ایران نگاه کنید، دانش اینها از اول انقلاب تاکنون صد برابر شده است و الان همه دنیا قبول دارند که مذاکره کنندگان ایرانی بهترین های دنیا هستند.
در رابطه با ایدئولوژیک بودن شما امروزه در ایران می بینید که به در و دیوار بسیاری از ادارات و سازمانها، آیات قرآن و احادیث نصب شده است اما به آنها اصلا عمل نمی شود در صورتی که در غرب اصلا این مسائل وجود ندارد، اما عین آنها عمل می شود.
بگذارید برای مثال، خاطره ای برایتان تعریف کنم. در نیویورک، شهرداری این شهر به شخصی مقداری پول بدهکار بود اما خود آن شخص اطلاعی نداشت، بعد از مدتی که به او خبر دادند اصل پولش را به همراه سود آن به وی بازگرداندند.
اما نکته ای که من از آن مطمئن هستم این است که کشور ما در زمینه سیاست خارجی بسیار دقیقتر و مسئولانه تر از سیاست داخلی عمل می کند زیرا این مساله مستقیما به منافع ملی ارتباط دارد.
احمدی نژاد و خاتمی در سیاست خارجی هیچ تفاوتی با هم ندارند اما خاتمی در پرونده هسته ای یک اشتباه بزرگ کرد و آن اعلام زود هنگام دستیابی ایران به دانش هسته ای بود که بسیاری از مسائلی که الان با آن درگیر هستیم به علت همان صحبت بود.
آقای خاتمی سید گرانقدری است که هم مردم او را دوست دارند و هم من، اما ایشان واقعا اشتباه بزرگی انجام دادند. در هر صورت باید دانست که مسائل ایدئولوژیک، چندان سیاست خارجی ما را محدود نمی کنند بلکه آن را هدایت می کنند زیرا فرض ما این است که: «کل ما حکم به عقل، حکم به شرع و کل ما حکم به شرع، حکم به عقل.»
این یعنی آنکه هنگامی که ما در سیاست خارجی از مساله ای اجتناب می کنیم به خاطر محصور بودن سیاست خارجی ما در چارچوب های ایدئولوژیک نیست بلکه به این علت است که می خواهیم از غلط اجتناب کنیم اما بسیاری از مسائل دیپلماتیک به نحوی هستند که شرع دست و پای آنها را نمی بندد.
برخی از منتقدان عملکرد دولت در پرونده هسته ای، برای بیان مخالفت خود از استدلال هایی استفاده می کنند که به مقرون به صرفه نبودن برخورداری از دانش هسته ای و غنی سازی اورانیوم از لحاظ اقتصادی بر می گردد. این عده به طور مثال به اندک بودن ذخایر سنگ اورانیوم در ایران استناد می کنند و استدلال می کنند که نباید برای دستیابی به یک فناوری که از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست وارد چالش جدی با کشورهای غربی شویم. نظر شما در این رابطه چیست؟ این کاملا روشن است که مسئولان ایرانی حاضر نیستند بر روی یک مساله غیر قابل توجیه، تا این حد سرمایه گذاری و ریسک کنند. ایران باید در تمام زمینه های علمی از دنیا عقب نباشد زیرا حضرت می گوید: «توانا بود هر که دانا بود» و این موضوع صرفا به علت سود اقتصادی آن نیست اگر چه این مساله هم بسیار مهم است اما در آینده ای نه چندان دور ذخایر نفتی ما به پایان می رسد و ما باید به فکر انرژی های جایگزین باشیم که انرژی بادی، خورشیدی و هسته ای از آن دسته هستند.
انرژی خورشیدی که نیاز به یک سرمایه گذاری فوق العاده سنگین دارد، بر روی انرژی بادی هم نمی توان تکیه صرف کرد چون در آن صورت کارمان بر باد است بنابراین حتی از نظر اقتصادی هم چاره ای نداریم جز اینکه به انرژی هسته ای دست یابیم.
شما به کسانی که از بابت صرفه اقتصادی دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته ای نگرانند، اطمینان بدهید که نگران این مساله نباشند.
به نظر شما غرب تا چه اندازه توانایی عملی کردن تهدیدات خود مبنی بر وضع تحریم های احتمالی علیه ایران را دارد؟
بسیاری از اقلام مورد نیاز کشورمان که غربیها قبلا هم به ما نمی دادند همین الان هم در اختیار ما نمی گذارند خیلی چیزها هم هست که قبلا از خارج وارد می کردیم ولی الان وارد نمی کنیم. شما اگر الان به جای رئیس جمهور فرانسه باشید ایران را چه نوع تحریمی می کنید یعنی چه جنسی را به ایران نمی فروشید که ایران خودش آنرا نداشته باشد؟ تحریم اقتصادی یک تهدید الکی است نه یک قدرت بازدارنده واقعی و به همین مناسبت عملی نمی شود.
آقای دکتر! تاکنون به نقش نماینده ایران در سازمان ملل متحد در زمینه پرونده هسته ای کشورمان کمتر پرداخته شده است. با توجه به تجربه شما در سازمان ملل فکر می کنید که نماینده ایران چه نقشی را می تواند در این زمینه بر عهده بگیرد؟ نماینده ایران در سازمان ملل وظایف خاصی را بر عهده دارد بنابراین ما تا شرح وظایف مسئولین را ندانیم، نمی توانیم تعریف درستی هم از آن ارائه دهیم. در زمینه مربوط به پرونده هسته ای، تنها نهاد جهانی مسئول آژانس بین المللی انرژی اتمی هست و ایران نماینده ای در آن دارد که حرفهای ما را بیان می کند بنابراین این موضوع ارتباطی به نماینده ایران در سازمان ملل ندارد.
مثال این موضوع هم بازگشت پرونده ایران از شورای امنیت به آژانس است زیرا دستور کار شورای امنیت به صورتی است که این پرونده اصلا در آن نمی گنجد. مسائل مربوط به انرژی هسته ای ایران جایش در آژانس بین المللی انرژی اتمی است، چه به ضرر ایران باشد، چه به سود ایران.
عملکرد تیم مذاکره کننده هسته ای ایران را چطور می بینید؟
عملکرد تیم هسته ای واقعا خوب بوده، طوری که اگر کسی بخواهد حرفهای آنها را تکرار کند حرف جدیدی برای گفتن ندارد. تنها مشکل این تیم این است که برخی از کارشناسان آن به زبانهای خارجی کمتر تسلط دارند.
دلیل چرخش ایران به شرق را چه می دانید؟ جهان دوقطبی دیگر دوران خود را سپری کرده است. قطب شرق در دوران قدیم بر اصل سوسیالیسم تاکید داشت و غرب بر لیبرالیسم. بلوک شرق از مجموعه کشورهایی تشکیل می شد که از لحاظ مبانی فکری و سیاسی یک همبستگی واحد داشتند اما آن بلوک دیگر وجود ندارد شما می توانید بگویید گرایش ایران به اتحاد جماهیر شوروی ولی نمی توانید بگویید گرایش به شرق.
این عبارت عین گفته آقای لاریجانی است. منظور آقای لاریجانی از شرق، شرق جغرافیایی بود و نه شرق سیاسی.
غرب و به خصوص ایالات متحده دائما از این استدلال که ایران هجده سال پیمان NPT را نقض کرده بنابراین نمی تواند اکنون به این پیمان تکیه کند، استفاده می کند، جواب ایران به این ادعا چه می تواند باشد؟ باید از اینها پرسید که در این 18 سال ما کدام قدم را بر خلاف مقررات NPT و آژانس برداشته ایم. در این 18 سال کشور ما آشفتگی های زیادی داشت. کشوری که انقلاب می کند بسیاری از امور عادی خود را هم نمی تواند به درستی انجام دهد. این موضوع به خاطر شرایط خاص کشور ما بود نه اینکه ما قصد پنهان کاری داشتیم. تشخیص اینکه ما در آن دوران حرکت خلافی انجام داده ایم هم بر عهده آقای البرادعی است نه آقای بوش.
برخی از احزاب و تحلیلگران اعتقاد دارند که روندی که دولت در پرونده هسته ای پیش گرفته است کشور را به انزوا می کشاند که این موضوع در دراز مدت به سود منافع ملی کشور نیست. نظر شما در این رابطه چیست؟
کسانی که این ادعا را دارند باید این حرف را برای خود تکرار کنند تا بدانند یعنی چی؟ وقتی که نهادهای بین المللی اقتصادی اعلام می کنند که ایران سی امین قدرت اقتصادی جهان است یعنی اینکه خود غرب هم آرزو می کند که با ما رابطه داشته باشد. اینهایی که اینقدر از انزوا می ترسند نمی دانند که ما چه امکانات و توانایی هایی داریم. کشور ما در سخت ترین شرایط که زمان جنگ بود به انزوا کشیده نشد.
آقای دکتر! شما از گذشته تاکنون طرفدار مذاکره و ایجاد ارتباط بین ایران و آمریکا بوده اید، فکر می کنید که چه شرایطی باعث شد تا آن هنگام که در زمان دولت آقای خاتمی، فضای بین المللی کاملا به نفع ایران بود و حتی وزیر خارجه وقت آمریکا هم رسما از ایران بابت کودتای 28 مرداد و دیگر دخالت های آمریکا در ایران عذرخواهی کرده بود، رابطه ای بین ایران و آمریکا برقرار نشود؟
دلایل این مساله روشن است. زیرا اگر چه آقای خاتمی قصد داشت تا روابط ایران با آمریکا را بهبود ببخشد ولی با اندکی فشار از این تصمیم جا زد. این بدان معنا است که خاتمی این موضوع را در سیاست خارجی خود تعریف نکرده بود اگر این طور بود که با این سرعت منصرف نمی شد.
رئیس جمهور یک کارمند نیست که هر کسی مدیر او باشد برایش فرقی نکند، یک رئیس جمهور سیاستهایی دارد که اگر نتواند آنها را اجرا کند باید استعفا بدهد اما وقتی خاتمی با شعارهای ضد آمریکایی همراه شد دیگر سخنانش ارزش سیاسی نداشتند. به نظر من ایشان باید محکم بر سر حرف خود می ایستاد که نایستاد.
بگذارید در اینجا برایتان خاطره ای را تعریف کنم. هنگامی که در سازمان ملل بودم برای انجام ماموریتی به سوئد رفته بودم در آنجا رئیس کمیته سیاست خارجی آنها به من گفت که شما کی می خواهید روابطتان با غرب را درست کنید. من به او گفتم مگر روابط ما با غرب مشکلی دارد؟ ما با تمام کشورهای غربی ارتباط داریم و در تمام آنها هم سفارتخانه داریم اما آن مرد به من گفت که خودت را به کوچه علی چپ نزن، آمریکا سر غرب است و کشوری که با آمریکا رابطه ندارد با غرب رابطه ندارد.
در شرایط کنونی هم اگر چه نامه احمدی نژاد به بوش کار خوبی بود اما آیا این کار قبلا نمی توانست انجام بشود؟ یک کشور مستقل با اعتماد به نفس می تواند با هر کشوری حتی آمریکا رابطه داشته باشد.
آیا شما فکر می کنید اساسا در شرایط کنونی برقراری رابطه با آمریکا به نفع ایران باشد؟برقراری کلیه روابط با کلیه کشورها هم می تواند به نفع ما باشد و هم به ضرر ما. این موضوع در نهایت بستگی به اداره صحنه توسط ما دارد و در این میان ما باید از خودمان خوب محافظت کنیم و به پیش برویم.
به عنوان سوال آخر؛ شما برخی اظهارات و گفته ها از سوی دولت جدید را که شاید اصلا ربطی هم به موضوع هسته ای کشورمان نداشته باشند مانند محو اسرائیل یا افسانه بودن هولوکاست را تا جه اندازه بر موضوعات مربوط به بحث پرونده هسته ای تاثیرگذار می دانید؟
ما باید اهداف بلند مدت کشورمان را در چارچوب منافع ملیمان تعریف کنیم تا جای نگرانی هم وجود نداشته باشد. اگر ما می خواهیم در زمینه انرژی هسته ای پیشرفت کنیم اصلا به این معنا نیست که می خواهیم بمب اتمی بسازیم.
هنگامی بود که ما با افغانستان اختلافات مرزی داشتیم اما حتی زمانی که این کشور در بدترین شرایط بود هم به آن تعرضی نکردیم.درباره این اظهارات احمدی نژاد هم من اعتقاد دارم که وی باید کمتر حرف بزند زیرا هنگامی که انسان زیاد حرف می زند، سخن بر او مسلط می شود من فکر می کنم که سخنان رئیس جمهور درست و خوب هستند اما لزومی ندارد که ایشان تمام حرفهایی که دنیا را علیه ما به راه می اندازد، بیان کنند.
ایشان می توانست به جای بیان این حرفها، مقدمات برگزاری یک کنفرانس بین الملل درباره هولوکاست را فراهم کند یا اینکه این پیشنهاد را در سازمان کنفرانس اسلامی مطرح کند.
این حرفهای ایشان باعث می شود که برخی از جریانات اقتصادی، سیاسی یا مطبوعاتی دنیا علیه جمهوری اسلامی تحریک شوند و ما باید از آنها اجتناب کنیم. همین یعنی منافع ملی.