بهنام چاقو را به بغلم فشار داد و مرا داخل پارکینگ خانه شان برد و!!!+عکس
پسر جوان که دلباخته دختر جوانی شده بود وقتی در برابر جواب منفی خواستگاری اش قرار گرفت سناریوی یک پرونده جنایی را به اجرا رساند.
آفتاب‌‌نیوز : پسر جوان که دلباخته
دختر جوانی شده بود وقتی در برابر جواب منفی خواستگاری اش قرار گرفت
سناریوی یک پرونده جنایی را به اجرا رساند.
چند روز قبل دختر جوانی به اداره پلیس رفت و از پسری به اتهام آدم‌ربایی و اخاذی و تهدید به انتشار عکس‌های خصوصی‌اش در فضای مجازی شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل در اینستاگرام با پسر جوانی به نام بهنام آشنا شدم. ارتباط تلفنی و پیامکی ما ادامه پیدا کرد تا اینکه او به من ابراز علاقه کرد. بهنام هر روز پیام‌های عاشقانه زیادی برای من می‌فرستاد و ادعا می‌کرد مهندس است و درآمد خوبی دارد.
مدتی از آشنایی ما گذشت تا اینکه بهنام پیشنهاد ازدواج داد. بهنام همیشه پیشنهادش را تکرار می‌کرد و می‌گفت مرا خوشبخت می‌کند تا جایی که با حرف‌هایش مرا فریب داد و من هم به پیشنهاد او جواب مثبت دادم. پس از این ارتباط ما بیشتر شد تا اینکه یک روز او من را به رستورانی دعوت کرد تا درباره زندگی آینده‌مان با هم حرف بزنیم. آن روز بهنام به صورت پنهانی عکس‌های خصوصی‌ام را به گوشی‌اش منتقل کرد. همان روز از حرف‌ها و کارهای او متوجه شدم همه حرف‌هایش دروغ است و قصد دارد از من سوءاستفاده کند به همین دلیل تصمیم گرفتم از او جدا شوم و به پیشنهاد ازدواجش جواب منفی بدهم.
وی در ادامه افزود: چندی بعد از ملاقاتمان در رستوران بهنام با من تماس گرفت و گفت کتابم را داخل خودروش جا گذاشته‌ام و به این بهانه مرا به یکی از خیابان‌های غرب تهران کشاند. وقتی سوار خودرو او شدم تا کتابم را بگیرم ناگهان چاقویی به پهلویم گذاشت و تهدید کرد حرکتی نکنم وگرنه مرا می‌کشد. از ترس دست و پایم می‌لرزید و توان هیچ حرکتی و حرفی نداشتم و بهنام هم با خودرو به راه افتاد تا اینکه وارد پارکینگ آپارتمان مسکونی شد. او قصد داشت مرا آزار و اذیت کند که با داد و فریاد موفق شدم از پارکینگ خانه‌اش فرار کنم.
پس از این تهدید‌های بهنام شروع شد. او در اولین اقدام تعدادی از عکس‌های خصوصی‌ام را برایم فرستاد و تهدید کرد اگر شکایت کنم تمام این عکس‌های خصوصی را در فضای مجازی منتشر می‌کند. در ادامه او هر روز مرا تهدید می‌کرد و می‌خواست با او ارتباط داشته باشم و ازدواج کنم، اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه یک روز تعدادی از عکس‌های خصوصی‌ام را در تلگرام برای یکی از بستگان نزدیکم که قرار بود با من ازدواج کند، فرستاد.
تهدید‌های او برای اخاذی ادامه داشت، اما من تصمیم گرفتم از بهنام شکایت کنم. پس از طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان در نخستین گام بهنام را شناسایی و دستگیر کردند.
متهم ابتدا منکر جرم خود شد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبه‌رو شد ادعا کرد وقتی دختر جوان به پیشنهاد ازدواجش جواب رد داده از او کینه به دل گرفته و عکس‌های او را برای خواستگارش فرستاده است.
متهم گفت: وقتی با مهناز در اینستاگرام آشنا شدم عاشقش شدم به طوری‌که تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. برای اینکه دل او را به‌دست بیاورم به او دروغ گفتم که مهندسم و درآمد خوبی دارم، اما مهناز متوجه شد و مدتی بعد به خواستگاری‌ام جواب رد داد. من فهمیدم که او قصد دارد با پسر جوان دیگری ازدواج کند به همین دلیل او را تهدید کردم، اما تهدید‌های من فایده‌ای نداشت به همین خاطر تعدادی از عکس‌های خصوصی او را برای خواستگارش فرستادم. وی درباره ربودن مهناز و قصد تجاوز گفت: آن روز او با میل خودش سوار خودروم شد و قرار بود به خانه‌مان برویم و کتابش را پس بدهم، اما ناگهان ترسید و فرار کرد.
بنا به این گزارش، متهم به دستور قاضی پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.
چند روز قبل دختر جوانی به اداره پلیس رفت و از پسری به اتهام آدم‌ربایی و اخاذی و تهدید به انتشار عکس‌های خصوصی‌اش در فضای مجازی شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل در اینستاگرام با پسر جوانی به نام بهنام آشنا شدم. ارتباط تلفنی و پیامکی ما ادامه پیدا کرد تا اینکه او به من ابراز علاقه کرد. بهنام هر روز پیام‌های عاشقانه زیادی برای من می‌فرستاد و ادعا می‌کرد مهندس است و درآمد خوبی دارد.
مدتی از آشنایی ما گذشت تا اینکه بهنام پیشنهاد ازدواج داد. بهنام همیشه پیشنهادش را تکرار می‌کرد و می‌گفت مرا خوشبخت می‌کند تا جایی که با حرف‌هایش مرا فریب داد و من هم به پیشنهاد او جواب مثبت دادم. پس از این ارتباط ما بیشتر شد تا اینکه یک روز او من را به رستورانی دعوت کرد تا درباره زندگی آینده‌مان با هم حرف بزنیم. آن روز بهنام به صورت پنهانی عکس‌های خصوصی‌ام را به گوشی‌اش منتقل کرد. همان روز از حرف‌ها و کارهای او متوجه شدم همه حرف‌هایش دروغ است و قصد دارد از من سوءاستفاده کند به همین دلیل تصمیم گرفتم از او جدا شوم و به پیشنهاد ازدواجش جواب منفی بدهم.
وی در ادامه افزود: چندی بعد از ملاقاتمان در رستوران بهنام با من تماس گرفت و گفت کتابم را داخل خودروش جا گذاشته‌ام و به این بهانه مرا به یکی از خیابان‌های غرب تهران کشاند. وقتی سوار خودرو او شدم تا کتابم را بگیرم ناگهان چاقویی به پهلویم گذاشت و تهدید کرد حرکتی نکنم وگرنه مرا می‌کشد. از ترس دست و پایم می‌لرزید و توان هیچ حرکتی و حرفی نداشتم و بهنام هم با خودرو به راه افتاد تا اینکه وارد پارکینگ آپارتمان مسکونی شد. او قصد داشت مرا آزار و اذیت کند که با داد و فریاد موفق شدم از پارکینگ خانه‌اش فرار کنم.
پس از این تهدید‌های بهنام شروع شد. او در اولین اقدام تعدادی از عکس‌های خصوصی‌ام را برایم فرستاد و تهدید کرد اگر شکایت کنم تمام این عکس‌های خصوصی را در فضای مجازی منتشر می‌کند. در ادامه او هر روز مرا تهدید می‌کرد و می‌خواست با او ارتباط داشته باشم و ازدواج کنم، اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه یک روز تعدادی از عکس‌های خصوصی‌ام را در تلگرام برای یکی از بستگان نزدیکم که قرار بود با من ازدواج کند، فرستاد.
تهدید‌های او برای اخاذی ادامه داشت، اما من تصمیم گرفتم از بهنام شکایت کنم. پس از طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان در نخستین گام بهنام را شناسایی و دستگیر کردند.
متهم ابتدا منکر جرم خود شد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبه‌رو شد ادعا کرد وقتی دختر جوان به پیشنهاد ازدواجش جواب رد داده از او کینه به دل گرفته و عکس‌های او را برای خواستگارش فرستاده است.
متهم گفت: وقتی با مهناز در اینستاگرام آشنا شدم عاشقش شدم به طوری‌که تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. برای اینکه دل او را به‌دست بیاورم به او دروغ گفتم که مهندسم و درآمد خوبی دارم، اما مهناز متوجه شد و مدتی بعد به خواستگاری‌ام جواب رد داد. من فهمیدم که او قصد دارد با پسر جوان دیگری ازدواج کند به همین دلیل او را تهدید کردم، اما تهدید‌های من فایده‌ای نداشت به همین خاطر تعدادی از عکس‌های خصوصی او را برای خواستگارش فرستادم. وی درباره ربودن مهناز و قصد تجاوز گفت: آن روز او با میل خودش سوار خودروم شد و قرار بود به خانه‌مان برویم و کتابش را پس بدهم، اما ناگهان ترسید و فرار کرد.
بنا به این گزارش، متهم به دستور قاضی پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه 
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین
لینک های مفید