آفتابنیوز : با آقای آرایشگر برای تهیه گزارش تماس میگیریم، سرد جواب میدهد:« وقت ندارم. چند روز بعد از دهم زنگ بزن». گوشی را میگذارد؛ بدون اینکه بگویم چه کاری دارم. دوباره تماس میگیرم و پیش از اینکه خلقش تنگ شود و گوشی را قطع کند، میگویم خبرنگارم و میخواهم درباره مشتریهای این چند روز گزارشی تهیه کنم. باز هم میگوید وقت ندارد ولی هنگامی که میگویم چه کسی شمارهاش را داده، قبول میکند. انگار خاطر آن طرف برایش خیلی عزیز است که لحن حرف زدنش تغییر میکند.
به گزارش آفتابنیوز، ساعت سه ظهر که سرش خلوت است، سر قرار میروم. آرایشگاهش طبقه دوم ساختمان نوسازی است که هیچوقت فکرش را نمیکردم. مگر میشود آرایشگاه مردانه وسط این همه آپارتمان مسکونی باشد؟ زنگ را میزنم و جوان ریزه و لاغر اندامی با موهای مدل تیفوسی در را باز میکند. میپرسد وقت دارم یا نه؟ در جواب میگویم خبرنگارم و با «آرش» (صاحب آرایشگاه) هماهنگ کردهام.
اینجا خانهای است که شبیه آرایشگاه شیک و پیکی درآمده و هیچگونه نمیشود آن را با آرایشگاههای قدیم که جلوی درشان گل و گلدان میگذاشتند و قناریهای روی میخ شلاقی میخواندند، یکی دانست. دو تا صندلی آخرین مدل توی پذیرایی گذاشتهاند که قابلیتهای عجیب و غريبی دارند. دورتا دور پذیرایی را آینه زدهاند تا مشتری شاهد اصلاح موی سرش باشد.
عکسهای هنرمندان خارجی و برگه آچهاری که رویش قیمت اصلاح و آرایش نوشتهشده را بالای آینه زدهاند. « اصلاح عادی، 35 هزار تومان»، «اصلاح عادی با شستوشو 40 هزار تومان»، «اصلاح با حالت 50 هزار تومان»، «اصلاح تاسوعا و عاشورایی 60 هزار تومان».
شاگرد آرایشگاه، توی اتاق میرود و آمدنم را به آرش اطلاع میدهد و برمیگردد توی سالن و خرده موهایی را که روی زمین پخش شدهاند، جارو میکند. آرش ساعت سه تا چهار عصر مشتری قبول نمیکند. زمان ناهار و استراحتش است. توی این چند روزه از ساعت 9 صبح تا دو نیمه شب کار میکند. این را شاگرد آرایشگاه به من میگوید.
آرش از اتاق بیرون میآید. جوان 30 – 32 سالهای است، میانه قد و فربه با شکم جلو آمده که بدتر از من موهایش هم ریخته و بقیه موهایش را از ته تراشیدهاست. لقمه آخر ناهارش را پایین نداده، سلام میدهد و روبهرویم مینشیند.
برخلاف تصورم که صدایش را از پشت تلفن شنیدهبودم، جوان شوخ و گشادهرویی است. نیم ساعت بیشتر وقت ندارد. چیزی نمانده که سر و کله مشتریها پیدا شود. از او درباره مدلهای ماه محرم و بازار اصلاح موی سر در این ایام میپرسم.
ميگويد:« راستش رو بگم که مشتری تو ی این 10 روز بیشتر از 10 روز آخر ساله. اونقدر که مشتری زنگ میزنه، عاصی میشم بهخدا. والا 10 – 20 سال پیش کسی توی این چند روز به احترام عزای امام حسین اصلاح نمیکرد ولی الان چند ساله که مدلهای عجیب و غریب دراومده و از چند روز مونده به محرم سرو کله جوونها پیدا میشه. اونقدر مشتری زیاده که وقت سر خاروندن هم ندارم.اما درباره مدل موهایی که به اسم مدل تاسوعایی و عاشورایی دراومده باید بگم، این مدلا ساختگی هستن و این اسمها رو همین جوونها درآوردن و ما به هيچ وجه چنین مدلهایی نداریم. میان دور سرشون رو خالی میکنن و موهاشون رو به شکل خامهای بالا میزنند. یکسریها هم از ما میخوان اسم حضرت عباس رو دور سرشون با تیغ و ماشین طراحی کنیم که اسمش رو گذاشتن مدل تاسوعایی. اون یکی مدل هم که به مدل عاشورایی مشهور شده، اسم امام حسین دور سرشون نوشته میشه. هر سال هم مدلها کمی تغییر میکنه ولی تفکر همون تفکره».
هنوز پنج دقیقه از صحبتهایمان نگذشته که تلفن آرش زنگ میخورد. جواب میدهد ومدام میگوید: « نمیشه، بهخدا وقت ندارم. بذار برای چند روز دیگه». بالاخره با کلی خواهش و تمناهای جواني كه پشت خط است ، آرش قبول میکند و ساعت 12 شب وقت میدهد.
آرش ادامه حرفش را میگیرد:« اگر بگم ناراحتم از اینکه مشتریها چرا این مدلها رو از من میخوان، بیراه نگفتم ولی ما هم در سال چندبار بازارمان سکه میشه؛ یکیش همین دهه اول محرمه. اونقدر که توی این چند روز مشتری دارم، توی چند روز آخر سال مشتری ندارم. بعضیهاشون تو این دهه شاید دو بار و حتی شده سه بار میان آرایشگاه تا مدل موشون رو تثبیت کنیم. عدهای هم قبل از شروع شدن مراسم، هر شب میان و موهاشون رو سشوار میکشن. به هر حال این کار ماست و باید به خواسته مشتری احترام بذاریم».
ساعت 10 دقیقه به 4 است و زنگ در به صدا درمیآید. در باز میشود و جوانی 20 ساله و سبزهرو سلام میکند. بدون اینکه چیزی از آرش بپرسد، روی صندلی مینشیند. هنوز گپمان تمام نشده از آرش میخواهد دور موهایش را خالی کند و طوری اصلاح کند كه تا عاشورا نیازی به آرایشگاه آمدن نداشته باشد.
آرش پیشبند را میبنند و کارش را با ماشین شروع میکند. دور سر جوانک را خالی كرده و با نوک تیغه ماشین، پشت سرش مثل حکاکي چیرهدست مینویسد «یا ابالفضل». کمکم سر کله مشتریهای دیگر پیدا میشود. جوانهای سیاهپوشی که در نگاه اول نیازی به اصلاح مویشان ندارند ولی آمدهاند تا آخرین مدل روی سرشان اجرا شود؛ مدل تاسوعایی!
یکیشان که پر انرژیتر از دو مشتری دیگر است، جوان 21 سالهای به نام «نیما»ست. جوان قد بلند و باریک با گونههای برآمده که مدام سر به سر بقیه میگذارد. از او درباره این مدلهای عجیب و غریب میپرسم. میخندد و به شوخی میگوید:« عمو نکنه حسودی میکنی؟ اگه اندازه ما مو داشتی مطمئنم میومدی همین مدل، موهاتو میزدی».
بعدش شروع میکند به توضیح مدل موهای محرم: «راستش من سن و سالی ندارم که درباره 20 – 30 سال پیش حرفی بزنم ولی الان هفت -هشت سالی میشه که برای محرم، جوونها موهاشون رو اصلاح میکنن. بالاخره باید خوشتیپ باشیم نه اینکه درب و داغون و با موهای اصلاح نشده تو کوچه و خیابون عزاداری کنیم. باید تر و تمیز باشیم. الان این مدل كه میبینی آقا آرش روی سر این رفیقمون داره پیاده ميکنه، مدل خامهای هست. خودم ميخوام مدل تیفوسی بزنم، یک کم مدلش قدیمی شده ولی من از این مدل خوشم میاد. دور سرمون هم میدیم اسم آقا رو بزنه تا بشه مدل تاسوعایی یا عاشورایی. ما هم اعتقاداتی داریم برای خودمون».
سر آرش شلوغ و شلوغتر میشود و مدلهایی که روی سر مشتریها مدام تکرار میشود، مدلهایی برای تاسوعا و عاشوراست.
منبع: قانون
...