آفتابنیوز : «جشنواره فیلم فجر در ظاهر یک جشنواره فیلم است اما در واقع چند سالی است که صرفاً به «فیلم» خلاصه نمیشود. این موارد را بخوانید:
۱- قبلاً یک فیلمساز اگر میخواست جواب فیلمساز دیگری را بدهد، در قالب یک نامه یا بیانیه از خجالت فیلمساز دیگر درمیآمد اما امروز فیلمسازی به سراغ یک تهیهکننده یا سازمان میرود و میگوید: «عزیزم میدونم تو علاقهای به سینما و این جور سوسولبازیها نداری اما بیا و یه بودجه هنگفتی به من بده تا یه فیلم بسازم جواب این بیغیرت ر بدم!» یعنی این عزیز دوستداشتنی و تو دل برو سینما را با خانه قمر خانم اشتباه گرفته است.
۲- قبلاً در استادیومها به بازیکنان داخل زمین میخندیدند. الان در مراسم معرفی نامزدهای سیمرغ شاهد خنده حضار هستیم. حالا اگر به این خندهای که بعد از اعلام نام پژمان جمشیدی صورت گرفت، نقدی بکنیم، جواب میدهند: «این یه خنده گروتسک بود که هنر آوانگارد و متعهد سالهاست از استانیسلاوسکی برای هنرمندان ناتورالیست به یادگار گذاشته شده است، ببند دهنتو بابا!»
۳- قاعدتاً در صف بلیتفروشی جشنواره باید یک عده هنردوست و افرادی که مخالف برهنگی فرهنگی هستند حضور داشته باشند اما چند شب پیش بنده با چشمهای خودم یک نفر را دیدم که جورابهایش را روی پیژامه کشیده بود و یقه سه نفر را گرفته و به دیوار چسبانده بود و داد میزد: «به من میگن اژدر پیازداغ! من بچه این محلم، بدون صف باس بلیت بگیرم!»
۴- جشنواره فیلم فجر جای منتقدان است اما اینجا منتقدان از ترس «توی دهنی خوردن» از فیلمسازان و هنرمندان توی کمد قایم شدهاند و آقا جابر که آخرین فیلمی که تماشا کرده، «رینگ خونین» فرانکی است، در مورد فیلمها نقد مینویسد و ستاره هم به آنها میدهد.
۵- بلیت فیلمهای جشنواره اصولاً باید دست اهالی فرهنگ و رسانه باشد اما وضعیت به گونهای بود که بازیگر اصلی یکی از فیلمها بعد از کلی التماس برای گرفتن بلیت فیلم، نهایتاً زیر پتو رفت و بیصدا تا صبح گریه کرد و اشک ریخت!
این خلاصهای بود از اتفاقات جشنواره سی و ششم فجر، حالا باز هم توقع ندارید بعد از خواندن نام یک بازیگر به عنوان نامزد دریافت سیمرغ، نخندیم؟!»
منبع: روزنامه ایران