آفتابنیوز : عبدالله ناصری گفت: باید به این نکته دقت کرد که تفاوت اصولگرایان با اصلاحطلبان در این است که اصلاحطلبان بر اساس خرد جمعی و یک ساز و کار انتخاباتی در درون خود، به نامزد مورد نظر و مورد حمایتشان میرسند؛ اما اصولگرایان برعکس است! تاکنون هر امری که رخ داده است، در بیرون از روندی مشابه اصلاحطلبان بوده است. شاید دلیل عمده چنین رفتاری، آن باشد که اصولگرایان بیشتر نگاهشان به نهادهای بالادستی است و تحت تأثیر نهادهای حاکمیتی، وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی میشوند؛ اگرچه ممکن است برخی هم برای کمک به نامزد اصلی و یا مقابله با دولت مخالف خودشان (دولت آقای روحانی) بیایند و کاندیدا هم بشوند، ولی لحظه آخر کنار خواهند کشید.
اهم اظهارات ناصری به شرح زیر است:
* در سال 1396 هم وقتی که جمنا با یک پشتوانه کاملاً سازماندهی شده وارد عرصه انتخابات شد و از آقای رئیسی حمایت کرد، حزب مؤتلفه اسلامی بهعنوان با سابقهترین حزب جریان اصولگرا، جمنا را نپذیرفت و مستقلاً کاندیدایی را معرفی کرد. پس با توجه به این موارد، معتقدم حتی در انتخابات ریاست جمهوری 1400، اصولگرایان با تعدد و تنوع نامزد، روبرو خواهند بود؛ همچنان که الآن هم تشتت آرا و تعدد تحلیلها در میان این طیف بسیار بسیار متنوع و مختلف است.
با توجه به عملکرد هشتساله عملکرد آقای احمدینژاد که خود اصولگرایان بهعنوان حامی اصلی وی، از مسئولیت شانه خالی میکنند. پیشبینی من این است که سال 1400 اصولگرایان نخواهند توانست با کاندیدای واحد وارد عرصه انتخابات شوند.
*آقای جلیلی، آقای قالیباف و افرادی مثل ایشان بهدلیل نوع گفتمان سیاسیشان، مورد پذیرش جریاناتی از سوی حاکمیت، هستند. حضور آقای قالیباف بسته به ارزیابی عملکرد دوازده ساله شهرداری تهران ایشان در نزد جامعه و افکار عمومی دارد. بهنظرم در سال 1400 هم همان استراتژی سال 96، یعنی برخورد با دولت را در پیش خواهد گرفت و با علم به اینکه پیروز نخواهد شد وارد عرصه رقابت خواهد شد.
*بدون شک با توجه به اعتراضهای مردمی اخیر و رخدادهای هفتههای گذشته، خوشبختانه حاکمان کشور متوجه ایجاد فضای جدیدی در درون جامعه شدهاند و از طرف دیگر با توجه به شرایط بینالمللی؛ در مقطع زمانی فعلی پیشبینی اینکه چه کسی به عنوان کاندیدای محوری اصولگرایان خواهد بود، زود است. حتی پیشبینی میکنم برخی از افرادی که در طیف اصولگرایی بودهاند و به عبارتی خود را بازنشسته کردهاند و از سیاست کنارهگیری کردهاند، ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری آینده به سراغ آنها بروند و چنین پدیدهای را میان جامعه اصولگرایی شاهد باشیم؛ نظیر این اتفاق سال 1388 رخ داد و همانگونه که سالها از سوی اصلاحطلبان تقاضا میشد تا موسوی وارد عرصه سیاست و انتخابات شوند و ایشان نمی پذیرفتند، تا اینکه سال 88 پذیرفتند و ورود پیدا کردند.
*اشکالات شهرداری زمان آقای قالیباف را اگر با شهرداری زمان آقای احمدینژاد مقایسه کنیم، باید بگویم که آقای قالیباف بر خلاف آقای احمدینژاد، فردی توانمند و اجرایی است؛ اما هر دو پرونده گریز از قانونشان، قطور است؛ من چون هر دو شهردار را متصل به کانونهای قدرت میدانم، معتقدم هرگونه پروندهای هم که علیهشان مطرح شود، محلی از اعراب در روند رسیدگی قضایی ندارد؛ منوبهجای ارجاع موارد به قوه قضائیه، به افکار عمومی و جامعه ارائه میکردم تا خود مردم از طریق شبکههای اجتماعی، مطالبهگری کنند.
*بخشی از پرونده را آقای نجفی رو کردهاند و به آن اشاره کردهاند. این واقعیت را باید در نظر گرفت و من هم منکر کارهای بزرگ آقای قالیباف در شهرداری تهران نیستم. آقای قالیباف اگر یک فرد قانونگرا باشد، پتانسیل آن را دارد که یک رئیسجمهور قدرتمند اصولگرا بشود. اگرچه توانمندیهای ایشان غیرقابل انکار است و معلول رشد روحیه ایثار و کار جهادی در جبهههای جنگ هشت ساله تحمیلی است اما صرفاً با همین روحیه نمیتوان کشور را مدیریت کرد و عملکرد بیمهابای آقای قالیباف کار را برایش سخت کرده است. بالاخره معترضین اول او، شورای قبلی و شورای فعلی است.
* اگر باور اجتماعی به این نتیجه برسد که آقای رئیسی در یک روند کاملاً طبیعی و قانونی در چارچوب رقابت سالم، توانسته 16 میلیون رأی کسب کند، معتقدم در سال 1400 این سرمایه اجتماعی، قابل توجه خواهد بود و شاید اصولگرایان بتوانند از آن بهرهبرداری کنند. اما بهنظرم آن رأی، متعارف که در یک رقابت طبیعی و سالم کسب شده باشد، نیست.
*بنده بهعنوان کسی که در ستاد آقای روحانی فعالیت داشتم، شاهد بعضی از دخالتها، کمکها و حضور برخی افراد از سوی نهادهایی بودم که نبایستی در انتخابات شرکت داشته باشند، در دفاع از آقای رئیسی و در تخریب آقای روحانی، شاهد بودم. بنابراین در وهله اول بایستی بپذیریم که آن 16میلیون، رأی طبیعی هست یا خیر که اگر طبیعی باشد، رأی قابل توجهی است.
منبع: نامهنیوز