کد خبر: ۴۷۸۰۶
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۸۵ - ۱۳:۴۳

چرا شریعتی افسانه شد؟

آفتاب‌‌نیوز : تاثیر کلام شریعتی در میان جوانان هم عصر خود تا آنجا بود که رژیم شاه را چاره ای جز کنترل وی نبود. افشاگریهای شریعتی همچون تیری بود که بر قلب رژیم شاه وارد می آمد.در روزگاری که زنده یاد دکتر علی شریعتی زیست و آموخت، نوشت و آموزش داد، همه چیز در کشور ما برای افسانه‌ای شدن زندگانی و مرگ انسان‌ها فراهم بود. 

شریعتی ثابت کرد برای افسانه شدن و به افسانه‌ها پیوستن نمی‌توان به سادگی پیش خود تصمیم گرفت و بیرون از گنجایش زمانه و زمان آن را انجام داد. و نیازی نیست چیزی فراتر از گنجایش اندیشه و بیرون از توان انسان‌ها روی دهد تا افسانه‌ای زاده شود. 

شریعتی حرکت خود را در زمانه‌ای آغاز کرد که پادشاه کشور با دولت‌های آمریکا و انگلیس همدست و بر علیه دولت قانونی و نخست‌وزیر محبوب کشور خود کودتا کرده بود. 

اما خواب و خیال و بی‌خبری سده‌ها، درهم‌تنیدگی تاریخی مذهب و پادشاهی در کشور، با نیروی جادویی سخنوری دکتر شریعتی گسسته می‌شد و همه آن گروه‌های اجتماعی را هم با خود می‌برد که مذهب را آیین زندگانی می‌پنداشتند. او برای گسترش دامنه این گسست حتی عالمان دینی را هم به پرسش و نقد می‌گرفت تا پیوند تاریخی با پادشاهی را بگسلند، و در کار خویش موفق بود.

 شریعتی به باور بسیاری از شاگردان و مریدانش مرد تمام زمانها است.بسیاری از حکومتگران دولتهای پس از انقلاب خواسته یا ناخواسته از شریعتی تاثیر پذیرفتنتد تا بار دیگر بر همگان اثبات شود شریعتی مرد تمام زمانها است. 

شریعتی در میان روشنفکران عصر خود بیشترین مبارزه را در مقابل حکومت شاه انجام داد. اغراق نکرده ایم و بسیاری از شاگردان شریعتی هم براین نکته تاکید دارند که تاثیر کلام شریعتی تا آنجا بود که پایگاه اجتماعی سنتی شاهنشاهی هم به رفتن شاه تن داد. با نگاهی تاریخی این یک پیروزی بزرگ برای آرمان شریعتی بود. 

شریعتی اما تنها به هدف چشم دوخته بود و به نتیجه توجه چندانی نداشت. شاید در این جمله انتقادی بر شریعتی بیابید ولی همین‌که همیشه اینچنین بوده او را از آزمون زمانه سربلند بیرون می‌آورد. 

امروزه اما کمتر کسی است که با میراث شریعتی آشنا باشد و خود را از سنجش نتیجه گفتار و کردار خویش بی‌نیاز بداند. شاگردان و نسلهای متفاوتی که از شریعتی تاثیر پذیرفته اند امروز به حاشیه رانده شده اند. زمانه دیگر شده است و ایرانیان را به اندیشه‌های دیگری فرامی‌خواند که در دستور پندار و کردار شریعتی نبود. 

شریعتی و هم‌روزگاران او از میان آتش و خون گذشتند. دیکتاتوری خونریز کودتاگر، حکومت نظامی، جنگ‌های خیابانی ,بی عدالتی، همه و همه با همه زشتی و تلخیش بایستی در زبان و گفتار شریعتی‌ و همروزگارانش بازتاب می‌یافت، تا فرزند راستین زمانه خود و پاسخگوی صادق نیازهای آن باقی می‌ماندند. 

امروزه زبان ما بایستی به احساس هم‌نوعی و هم‌پیوندی میان انسان‌ها یاری رساند و از هرگونه خط‌کشی میان انسان‌ها دوری جوید، و کماکان در خدمت آگاهی مشترک برای خواست‌های مشترک انسان‌ها باشد. 

هنوز هم اما بایستی به راه شریعتی رفت، اگر چه بایستی از دنباله‌روی از او پرهیز کرد. راه او روشنگری دلاورانه در باره شرایط و امکانات تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روزگار خود است. شریعتی ستاینده پرشور آزادی بود و تنها کسی می‌تواند آزاد باشد که این شرایط و امکانات را شناخته و با آن‌ها و در آن‌ها به‌سربرده و توانایی دگرگون کردن آنها را یافته باشد. 

یاران دیروز و امروز شریعتی، کسانی که با اندیشه‌های او پرورش یافته و خود را شاگرد شریعتی می‌دانستند، نه از مبارزه با شاه و دولت‌های همدست او بازماندند و نه از شادی و پایکوبی به هنگام فرار شاه و سرافکندگی پشتیبانان او. راز افسانه‌ای شدن زندگی و مرگ شریعتی را هم در همین‌جا بایستی جستجو کرد. هم خود و هم شاگردانش به مردم و میهن وفادار ماندند و به خواست روزگار و زمانه خویش پاسخ مناسبی دادند.
 
شریعتی اینگونه معنی می‌شود و اینگونه اعتبار و آبرو می‌یابد و اینگونه به تاریخ می‌پیوندد. از شریعتی یادگاران بسیاری برجا مانده است. شریعتی با خفت و زبونی زمانه خویش درافتاده بود و الفت با او روح ستیز با کژی‌های زمانه را زنده نگاه می‌داشت. 

می‌توان مانند او بود، زمانه و زمان خویش را به نقد کشید، خواست مردم و نیاز آن‌ها را همچون او راهنمای خود کرد، آن‌چه را که زورمندان بدیهی وانمود می‌کنند به پرسش گرفت.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین