آفتابنیوز : روزنامه اعتماد نوشت: «الان موشهای زندهخوار تا قبل از زلزله چی میخورن ته دلشونو بگیره؟» این جمله ظاهرا طنزآمیز پر از ترس است. ترس از زلزله. همان احساسی که این روزها به دل بسیاری از ساکنان پایتخت راه یافته و موجب شده تا پس از شنیدن هر خبری درباره پیامدهای زلزله در تهران واکنش نشان دهند. واکنشهایی طنزآمیز، یأسآلود و پر از هراس. در پی زمین لرزه اخیر تهران، مشخصا میتوان «ترس» را در رفتار و نگاه شهروندان دید. اما آیا حالا وقت ترسیدن است؟ آیا وقت این است که از ترس خودکشی کنیم؟ پاسخ این پرسش به این سادگیها نیست. شاید بهتر باشد قبل از رسیدن به پاسخ احتمالی، برخی از این خبرهای ترسانگیز را مرور کنیم.
از موشهای زندهخوار تا نمای شیشهای ساختمانها
یکیاش همین خبر موشهای تهران است. برآوردها از وجود ۵۰ تا ۷۰ میلیون موش در تهران حکایت دارد و به گزارش خانه ملت، فاطمه ذوالقدر، نماینده تهران در این باره گفته است: «در کنار آلودگی هوای تهران به عنوان یک بحران زیست محیطی، وجود حیوانات موذی همچون موشها دومین ابرچالش کلانشهر تهران است.»
اما میان موشها و زلزله چه رابطهای وجود دارد؟ پاسخ روشن و هراسانگیز است؛ این موشها مهاجم و زندهخوار هستند. یعنی در صورت وقوع بحرانهایی مثل زلزله این موشها تهدیدی جدی برای سلامت مجروحان زلزله خواهند بود. در نتیجه مدیریت شهری حالا به این فکر افتاده باید برای مقابله با موشها کاری کند اما این فقط یکی از خبرهای هراسانگیز درباره پیامدهای زلزله تهران است.
زمین لرزه تهران و هجوم مردم به خیابانها حالا مدیران بخش درمان را هم نگران کرده است. آنها نگران این هستند که در زمان وقوع بحران بعدی روند امدادرسانی به دلیل ترافیک سنگین خیابانها کاملا مختل شود. چنان که ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت در این باره میگوید: «اگر زلزلهای جدی در تهران اتفاق افتد، دسترسی سیستم اورژانس کشور دچار مشکل میشود و امکان خدمترسانی فراهم نخواهد بود. باید بدانیم که حل این مشکل نیازمند عزم ملی است.»
وزیر بهداشت هم پیش از این از فرسوده بودن ۵۰ درصد ساختمانهای تهران خبر داده بود. فرسودگی و خمودگی فقط منحصر به بیمارستانها نیست. مدارس هم از جمله اماکن عمومیای هستند که در برابر زلزله وضعیت هراسآور دارند. به گفته مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران از چهار هزار مدرسه سطح شهر ۷۰۰ مدرسه جزو بافت فرسوده است و یک هزار مدرسه نیاز به مقاومسازی دارد. به گفته باقری، مدارس شهر تهران از لحاظ طرح تفصیلی نیز در معابر پر خطر و غیر استاندارد مثل کنار اتوبان احداث شدهاند.
یکی دیگر از هشدارهای ترسآور که سالهاست تکرار میشود؛ این است که در صورت وقوع زلزله بزرگ، نمای شیشهای غیر استاندارد بسیاری از ساختمانها بر سر شهروندان فرود میآید و یکی از عوامل افزایش قربانیان زلزله خواهد بود چنان که به گزارش «ایران اکونومیست»، حمید عرفانیان جم، مشاور وزیر راه و شهرسازی در اینباره میگوید: «در هنگام وقوع زلزله به همان میزان که شیشه به افراد صدمه میزند مصالح ساختمانی نیز آسیبرسان هستند؛ در زلزله اخیر منطقه غرب کشور تلفات نه ناشی از سازههای ساختمانی که ناشی از آوار مصالح ساختمانها است. به کار بردن شیشه در ساخت و ساز به درستی آموزش داده نشده است و نیز تکنولوژی استفاده از آن در ساختمان رعایت نمیشود و به همین دلیل در بلایای طبیعی به اندازه آوار مصالح ساختمانی خطرساز است.»
اگر زلزله بیاید...
«اگر زلزله بیاید»؛ این شروع جمله بسیاری از خبرهایی است که این روزها در رسانهها منتشر میشوند. مدیران نهادهای عمومی و دولتی اعداد بزرگ را پشت سر هم ردیف میکنند تا «هشدار» دهند. اما کمتر کسی است که بگوید قبل از آن که زلزله بیاید چه باید کرد. کمتر نهادی است که روی کاغذ و در عمل نقشهای برای روز مبدا داشته باشد. کمتر سازمانی است که نقشه راهش را منتشر کرده باشد و شهروندان احساس کنند که میتوانند به آن نقشه راه اطمینان کنند. آیا دامن زدن به این سردرگمی و ترس عمومی میتواند به توانمندسازی شهروندان کمک کند؟ قائم مقام مدیریت بحران در سازمان اورژانس کشور به مهر میگوید که ۵۱ مخاطره در تهران شناسایی شدهاند که بیش از ۹۰ درصد آنها انسانسازند. مقصود حمیدرضا خانکه این بوده که این مخاطرات حاصل عملکرد «خودمان» هستند و نه جبر جغرافیای طبیعی. او در عین حال درباره حوادث احتمالی آینده هم نگران است: «در حوادث بعدی نگرانی ما کنترل جنبشهای مردمی است که خود آن عملکرد امدادرسانی را مختل میکند. اعتماد به اطلاعرسانی در کشور کاهش یافته است.»
برای رفع نگرانی مهم قائممقام اورژانس کشور چه میتوان کرد؟ برای کاهش احساس ترس همگانی چه میتوان کرد؟
عالیه شکربیگی، جامعهشناس، معتقد است با کمک دو کار میتوان جامعه را از مرحله ترس به مرحله آگاهی عبور داد؛ آموزش و اطلاعرسانی دقیق. این جامعهشناس به «اعتماد» میگوید واکنش هیجانی مردم به زلزله تهران رفتاری هیجانی بوده که بروز آن از جامعه آموزش ندیده عجیب نیست. شکربیگی درباره حس ترس همگانی تکثیرشده این روزها میگوید: «الان بسیاری از مردم ساکت هستند اما ته ذهنشان به زلزله فکر میکنند. اتفاقا بسیاری از مردم زودتر از نهادهای رسمی به فکر افتادهاند و مثلا جاهای امن خانهشان را شناسایی کردهاند یا کیفهای کمکهای اولیهشان را تهیه کردهاند. اما این رفتار همهگیر نشده چون دربارهاش آموزش و اطلاعرسانی همگانی روی نمیدهد و مسوولان صرفا به بیان هشدار بسنده میکنند.»
به عقیده شکربیگی «هراسافکنی» کاری از پیش نمیبرد بلکه باید با حفظ آرامش مدیریت شهری خودش را به محلهها نزدیک کند و از نزدیک با مردم در محلات شیوههای مقابله با بحران را مرور کنند و محلهایی به عنوان محلهای امن تعیین شوند. این جامعهشناس تصریح میکند الان وقت آن است که «متولیان مدیریت بحران» برای قبل، حین و بعد از زلزله سناریوهای مشخصی را طراحی کنند و برای مقابله با آن آماده باشند و این حرکت نیازمند تغییر پارادایم از هشداردهی به اطمینانبخشی و اطلاعرسانی مداوم. وقت اما تنگ است.»