کد خبر: ۴۹۷۳۶۲
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۶ - ۰۲:۳۵

از نقد روحانی تا نفی روحانی

شخصيتش سه‌‌وجهي است. برخي چهره سياسي‌اش را پررنگ‌تر مي‌دانند و برخي چهره ورزشي او را، كمتر او را با چهره اقتصادي به ياد مي‌آورند.با اين حال، او در هر سه بخش كار كرده و در هر كدام حرفي براي گفتن دارد.
آفتاب‌‌نیوز :
سيدمصطفي‌هاشمي‌طبا آخرين‌بار به‌عنوان رقيب حسن روحاني، رئيس‌ دولت يازدهم وارد گود سياست شد.‌

به گزارش آفتاب‌نیوز، مصطفی هاشمی طبا در گفت و گو با «شهروند» از خاطرات مدیریتی خود و مسائل فعلی کشور می گوید: 
شخصيتش سه‌‌وجهي است. برخي چهره سياسي‌اش را پررنگ‌تر مي‌دانند و برخي چهره ورزشي او را، كمتر او را با چهره اقتصادي به ياد مي‌آورند.با اين حال، او در هر سه بخش كار كرده و در هر كدام حرفي براي گفتن دارد.
 
سيدمصطفي‌هاشمي‌طبا آخرين‌بار به‌عنوان رقيب حسن روحاني، رئيس‌ دولت يازدهم وارد گود سياست شد.‌ هاشمي‌طبا، وزير صنايع دولت‌هاي محمدجواد باهنر و ميرحسين موسوي كه مدتي رئيس سازمان تربيت بدني و كميته المپيك هم بوده، در انتخابات ‌سال ١٣٨٠ از رقباي محمد خاتمي، رئيس دولت اصلاحات هم بود.
 
همه او را با انتقادات صريح‌ و گاهي جانبداري‌اش از روحاني و جهانگيري در مناظرات مي‌شناسند.‌ هاشمي‌طبا از گروگانگيري برخي از مديران صنايع و نفوذ عناصر به گفته او ضد انقلاب در كارخانه‌ها خبر مي‌دهد.
 
او در عين ‌حال معتقد است كارهايي كه كرده خارج از زندگي و برجسته نبوده و به همين دليل هم زندگي برايش هيچ وقت سخت نبود. او به همين دليل مي‌گويد: «هيچ احساسي نداشتم كه جور ديگري هستم.»‌ هاشمي‌طبا همچنين در گفت‌وگو از انگيزه‌هايش براي ورود به عرصه انتخابات هم مي‌گويد.
 
وقتي از او درباره چرايي حمايت علني‌اش از روحاني در پايان مناظرات با وجود عدم كناره‌گيري‌اش مي‌پرسم، مي‌گويد: «تصور مي‌كردم شايد در ٤٨ساعت آخر، آقاي روحاني نباشد. از اين نظر كه ممكن است حادثه‌اي براي كسي پيش بيايد. به همين دليل كناره‌گيري نكردم و خواستم اگر حادثه‌اي براي آقاي روحاني پيش آمد، عرصه را خالي نكرده باشم.»
 
نظر اين سياستمدار ايراني در مورد مخالفان روحاني هم جالب است. او مي‌گويد: «كساني‌كه آقاي روحاني را نفي مي‌كنند به نظرم به نوعي آنارشيسم علاقه دارند وگرنه ايشان قانوني و درست عمل مي‌كند.» 
 
زماني‌كه به‌عنوان وزير صنايع در دو دوره آقاي رجايي و موسوي حضور پيدا كرديد با توجه به اينكه اوايل انقلاب بود و فضا با زمان عادي متفاوت بود، در اداره اوضاع به مشکل برنخوردید؟
 
زماني‌ كه به‌ عنوان وزير صنايع و معادن منصوب شدم، طبيعتا با توجه به مشكلاتي كه از قِبَل كمبود ارز و برخي تحريم‌ها داشتيم، فعالیت‌ كارخانه‌ها و تأمين مواد اوليه كار سنگيني بود. قسمت‌هایی از بخش‌هاي خصوصي هم به دليل قانون حفاظت صنايع و مصادره‌هايي كه صورت گرفته بود، به دولت و بنياد مستضعفان منتقل شده بود و اداره آنها هم مشکلی مزيد بر علت بود.
 
آن زمان، نفوذ بعضي از گروه‌هاي ضدانقلاب در داخل كارخانه‌ها مشكلات كارگري را هم ايجاد مي‌كرد. در آن زمان به این نتیجه رسیدم که بهتر است اقدامات زیربنایی‌تری کنیم. به این فکر افتادم که با توجه به اينكه شركت‌هاي متعددي زير پوشش دولت بود، تصدي دولت را تا حدي از لحاظ مديريتی گسترش دهيم كه خيلي متمركز نباشد.
 
سعی کردم در اولین اقدام، مسئولیت‌های سازمان گسترش و نوسازي و سازمان صنايع ملي را همگن کنم. كارخانه‌های متعددي در رشته‌هاي مختلف زیرمجموعه این دو سازمان بود. اين شد كه سازمان صنايع ملي را به صنايع سبك اختصاص دادند و صنايع ماشين‌سازي و صنايع سنگين را كه در سازمان صنايع ملي بود به سازمان گسترش و نوسازی منتقل كردند.
 
در نتيجه دو سازمان صنايع ملي و سازمان گسترش و نوسازي تخصصي شدند؛ يكي صنايع سبك را عهده‌دار شد و ديگري صنايع سنگين را، قبلا تداخل وجود داشت. اقدام ديگر، ابتدا تأسيس وزارت معادن و فلزات و جدا‌كردنش از صنعت و بعد از آن هم تأسيس وزارت صنايع سنگين بود.
 
در حقيقت در دولت در زمينه صنعت و معدن سه وزارتخانه پيدا كرديم، وزارت معادن و فلزات، وزارت صنايع سنگين و وزارت صنايع كه هر كدام عهده‌دار بخشي از صنعت بودند و كمك مي‌كردند كه تصدي دولت را بهتر انجام دهيم.

 هماهنگي‌ها سخت نمي‌شد؟ 
نيازي به هماهنگي نبود. هر كدام متصدي كار خودشان بودند. معادن، ذوب و فلزات، صنايع سبك و سنگين كه هر كدام كار خودشان را انجام مي‌دادند. ضمن اينكه در طي سه ‌سال براي ايجاد صنعت توسط بخش خصوصي، ١٥هزار موافقت اصولي در نقاط مختلف كشور صادر كرديم. همين‌طور شركت شهرك‌هاي صنعتي را تأسيس كرديم كه به‌طور مشخص در تعدادي از نقاط كشور، مسأله زمين و زيربناها مثل آب و برق را حل كند كه صنعتگران سرگردان نشوند و در اين شهرك‌ها مستقر شوند.

 آن‌ زمان در جریان مصادره‌ها، مالکیت برخی صنایع بزرگ دچار مشکل شده بود. با این حال رغبت از سوی بخش خصوصی وجود داشت؟ 
مشكلي نبود؛ ١٥هزار موافقت اصولي را در طول سه‌ سال صادر كرديم و به‌جز مشکل تخصيص ارز براي ماشين‌آلات، با ايجاد شهرك‌هاي صنعتي تقريبا مسائل زيربنايي‌شان حل شد. آب و برق هم گرفتند، منتها مشكلات ديگري كه بعدا حادث و موجب شد بعضي از اينها به بهره‌برداري نرسد؛ ولي به نظرم رشد خيلي خوبي داشتند. بخش خصوصي هم خيلي خوب اعتماد كرد، ١٥‌هزار موافقت اصولي كم نيست.

 رایزنی‌ها با آن بخشی که دچار مشکل شدند از سوی حاکمیت چگونه بود؟ 
دو بخش بود؛ يكي مصادره به نام شخص بود يعني اشخاص يا رفته بودند يا مشكلات امنيتي و حقوقي داشتند و برنگشتند. بخشي ديگر به دليل بدهي به بانك‌ها، نمي‌توانستند بدهي‌شان را تسويه كنند و بانك‌ها کارخانه‌هایشان را در اختيار گرفته بودند. اغلب هم كسي دنبالشان نيامد.
 
شايد تعداد كمي بودند كه دنبال حل مسائلشان بودند و اتفاقا بعضي‌هايشان هم موفق بودند، اما اكثريت دنبالشان نيامدند. حتي مي‌شود گفت به نوعي شانسي براي آنهايي بود كه مشكلات مالي با بانك‌‌ها داشتند و مشمول بند «ج» قانون شدند و با واگذاری کارخانه، مشکل بدهی‌شان حل شد.

 بقیه چطور؟ 
دو گروه بودند؛ يك گروه كه به خاطر شخص خودشان يا ارتباطاتي كه با رژيم سابق داشتند، کارخانه‌شان مصادره و به بنياد مستضعفان داده شد يا ٥٢ نفر بودند كه به قول معروف طبق بند «الف» قانون حفاظت صنایع ديگر صلاحيت ادامه اين كار را نداشتند؛ زیرا اكثرا از كشور خارج شده بودند. بخش ديگر هم به خاطر بدهي به بانك‌ها در اختيار دولت قرار گرفته بودند.

 تعداد کدام بيشتر بود؟ 
تعداد مشمولان بند «ج» كه به بانك‌ها بدهي داشتند، بيشتر بود. تقريبا كسي هم دنبال بازگرداندن کارخانه‌ها هم نبود. تعداد کمی برگشتند که بايد با بانك‌ها وارد مذاكره شده و بدهي‌هاي‌شان را پرداخت مي‌كردند كه خيلي تمايلي به اين كار نداشتند.

 شما به نفوذ عناصر ضدانقلاب در دسته‌های کارگری اشاره کردید؛ نفوذ و تأثير آنها به چه صورت بود؟ 
طبيعي بود. وقتي كارخانه‌اي پولي براي خريد مواد اوليه نداشته باشد و دو، سه ماه نتواند دستمزد كارگران را پرداخت كند، زمينه براي بروز بحران ايجاد مي‌شود و اين زمينه موجب مي‌شد بعضي از گروه‌ها مثل منافقین خلق كه در كارخانه‌ها و در پی ایجاد ناآرامي بودند، بهانه دستشان مي‌آمد.
 
وقتي كارگران بيكار باشند، حقوقشان داده نشود و مواد اوليه موجود نباشد، خودبه‌خود آماده ايجاد مشكلات هستند. بعضي از مواقع حتي از روی دلسوزی، مديران را تحت فشار قرار داده يا به گروگان مي‌گرفتند، ولي همه اين مشكلات حل شد و با حوصله و تأمين مسائل مالي اين مشكلات برطرف مي‌شد.

 منظورتان از روي دلسوزي چيست؟ 
مثلا يك عده مي‌گفتند مديري كه تعيين كرده‌ايد، انقلابي نيست و قبلا فلان‌جا بوده. از روي دلسوزي اين بحران‌ها را ايجاد مي‌كردند يا مدير را حبس مي‌كردند و گروگان مي‌گرفتند. بعضي وقت‌ها هم از سوي امام‌جمعه‌ها حمايت مي‌شدند.
 
حتي گاهي نيروهاي خيلي خوب و متعهد به انقلاب هم كه آن‌جا می‌فرستادیم، چون افراد سختگيري نسبت به ديگران بودند، باعث ايجاد تنش مي‌شدند؛ اما تقريبا مي‌شود گفت اواخر دوره‌اي كه من بودم، دیگر چنين مشكلاتي وجود نداشت. مسائل مالي و دستمزد حل شده و خيلي از كارخانه‌ها در خدمت جنگ كار مي‌كردند.

 بيشتر در كدام صنايع اين مشكلات رخ مي‌داد؟ 
فرقي نمي‌كرد. صنايع متفرقي كه مديريت‌هايشان مدام عوض شده و مسائل مالي مانده از گذشته داشتند، اوايل كمتر همكاري مي‌كردند؛ برعکس در صنعت نفت مشکل خاصی نبود، چون به هر حال، روال را از دست نداده و سيستم سر جايش بود و مثل قبل اداره مي‌شد.

 يعني در صنايع مشكل حادتر بود؟ 
بله؛ چون اينها پراكنده بودند، ولي صنعت نفت از قبل مديريت مشخصي داشت كه همان تداوم پيدا كرد. در ‌حالي‌ كه صنايعي كه در اختيار دولت يا بنياد مستضعفان قرار گرفته بودند، در گذشته مديريتي ديگر (بخش خصوصی) داشتند و تفاوت مديريت چشمگير بود.

 اشاره کردید برخي صنايع در جنگ همكاري داشتند. روال به چه صورت انجام شد؟ آيا طبق فراخوان همکاری کردند یا خودجوش؟ 
كارخانه‌های سازمان گسترش نوسازي به‌خصوص صنایعی كه مستقيما با جنگ رابطه داشتند، همکاری می‌کردند؛ به ‌هر حال زیرمجموعه دولت بودند. بعضا ابزار يا پل مي‌ساختند. يكسري كارخانه‌های ديگر هم بودند كه نيازهاي اوليه را فراهم می‌کردند و طبق سفارشي كه دريافت مي‌كردند، مشخص بود بايد چه كاري انجام دهند.

 آن زمان اغلب از گروه‌های مختلف در دولت حضور داشتند؛ با وجود اختلاف‌نظرها، کارها چطور هماهنگ پیش می‌رفت؟ 
طبيعتا تيپ‌هاي متفاوتي در دولت بودند. اتفاقا همين امر كمك مي‌كرد حرف درست از ميان اختلاف‌نظرها بيرون بيايد. اگر اختلاف‌نظري بود در تفكر و تحليل مسائل بود، اما مي‌شود گفت در تمام مسائل به جمع‌بندي مي‌رسيدیم و نظرات هم ملحوظ مي‌شد.
 
بعضي‌ها مي‌گويند گروهي تفاوت داشتند يا ايده متفاوتي داشتند، بحث گروه اصلاح‌طلب يا سنتي را مطرح می‌کنند. واقعا در بحث‌ها، آدم‌ها صرف‌نظر از اين اسامي، نظراتشان را می‌گفتند و گاهي نظرات دو گروه مختلف در دولت با هم همخواني داشت و از هم حمايت مي‌كردند.
 
آنچه در دولت مطرح مي‌شد واقعا نظراتي بود كه در جهت پيشرفت كار بود. ممكن بود نظرات متفاوت باشد، اما جمع‌بندي‌ها جامع و نتيجه‌اش به نفع كار و جامعه بود.

 موردي كه خيلي گفته مي‌شد در موردش انتقاد است، كوپنيسم بود. 
بله؛ روزنامه‌هايي مثل ميزان و انقلاب اسلامي بودند كه به كوپنيسم حمله مي‌كردند.

 و از سمت بعضي اعضاي دولت حمايت مي‌شدند؟ 
بالاخره تفاوت‌هاي ديدگاهي بود. اگر چنين نظمي ايجاد نمي‌شد، مشكلات زيادي در كشور به وجود مي‌آمد.

به راحتي در زمينه‌ اختلاف‌نظرها تصميم‌گيري مي‌شد يا كسي از رده بالاتر نظر نهايي را مي‌داد؟ 
خير؛ مشكلي نداشتيم و در مورد همه موارد تصميم‌گيري مي‌كرديم.

 شما آن زمان به واسطه اختلاف‌نظرها دچار چالش نشدید؟ 
به‌خاطر اختلاف‌نظر نه، اما من ستاد طرح‌هاي مهم انقلاب و در حين جنگ ٣٥٠ طرح بزرگ صنعتي و زيربنايي را اداره می‌کردم كه الحمدلله به ثمر نشست. يك عده مداركي عليه من جعل كرده و به آقاي مهندس موسوي داده بودند و ايشان اصل را بر صحت مدارك گذاشته و كمي آزرده‌خاطر شده بودند. البته كار را به قوه‌قضائيه ارجاع دادند و گفتند چون با هم ارتباط قديمي داريم ممكن است قضاوتم تحت‌تأثير قرار بگيرد. در دولت همه آزادانه بحث مي‌كردند.

 در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه در مورد شما اشتباه كرده‌اند؟ 
بله.

در چه مقطعي از اقتصاد و سياست دور و وارد عرصه ورزش شديد؟ 
تا‌ سال ٧٢ در بخش بازرگاني صنعت بودم. همين طور در بانك صنعت و معدن و مركز توسعه صادرات. از‌سال ٧٢ به ورزش رفتم.

چه اتفاقي افتاد وارد این عرصه شدید؟ 
از‌ سال ٦٥ رئيس كميته المپيك شده بودم. در عين حال كه سمت‌هاي ديگري داشتم. اوايل دوره دوم آقاي ‌هاشمي ايشان به من گفتند به تربيت بدني برويد. گفتم در مركز توسعه صادرات كار كرده‌ام و آينده صادرات خيلي مهم است، اما نظر ایشان بر این بود که به تربیت بدنی بروم.

مسأله ديگري در ميان نبود؟ پيشينه ورزشي داشتيد؟ 
شخصا پيشينه ورزشي داشتم اما تصور نمي‌كنم ايشان مطلع بوده باشند. مي‌دانستند كه سه‌سال رئيس كميته المپيك بودم. براي ايشان مشخص شده بود كه نسبت به ورزش علاقه و آگاهي دارم.

آن دوره چطور گذشت؟ 
از عملكرد خودم در عرصه ورزش يا مركز توسعه صادرات راضي هستم. وقتي وارد كاري مي‌شوم سعي مي‌كنم آن‌جا را بفهمم و ايده جديدي پياده كنم. بعضي‌ها مخالف هستند اما در صنايع من سه وزارتخانه درست كردم و گفتم به دلايل مختلف بايد افراد مختلفي باشند.
 
يكي از دلايل اين بود كه كلا توليد در كشور ما مظلوم است و در هيأت دولت صداي يك نفر براي توليد ضعيف بود، اما بعدا سه صدا شد و صداي توليد بيشتر در دولت شنيده و تصميماتي در اين حوزه اتخاذ شد. در ورزش هم سعي كردم كار جديدي را ارایه دهم. قضاوتش با ديگران است اما تا جايي كه ديدم قضاوت‌ها نسبت به عملكردم خوب بوده.

اگر قرار باشد به يكي از اين سمت‌ها برگرديد كدام بخش را انتخاب مي‌كنيد؟ 
نمي‌توانم بگويم، چون شرايط ذهني‌ام خيلي تفاوت كرد. الان مسائل را از حوزه بخشي فراتر مي‌بينم. الان ذهنم در مورد مسائل، مملكتي است. مسأله آينده كشور، آب، منابع طبيعي در ذهن من پررنگ شده‌اند. طبيعتا خيلي مشكل است كه بگويم صنعت را ارجح مي‌دانم يا ورزش را. الان هيچ كدام را به آن معني ترجيح نمي‌دهم. به نظرم الان مسأله سرزميني ما مهمترين مسأله در آينده كشور است.

به حضورتان در انتخابات ریاست‌جمهوری نگاه کنیم. شما دو بار به عرصه رياست‌جمهوري ورود كرده‌ايد. يك‌بار‌ سال ٨٠ در رقابت با آقاي خاتمي كه نخستین گام شما براي ورود به اين عرصه بود، یک‌زمان هم در انتخابات‌سال ٩٦. در زمان رقابت با آقای خاتمی هم همين تفكر را داشتيد؟ 
كمي تفاوت داشت. آن زمان بيشتر به مسائل اجرايي كشور فكر مي‌كردم. به‌طور مشخص به مسائل سرزميني فكر نمي‌كردم. آقاي خاتمي كه الان هم خيلي به ايشان علاقه و ارادت دارم، یک تفاوت اساسي با آقاي ‌هاشمي داشت. آقاي ‌هاشمي يك رئيس‌جمهوری مولف بود، يعني خيلي ايده‌ها را كه به نظرشان مي‌آمد، پرورش داده و پيگيري مي‌كرد.
 
مثلا در زمان ايشان مترو با وجود همه مخالفت‌ها پا گرفت، مسأله آبياري مدرن براي كشاورزي در زمان ايشان بسيار فراگير شد و صادرات را خيلي تشويق مي‌كرد. درواقع شخصا بر مسائلي كه موردنظرشان بود پافشاري مي‌كرد، اما آقاي خاتمي هر كسي كه كار خوب مي‌كرد را تشويق مي‌كرد و بسيار هم به قانون احترام مي‌گذاشت و از آن تخطي نمي‌كرد.
 
با این حال، مولف بودن در آقاي خاتمي كمتر بود. از ايشان هم اجازه گرفتم و گفتم مي‌خواهم به همين دليل وارد اين حيطه شوم و مي‌دانستم كه رأي نمي‌آورم اما مي‌خواستم با اين فكر وارد شوم.

در دوره جدید چطور؟ 
در دوره جديد مسأله عمومي‌تر شد. هرچند بعد از مناظرات كمي به مسأله سرزميني كشور توجه شده، اما اين مسائل خيلي به فراموشي سپرده شده بود. با اين ايده وارد شدم كه مسائل سرزميني كشور را مطرح كنم.
 
بالاخره تريبوني بود كه از مسئولان تا افراد عادي مي‌شنيدند. مسائل سیاسی وقتی در كشور مطرح می‌شود، خيلي وقت‌ها باعث مي‌شود مسائل اصلي كشور پوشيده بماند.من می‌خواستم  اين لايه را كنار بگذارم و مسائل اصلي كشور را مطرح كنم. متأسفانه شیوه‌های پوپوليستي از ابتداي انقلاب در کشور پررنگ بود، اما در دولت نهم و دهم به اوج رسيد. مي‌خواستم لايه پوپوليسم را كنار بزنم و مديران با واقعيت كشور بيشتر آشنا شوند.

در زمان مناظرات حرف و حديث‌ها زياد بود. متاسفانه در مناظرات از سوي برخي كانديداها دروغ‌هاي زيادي شنيديم. ارزيابي شما از اين مناظرات چطور بود؟ 
آقايان دو جور مسأله مطرح مي‌كردند. نخست مسائل شخصي ديگران و ديگر مسائلي كه به فكر خودشان باعث رأي آوردنشان مي‌شد. در بخش نخست اگر كسي قانون اساسي و شوراي نگهبان را قبول دارد، وقتي شوراي نگهبان كسي را تأييد كرده دسترسي به مدارك از طريق وزارت اطلاعات يا سپاه دارد و معلوم است كسي كه تأييد شده، نبايد خلاف نظر شوراي نگهبان، صلاحيت افراد را زير سؤال ببرد. اشكال دوم وعده‌هايي بود كه به نظر آقايان موجب جذب آرا مي‌شد مثل چندبرابر شدن يارانه‌ها.

به هرحال، پايه اين وعده‌ها دروغ بود. 
بله من سعي كردم با هر دو مورد مقابله كنم. كسي كه ادعاي رئيس‌جمهوري دارد بايد برنامه‌هاي خودش را بازگو و در مورد آنها بحث كند.

بعد از اين جريان كنار نرفتيد اما گفتيد به آقاي روحاني رأي مي‌دهيد. در صورتي كه آقاي قاليباف به نفع آقاي رئيسي كناره‌گيري كرد و این فضا برای شما فراهم بود؟ 
در روزهاي آخر آقايان روحاني، رئيسي و ميرسليم مانده بودند. درواقع تصور مي‌كردم شايد در ٤٨ساعت آخر، آقاي روحاني نباشد. از اين نظر كه ممكن است حادثه‌اي براي كسي پيش بيايد. به همين دليل كناره‌گيري نكردم و خواستم اگر حادثه‌اي براي آقاي روحاني پيش آمد، عرصه را خالي نكرده باشم.

بعضي‌ها مي‌گفتند شايد نگراني از تخلفات باشد. 
خير اينطور نبود.

گفته مي‌شد نماينده شما تصميم داشت پاي صندوق‌ها حضور داشته باشد كه تخلفي صورت نگیرد. صحت دارد؟ 
من نماينده‌اي نداشتم. اگر قرار باشد كسي رأي بياورد مي‌آورد. كسي هم كه نماينده پاي صندوق ببرد نمي‌تواند كاري انجام دهد. اگر قرار باشد تخلفي انجام شود اين اتفاق مي‌افتد. به همین دلیل، با اعتماد به افرادي كه هيأت اجرايي و ناظر بودند نماينده‌اي نداشتم.

آقاي روحاني در پست رياست‌جمهوري دولت دوازدهم ابقا شد. شما به‌عنوان كسي كه در جريان امور اجرايي بوديد و انتقاداتي را مطرح كرديد، در مورد عملكرد ايشان چه نظري داريد؟ 
او تغيير نكرده‌. آقای روحانی هماني است كه قبلا بود. شاكله شخصيتي او همان است. او به خاطر اقداماتي ازجمله مذاكرات و امضاي قرارداد برجام توانست تا حد زيادي مشكلات بزرگي كه براي كشور ايجاد شده بود را بهبود ببخشد، طبيعتا مورد تقدير است، اما دليل نمي‌شود كه بسياري از سياست‌هاي او را تأييد كنم. سليقه من در بعضي موارد البته در چارچوب قانون متفاوت است.
 
نمي‌خواهم بگويم من قوانين را عوض مي‌كردم. الان هم ايشان براساس قوانين موجود مي‌تواند كارهاي ديگري را در اولويت قرار دهد. كاري كه انجام مي‌شود در حد سليقه و روش و عقل ايشان است.
 
من در روش‌ها تفاوت دارم و اگر من به جاي ايشان بودم، اولويت‌هاي ديگري را در درجه اول قرار مي‌دادم. البته ممكن است آن اولويت‌ها با خيلي از افراد جامعه ما برخورد داشته باشد، اما من طور ديگري فكر مي‌كنم و اشكالي هم ندارد. ضمن اينكه تلاش‌‌هاي ايشان در زمينه‌هاي مختلف شايسته تقدير است و بايد از آنها حمايت شود. كساني‌كه آقاي روحاني را نفي مي‌كنند به نظرم به نوعي به آنارشيسم علاقه دارند وگرنه ايشان قانوني و درست عمل مي‌كند و اولويت‌هايش فرق دارد.

يعني تفاوتي بين عملكرد و شيوه‌ كار در دولت يازدهم و دوازدهم نمي‌بينيد؟ 
خير هيچ تفاوتي نيست.

اگر شما بوديد چه مي‌كرديد؟ 
در نظر داشته باشيد كه رئيس‌جمهوری بايد تابع باشد. من اگر بودم اولويت‌هاي ديگري را تعيين مي‌كردم. در برنامه ششم مواردي پيش‌بيني شده و معمولا برنامه‌ها بين ١٠ تا ١٥درصد بيشتر به مرحله اجرايي نرسيده است. من بخش‌هايي را انتخاب مي‌كردم كه مطابق سليقه‌ام باشد. در درجه اول مسائل سرزميني. خيلي از اينها باعث نارضايتي بخشي از مردم مي‌شود. همين امروز اگر به كشاورزان فشار بياوريد و بخواهيد شيوه كشاورزي را اصلاح كنيد، آنها ناراضي خواهند شد. خيلي‌ها تصور مي‌كنند منافعشان به خطر مي‌افتد. بالاخره بايد كاري كرد. من طبق اولويت‌هايم جلو مي‌رفتم ولو اينكه مورد حمله قرار بگيرم.

مسائل كشاورزي و آب را پيگيري مي‌كرديد؟ 
بله به شدت.

درحال حاضر كارنامه خودتان را چطور مي‌سنجيد؟ تحليلتان از خودتان چيست؟ 
من زندگي كرده‌ام. كارهايي كه كرده‌ام خارج از زندگي و برجسته نبوده. زندگي طبيعي داشته‌ام و مواردي كه به نظرم رسيده انجام داده‌ام. هيچ وقت فكر نكرده‌ام چه سمتي دارم، فكر كرده‌ام چه كار بايد انجام دهم. هميشه هم فكر كرده‌ام در كاري كه مي‌كنم وقتم كم است. اگر كار خوبي كرده باشم كمك خدا بوده.

براي كسي كه سياستمدار است و در دولت حضور دارد زندگي سخت و متفاوت نيست؟ 
براي من هيچ وقت سخت نبود چون هميشه عادي زندگي كرده‌ام. هيچ احساسي نداشتم كه جور ديگري هستم.

اين كه مدام توجهات به سمت شماست كه چه مي‌كنيد، اذيتتان نمي‌كند؟ 
من كار خودم را كرده‌ام و هيچ وقت تحت تأثير افراد نبودم كه بخواهم پارتي‌بازي كنم يا به كسي فشار بياورم. هميشه به وجدانم مراجعه كرده و با همكارانم مشورت كرده‌ام. هيچ وقت هم سختي نكشيده‌ام.

از نگاه ديگران شما فردي سخت هستيد؟ 
خير مي‌گويند در امور مالي مربوط به كار خست دارم. البته در امور شخصي اينطور نيستم، اما در رعايت پول دولت خيلي خسيس هستم و سعي مي‌كنم تا جاي ممكن هزينه‌ها را كم كنم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین