آفتابنیوز : حجتالاسلام و المسلمین رسول جعفریان در دیدار با اعضای انجمن اندیشه و قلم با ارائه یک مدل سهلایه برای تحلیل تغییرات فرهنگی جوامع، گفت: در تاریخ ملتها همانند لایههای زمین، چند سطح فرهنگ داریم؛ سطح اول بخش زیرین و عمیق آن است که خیلی استوار، کم تغییر و بسا در طول هزاران سال یکنواخت با تغییرات مختصر است. این ثابتترین لایه در زندگی اجتماعی و فرهنگی یک قوم و ملت محسوب میشود، گویی ژنهای یک قوم اینجا شکل میگیرند. سطح دوم یک لایه میانی است که آن هم مهم است و به سادگی قابل تغییر نیست، اما به هر حال ممکن است تغییر کند. ایرانیها زرتشتی بودند و مسلمان شدند. سطح سوم، لایهای است که شاید در عرض دو، سه سال بتوان تغییراتی در آن دید و گاهی تا یک دهه، یا کمتر یا بیشتر.
وی با بیان این که «در هر سطح باید بنیادهای فکری آن را تحلیل و از هم جدا کنیم»، افزود: ما باید ببینیم در ایران، بنیادهای ما در حد لایه زیرین چیست، هر فکر و عادتی در کدام لایه قرار دارد؟ برای مثال نوروز در کدام لایه است که هزاران سال است مورد احترام است و با هر آیینی هم ساخته و باقی مانده است؟ موارد مانند نوروز به نظرم بسیار زیاد است. ما باید این سه سطح را به تفکیک بشناسیم و تعامل آنها را هم با یکدیگر بدانیم.
استاد تاریخ دانشگاه تهران ادامه داد: یک مسئله مهم این است که ما چه تفاوتی از این زاویه با اقوام دیگر داریم. مثلاً رومیان قدیم، یا یونانیها، یا عربها و اقوام سامی، یا ترکهای ماوراءالنهر. چه خصلتهای اندیشگی در میان ما هست که در میان آنان نیست؟ طبعاً در لایه اول و دوم این مسئله مطرح است و تعامل میان آنان هم بسیار مهم است. در این تعامل، مفاهیمی متعلق به لایه زیرین است که با بازتعریف به لایههای بالاتر نقل مکان میکند، هم بقیه موارد را در سطوح مختلف تغذیه میکند، هم خود تغدیه شده و تغییر شکل می دهد، و غالباً دوباره به صورت تهنشین، در میان آن قوم به عمق لایه اول میرود. ما مرتب باززایِش داریم و به نظرم اگر اینها را درست بشناسیم، میتوانیم دقیقتر تاریخ اندیشه را در میان قوم خود مشاهده کنیم.
وی یکی از بنیادهای ایرانیان را داشتن نوعی عقلانیت و ستایش خرد و خردمندی دانست و گفت: تبلور این موضوع را در شاهنامه فردوسی داریم. وجود این خرد، ربطی به شیعه و سنی و حتی زرتشتی و مسلمان ندارد. در شاهنامه موضوع عقل و کلمه خرد بسیار جدی و پربسامد است. البته اینکه این خرد، در کنار خردهای دیگر در فرهنگهای بشری، چه تعریفی دارد، محل بحث است. ولی به هر حال، با عقل عربی تفاوت دارد، عقلی که ادبی و بیانی است، شاید با عقل یونانی هم متفاوت باشد. خردی است خاص که بسا با عرفان هم کنار بیاید نه مثلاً یک خرد فلسفی یا تجربی. این را باید کشف کرد. ما در قرن چهارم بروز این خرد را در خراسان داریم. اما در کل، در فرهنگ ایرانی این خرد هست. این را از حیث تعریف نمیگویم. همین خرد را در سنایی و به شکلی در ناصرخسرو هم داریم. چنین مدلهایی در جهان عرب در آن روزگار نبوده است. این را فقط برای توجه دادن به بحث اندیشه و ویژگیهای عمیق آن گفتم.
جعفریان با انتقاد از این که در حال حاضر ما متخصص تاریخ اندیشه در ایران نداریم، گفت: مقصودم نمونههایی مثل ارکون یا جابری است که روی عقل عربی کار کردهاند. در ایران ما متخصص تاریخ ادبیات داریم، و این البته خیلی به ما کمک میکند، اما ما در چارچوب فکر ایرانی که اسلام را هم پذیرا شده، متخصصان تاریخ اندیشه کم داریم.
وی گفت: توجه داشته باشید افرادی هستند که کارهایی میکنند، اما اغلب بین سه چیز فرق نمیگذارند. اول این که ما چه چیزی داریم؛ یعنی واقعیت چیست. دوم این که ما دلمان میخواهد چه چیزی داشته باشیم؛ یعنی برداشتهای خودمان را به واقعیت نسبت میدهیم که ما چنین و چنان هستیم. در اینجا ما بین خواستههای خود و واقعیت، فرق نمیگذاریم. دیگر و سوم اینکه چه چیزهایی میخواهیم در آینده در این واقعیت جای دهیم که روی ما تأثیر بگذارد. اینجا ما در مقام یک مصلح هستیم اما باز درباره واقعیت موجود اظهار نظر میکنیم. اگر اسلامگرا باشیم، یا ایرانیگرا باشیم، در هر حال، علائق خودمان را در ارائه تصویر تاریخ اندیشگی مامان از واقعیتی که هست تأثیر و تغییر شکل میدهیم. ما هوسهای خودمان را به عنوان واقعیت فرهنگی و اندیشگی جامعه خودمان برجسته میکنیم.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: به نظرم برخی افراد که در این زمینه کارهایی کردهاند، غالباً به ورطه تعصب افتادهاند. مثلاً صفا هم تاریخ ادبیات نوشته است. اما ایشان در جریان جشنهای دوهزاروپانصد ساله، تاریخ ایران را نماد سلطنت و شاهنشاهی دانست و این را مرتب مینوشت. البته تاریخ ادبیات هم بخشی از تاریخ اندیشگی است. مقصودم در اینجا از تاریخ اندیشه، شناخت ویژگیهای کلی و دستهبندیها و ارائه یک نظم فکری و فلسفی دقیق از داشتههای فرهنگی و حساسیتها و خصلتها با ملاحظه تطور آنها در گذر تاریخ است.
جعفریان با بیان اینکه مشکل این است که ما به راحتی نمیتوانیم متخصص تاریخ اندیشه درست کنیم و سنت تربیت مورخ تاریخ اندیشه را نداریم، گفت: افرادی هم که به مواردی در تاریخ اندیشه میپردازند، غالباً و نوعاً به لایههای عمیق و سامان دقیق آن نمیپردازند. تازه منازعات ایدئولوژیک هم داریم. یعنی افرادی که دلشان میخواهد چیزهایی باشد، با فرادی که میخواهند اندکی شناسایی دقیقتری داشته باشند، غالباً با یکدیگر درگیرند. یک راه مهم این است که ما باید شعر فارسی و زبان فارسی، یعنی منابع زبانی را خوب بفهمیم. سالها باید با سنایی سر و کله زد تا ایران فرهنگی را شناخت. همین طور شاعران دیگر مانند فردوسی یا ناصر خسرو و خیام.
وی توضیح داد: در واقع بخشی از تاریخ اندیشه در زبان است. زبان کریدوری به تاریخ اندیشه است. برحسب تغییرات و ریشههای زبان میشود به برخی تغییرات فکری وفرهنگی پی برد. الان میشود با کمک نرمافزارهایی که مثلاً دههزار واژه اصلی و فرعی فارسی را مورد ریشهیابی و رصد قرار میدهد، به بخشهایی از تاریخ تفکر پی برد. ما هنوز از این امکانات استفاده نکردهایم و سنتی به این مباحث میپردازیم.
این استاد تاریخ اسلام و ایران گفت: البته یک قواعد کلی هم در تاریخ جوامع و ازجمله تاریخ اندیشه هست که مهم هستند. بخشی از اینها را ابن خلدون گفته و حالا هم متفکران اجتماعی قواعد زیادی را توضیح میدهند. قوم ایرانی، از قدیم الایام دارای فرهنگ بوده و دلش هم میخواسته فرهنگش را صادر کند. گاهی هم ضعیف میشده و فرهنگهای دیگر روی او اثر میگذاشته است. ما از نظر جغرافی دو نقطه تأثیر و تأثر داشتهایم. یک بار با غرب خود، از شمالش که تأثیر یونانیها و بعد عربها روی ما بوده و دیگری از شرق که ترکان ماوراءالنهر از قدیم الایام و بعد مغولها و تیمور بوده است. اینها هم روی اندیشههای ما اثر گذاشتهاند و هم از ما اثر پذیرفتهاند. باید گفت برخی بنیادهای فرهنگی که در ملت ما وجود دارد، بسیار سخت و محکم است و به این راحتی دست نخواهد خورد. البته اینها بعضی از نظر ارزشی یا سنجش بر اساس تأثیرگذاری، خوب هستند و برخی بد.
وی افزود: کسانی که در ایران زندگی میکنند، به این سرزمین و لایههای فکری آن وابستهاند. ایران در هر حال مهم است. به نظرم برخلاف آنچه ممکن است ظاهراً به نظر بیاید، ایران برای امام خمینی(ره) خیلی مهم بود؛ بسیار مهم. ما این را در جنگ میتوانیم ببینم. حتی در تأسیس نظامات داخل حکومت و قانون اساسی هم میتوانیم ببینم. این رگه تفکری در برخی علمای دیگر ما مثل نایینی و آخوند خراسانی هم دیده میشود. ممکن است کسانی فکر کنند روحانیون توجهی به این جنبه ندارند، و مثلا به خاطر اسلام از آن غفلت دارند. به نظرم اصلاً این طور نیست. اساساً نه اینکه آرزوی من باشد، بنیادهای فکری در یک قوم، در اینها هم هست.
جعفریان ادامه داد: در مورد تعامل گفتم، لایه اول و دوم، تعامل دارند. حتی با لایه سوم. برای مثال از وقتی اسلام وارد ایران شده، به هر حال افکار و فرهنگ و شعائر دینی در لایههای عمیق جامعه رفته است و اینها به این راحتی حذف نمیشود. خوب چیزی که به اسم مشترکات میان مثلاً ادیان مختلف ایرانی گفته میشود، صورتهای مختلف یک وضعیت ثابت و استوار است. اصولاً دین با همین ویژگیهایی که میشناسیم، از هر نوع آن، در لایه نخستین جامعه ایران هست. اصل این دین ثابت است و در شرایط مختلف، عدهای با آن به تعامل مینشینند تا بهره ببرند.
رئیس کتابخانه تاریخ اسلام و ایران گفت: دین معمولاً وقتی با برخی از ظواهر که تغییر میکند، نزدیک میشود، خودش در معرض تغییر قرار میگیرد، در حالی که دین هرچه از برخی امور دورتر باشد، بیشتر حفظ میشود. مثلاً علم دینی درست کردن، در این روزها، خیلی به دین آسیب میزند. چون گرایش دین به ثبات است، ولی علم جدید به طور مداوم در معرض تغییر است. علما هر روز موارد جدید را میفهمند و کشف میکنند و گرایش علم به تغییر است. من قبلاً هم گفتهام که نزدیک کردن علم با عادات و آداب اجتماعی یا چیزهایی مانند ترکیب علم جدید با دین، به دین آسیب میزند، چون اینها مدام تغییر میکنند و وقتی تغییر کرد، مخاطبان را درباره دین دچار تحیر و مشکل میکند.
وی در واکنش به سوالی درباره تاثیر گسترده فضای مجازی در تغییر دید مردم اظهار کرد: با وجود این فضای مجازی که گاهی افراد فکر میکنند همهچیز را دستخوش تغییر میکند، باید عرض کنم، لایههای اصلی که دین هم بخشی از آن است، به این سادگی تغییر نمیکند. در سال مشروطه، طی چند ماه، با نشریات و شبنامهها و مدارس جدید، برخی فکر کردند همه دین یک جا از بین میرود، جالب است که هفتاد سال بعد از مشروطه تازه انقلاب دینی در این کشور شد. البته بنده اینها را به طور نمونه گفتم، و فقط بحثم این بود که ما نیازمند متخصص تاریخ اندیشه هستیم، باید با اصول علمی، تاریخ اندیشه موجود در حوزه ایران را درست و فارغ از تعصب و خودخواهی و اعتماد به نفس کاذب و ارزشی بشناسیم. اگر هم میخواهیم برنامهریزی کنیم، باید بعد از این شناخت باشد. بر سر مواردی که گفتم، اصرار ندارم، فقط از نظرم مهم شناخت درست واقعیت، شناخت سیستم تغییرات اجتماعی، هم در اصول کلی و هم با ملاحظه جامعه خودمان، و تفکیک آرمانگراییمان با شناخت درست واقعیت است.
وی در پایان گفت: به نظرم ما متنهای گذشتگان را با دقت نمیخوانیم واین اولین مشکل ماست. دوم اعتماد به نفس کاذبی درباره ایران داریم و فکر کنیم همه سرمایههای علمی لازم را داریم. خیلی به تعامل میان ملل باور نداریم. خیلی به روز فکر میکنیم و مناسبات فکری گذشته را درست نمیشناسیم. ما بیشتر به لایههای رویین کار داریم نه لایههای زیریین. به علاوه، عالمانه فرهنگ ایران را نمیشناسیم. بسیاری از متون را درست نمیخوانیم یا نمیفهمیم. هر زمانی مطابق میلمان از متون گذشته، گزینش میکنیم. بیشتر مصلحیم تا پژوهشگر، در حالی که اگر قرار است مصلح باشیم، باید اول پژوهشگر باشیم و واقعیت را درست بشناسیم.
ایسنا