آفتابنیوز : امید بینیاز* - نمایش سهروردی در نگاه نخست یک کار فرهنگی بااهمیت است. چنین بحثی از این زاویه دید مطرح میشود که مگر چند اثر درباره اصیلترین فیلسوف ایرانی نوشته، ساخته یا کارگردانی شده است؟
پاسخ این سوال به زبان ریاضی- فلسفی گزینه «تهی» است! بنابراین از همین زاویه دید میتوان به نویسنده و کارگردان نمایش سهروردی تبریک گفت.
«شکرخدا گودرزی» بازیگر و کارگردان نامدار تئاتر به فاصله یکسال از رویارویی با حکیم فردوسی، اینبار به سراغ یکی از بزرگترین حکما و فلاسفه ایران (شیخ اشراق) رفته است. او نمایش خود را هر روز، ساعت 6 بعد از ظهر در تالار وحدت تهران و با گروهی از بازیگران شاخص تئاتر ایران به روی صحنه میبرد.
«سهروردی» گودرزی اگرچه ممکن است با نوساناتی روبه رو باشد، اما همچنانکه در ابتدای این گفتار اشاره شد، به لحاظ ذات اثر به منزله یک کار اساسی، یک حرکت فرهنگی بااهمیت به شمار میرود؛ حرکتی که بالاتر از ظرفیتهای مدیوم و هنر تئاتر عمل میکند و در کنار هنر اجرایی، تاریخ، فلسفه، فرهنگ، دانش، شعر، موسیقی و حتی رنگآمیزی و نقاشی را به تماشاگر نشان میدهد.
این نتیجهگیری برای نگارنده این سطور از آنجا به دست میآید که با احساسات بکر طبقهای از تماشاگران عمومی در سالن روبه رو میشوم که دیگر مثل ما مهمان نیستند، بلکه با عشق و علاقه به زندگینامه فیلسوف بزرگ، بلیت خریدهاند و در چهره یک بازیگر تئاتر به دنبال روحیات مردی از اعصار و قرون دور هستند؛ مردی که تار و پود روح و ملکولهای شخصیتش از جنس اندیشه سرزمینمان شگل گرفته و به هم بافته است.
با این حال، نمایش سهروردی غیر از این نکات کلی که شاخصههای فرهنگی عام و جنبه کلان فرهنگی در جامعه دارد، خالی از نکات تکنیکی تئاتر نیست؛ رنگآمیزی درست و دقیقی دارد و کارگردان تا پایان نمایش با کنتراست رنگها، نبرد حق و باطل را به تماشاگر نشان میدهد. این نمایش عمدتاً عرصه تضاد و کنتراست دو رنگ آبی و قرمز یا سبز و قرمز است که در نشانهشناسی رنگهای ایرانی ریشهای دیرینه دارند و سمبل تقابل نیکی و بدی هستند.
علاوه بر این، در عناصر فرم و حرکت و طراحی صحنه نمایش نیز نکات قابل تأملی دیده میشود. طراح حرکت این نمایش یاسر خاسب است و آنچنانکه او سطح توقع تماشاگر را میداند، در پی موفقیتی دیگر است. بنابراین هارمونی دقیقی بین موسیقی متن و لحظههای فرم و حرکت نمایش حاکم است. این هارمونی در ساختار و بافت کلی نمایش به خدمت ریتم و تمپوی کار و عنصر طرح و توطئه داستان درآمده است. طوریکه بر سرعت و تنش لحظهها و صحنهها میافزاید. از سوی دیگر حرکاتی که در این نمایش میبینیم، حرکات معمول و کلیشهای برخی از نمایشهای سفارشی نیست. بلکه خلاقیت و تفاوت در حد ممکن لحاظ شده است.
طراحی صحنه و فضای نمایش نیز از یک گوشه نگاه دقیق، جای بحث دارد. برای کسی که نمایش راه مهر راز سپهر با موضوع رستم و اسفندیار (کار قبلی شکر خدا گودرزی) را دیده است، این تفاوت بیشتر آشکار میشود.
به نظر میرسد در این طراحی صحنه که کار رضا مهدیزاده طراح با سابقه تئاتر است، «روح مکان» مد نظر است. روح مکان در چنین فضایی، برداشتی از تصور و روحیه سهروردی در آن مکان (حلب هشت قرن پیش) است. بنابراین، فضا نسبت به نمایش قبلی، تنگاتنگتر، نزدیکتر و فشردهتر به نظر میرسد. این برداشت دقیقاً از محصور بودن سهروردی در فضای حلب آن روزگار و شرایط اجتماعی و حاکمیتی و فشارهای وارد شده بر او حکایت دارد.
همچنانکه در شیوه بازی علی دهکردی (بازیگر نقش سهروردی) هم این تنهایی شیخ اشراق را چه در ویژگی فیزیکال و بازی بدنی و چه در تونالیته و زیر و بمهای صدا و بیان مشاهده میکنیم.
همانطور که متن گودرزی نیز او را مستأجر یکی از اتاقهای خانوادهای کورد زبان ذکر کرده که در آن روزگار از ایران به حلب مهاجرت کردهاند. اگرچه برای بحث این موتیف موازی در دل کلیت متن، قطعاً پژوهشهای نویسنده معیار است، اما آنچه در تاریخ هست و لااقل تا جایی که نویسنده این سطور مطالعه داشته، خودِ سهروردی از اهالی قریه سهرورد از توابع منطقه گروس یا همین بیجار کنونی استان کردستان است.
این قریه در زبان محلی «سوره بهرد» یا «سویره بهرد» خوانده میشود. از سوی دیگر این فیلسوف به دلیل مقامات عرفانی شامخ و کلام تأثیرگذار و حتی امور خارقالعاده عرفا (همچون حضرت شمس تبریزی، شیخ جنید، بایزید بسطامی و...) باعث شگفتی و علاقه حاکم شد و مثل خیلی از ادبا و اندیشمندان اعصار قدیم به دربار ملک ظاهر (پسر صلاحالدین ایوبی) رفت. حالا دیگر مدت زمانش با خود تاریخ است.
در حالیکه کارگردان بیشترین زمان اقامت شیخ اشراق در حلب را همان اتاق اجارهای میداند که به باور نگارنده، بیشتر جنبه نمادین و سمبلیک داشته و تمثیلی بر همان اتمسفر پُر تنگنا و فشارهای روحی بر شیخ از جانب محیط اشاره دارد؛ اگرچه به قول «اُکتاویو پاز» هر اتاقی مرکز جهان است!
با همه این تفاسیر نمایش سهروردی برای مخاطبان عام هم میتواند جذاب باشد. علاوه بر تِم روایی و پُرکشش، عنصر بازیگری از عوامل اصلی ارتباط با مخاطب است. «سهروردی» از حضور بازیگرانی بهره میبرد که حالا دیگر در گذر فصول و سالیان به چهرههای سینمایی و تلویزیونی سرشناسی بدل شدهاند. با این حال اصالتِ خود را فراموش نکرده و در کشاکش گرفتاریهای زندگی امروزه به خاستگاه خود (تئاتر) برگشتهاند و در کوچکترین فرصتی که دست داده، به روی صحنه رفتهاند.
بازیگران این نمایش به دلیل تجربه در کارهای تاریخی بازیهای خوبی ارائه میدهند. البته این موفقیت در بازی بازیگران جوانتر هم مشهود است. نمایش سهروردی با حضور علی دهکردی در نقش سهروردی، اصغر همت (قاضی رکنالدین) فخرالدین صدیق شریف (افتخارالعلما) حبیب دهقاننسب (سیفالاسلام) افسر اسدی (حلیمه) مجید جعفری (فخرالدین ماردینی) علیرضا درویشنژاد (عماد بازرگان) اصغر معینی (ابوخمیص) نوید گودرزی (ملک ظاهر) الهام جعفرنژاد (سارا) صحرا میربها (روحانگیز) به روی صحنه میرود.
شکر خدا گودرزی در شیوه بازی گرفتنها، طراحی دیالوگها و دکلاماسیون منطبق بر زمان درام که عمدتاً بنابر علایقش «شاملویی-آرکائیک» است یک نکته را شاید متأثر از اصل فاصلهگذاری در بازیها قرار داده است!
این نکته، مورد بازی فخرالدین ماردینی است. مجید جعفری بازیگر این نقش در حالی وارد صحنه میشود که لباسی امروزی دارد؛ کاپشنی بلند که در اصطلاح عامیانه، هنری یا حتی گانگستری خوانده میشود؛ با کلاهی که کاملاً امروزی است و اغلب، هنرمندان یا دانشجویان رشتههای هنری به سر میگذارند. این پارادوکس خودآگاهانه و خلاقه در طراحی لباس جالب است. حتی در بیان بازیگر هم نوعی گریز از زبان شاملویی- آرکائیک و ضد بافت بیانی نمایش، نمایان است و دیالوگهایش به زبان معاصر نزدیک میشود.
این نکته برای نگارنده سطور بالا، تداعیگر تکنیکی خیرهکننده در نمایشی از جاناتان میلر کارگردان صاحب سبک تئاتر در اجرایی از «اتللو» است. این اجرا که در قالب تله تئاتر تولید شده، یکی سالهای میانی دهه80 از تلویزیون ایران پخش شد. شاید مهمترین نکتهای که در «اتللوی» میلر مبهوت کننده بود، همان لحظه ورود بازیگر نقش اتللو است!
لحظهای که فکر میکنیم بازیگر با چهرهای سیاه و طراحی لباس پنج قرن پیش ظاهر میشود؛ اما در عین ناباوری با آنتونی هاپکینز (بازیگر نقش اتللو) روبه رو میشویم که با لباسهای لندنِ معاصر و قیافهای بدون گریم مقابل چشمان ما میایستد. نمیدانم ایده تصور این اتللو ساخته ذهن جاناتان میلر است؛ یا خود سِر آنتونی هاپکینز ستاره دنیای تئاتر! اما هرچه هست پررنگترین اتللویی است که در ذهن مانده است. و حالا فخرالدین ماردینی (استادِ سهروردی) برای لحظاتی خاطره آن اتللو را دوباره در ذهن زنده کرد!
*نویسنده و منتقد تئاتر و سینما