با هم بخشی از واکنش های توییتری به کم محلی مسی به پرستش را مرور می کنیم:
رضا پرستش Installing Blue whale!
ما اینهمه میگیم با بی محلی کردن طرف مقابل خرد میشه میخندید دیدید رضا پرستش از درون پودر شد
حالا ایندفعه مسی باید بره از جمشید مشایخی بخواد بعنوان واسطه بره از رضا پرستش معذرت خواهی کنه،بگه ببخشید مسی ریز دیدت
من از مسی توقع همچین حرکت زشتی رو نداشتم حداقل باید از ماشین پیاده میشد با قفل فرمون میوفتاد دنبال رضا پرستش
رضا پرستش وقتی دید مسی داره گاز میده باید دست بالا رو میگرفت و میگفت مستقیم چهارراه سنت ماریا.
حالا مگه مسی تاکسی اینترنتیه جلو پا رضا پرستش وایسه؟
دیگه وقتشه رضا پرستش ریش پروفسوری بذاره و بدل مؤمن زاده بشه
رضاپرستش بعد بی توجهی مسی همونجوری باید دست تکون دادن ر ادامه میداد تا وقتی برسه ایران که فکرکنن دستش این مدلیه و دست تکون دادن برا مسی نبود
اون لحظه که مسی پاشو گذاشت رو گاز و رضا پرستش سکوت کردو دیدین؟ اون لحظه ٣٧ سالگیه.
رضا پرستش حتی اگه بنزین هم میخواست , مسی نباید اونجوری رد می شد
تورو خدا زود قضاوت نکنین شاید مسی فکر کرده رضا پرستش بنر خودشه که با پینت ویندوز ۹۸ طراحی شده واسه همین ترمز نزد
دیگه وقتشه تو ماه عسل امسال علیخانی رضا پرستش رو بیاره بگه رضا جان چی شد اینجوری شد؟
به نظرم رضا پرستش در جواب این حرکت زشت مسی باید بره خودشو شبیه رونالدو کنه
رضا پرستش ده سال بعد زنگ میزنه رستوران میگه واسش غذا بیارن؛ وقتی پیک میاد میبینه مسیه. لعنت به اون لحظه لعنت به این جبر زمانه...
مسی تلافی تموم فحشایی که دادیم بهش رو سر رضا پرستش خالی کرد :)))))))
منبع: جام جم
بدون نظر مدیر برنامه کاری نمی کنند
برای باشگاه و مصاحبه و حضور در جمع خبرنگار هم حساب و کتاب دارند
باورش برام سخته این رفتار از این فوق ستاره محبوب
من هم موافق این هستم که باید با مدیر برنامه هاش (ایجنتش) هماهنگ میشد
البته توی ویدئویی که بنده دیدم مشخص نبود که مسی پشت فرمون بوده یا شخص دیگه منظورم اینکه معمولا این افراد مشهور صندلی عقب میشینن و نه جلو که در اینصورت اصلاً آقا رضا پرستش رو ندیده که بخواد واکنش بهش نشون بده.
همه شما که نظر میدید تا حالا شده کسی که کاملا شبیه خودتونه رو ببینید و اون لحظه رو حس کنید من دیدم هم کسی که کاملا شبیه خودم بود هم کسی که شبیه برادرم بود و دقیقا لباسهایی پوشیده بود که خودم و برادر اون لباسها رو داشتیم واقعا لحظه ای بود که نمیشه درباره اش حرف زد ا ون لحظه انگار میری تو کما. فقط می خواهی از صحنه فرار کنی. حس قشنگی نیست
دلا ور