آفتابنیوز : جواد ربانی در خصوص کمک به افراد مصیبتدیده اظهار کرد: پس از هر اتفاق ناخوشایندی، اعمال ویژه سیستم بدن انسان به بازیابی و بهبود فرد کمک میکند به همین جهت پس از هر حادثهای حتما نیاز نیست که افراد به روانشناس مراجعه کنند. افراد برای گذراندن دوره سوگواری و برگشت به حالت طبیعی زندگی معمولا به دو تا شش ماه زمان احتیاج دارند.
وی افزود: اگر فرد داغ دیده بعد از شش ماه نتواند به روند طبیعی زندگی خود برگردد و در یکی از فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی یا میانفردی دچار اختلال شدهباشد، نیاز به راهنمایی مشاور دارد. همچنین افرادی که بیشتر از دیگران آسیبپذیر و بسیار مضطرب هستند و نمیتوانند به خوبی شرایط را مدیریت کنند، بهتر است از مشاور کمک بگیرند، زیرا این موارد میتواند زمینه افسردگی و دیگر اختلالها را فراهم آورد.
این روانشناس در خصوص مشاوره تخصصی به افراد مصیبتدیده گفت: مشاوره تخصصی در زمینه سوگ به فرد کمک میکند تا بتواند بپذیرد که عزیز خود را ازدست داده واحساسات خود را درباره فرد از دست رفته و شرایط پیش آمده کاملا بیان کند. مشاور به صورت تخصصی و علمی رابطه بین مُراجعه کننده ها و فرد فوت شده را بررسی و به او کمک میکند تا بتواند با غم از دست دادن عزیزش کنار بیاید و چشماندازی از آینده را بدون فرد فوت شده به مُراجع نشان میدهد.
ربانی تصریح کرد: از جمله تفاوتهای فردی که مراحل سوگواری طبیعی را طی میکند، با فردی که به سبب فوت عزیزانش دچار افسردگی شده این است که او گاهی از برخی محرکها و شرایط لذت میبرد اما فرد افسرده از تمام خوشیها و لذتها فاصله گرفته است. دومین تفاوتی که میتوان به آن اشاره کرد این است که فرد سوگوار در عزت نفس خود احساس ضعفی ندارد، اما فرد افسرده برای خود ارزشی قائل نمیشود، عزت نفس کمی دارد و خود را سرزنش میکند.
وی اشاره کرد: توصیه روانشناسان این است که در مدارس و آموزشگاهها، آموزش عملی و کاربردی مهارتهای زندگی نهادینه شود. این اقدام اگر به درستی انجام شود بسیار سودمند خواهد بود. از جمله مهارتهای زندگی که میتواند به موضوع سوگ مربوط باشد میتوان به مهارتهای همدلی، ارتباط موثر بینفردی، کنترل اضظراب، حل مسئله و... اشاره کرد. اگر این مهارتها از خردسالی و کودکی به افراد آموزش داده شود به آنها کمک میکند شخصیت قویتر و باثباتتری داشته باشند.
این روانشناس با تاکید بر اهمیت آموزش مهارتهای زندگی در مدارس ادامهداد: آموزشها میتوانند درک واقعگرایانهای از مرگ به دانشآموزان بدهند و از آن فاجعهزدایی کنند. هدف نهایی، پرورش تربیت افراد خودراهبر است. فردی که بتواند مسائل و مشکلات زندگی را مدیریت کند و در مسیر درستی گام بردارد.
ربانی افزود: پژوهشها نشان میدهند هر فردی که در دوران کودکی خود تنش و فشارهای روانی بیشتری را تجربه کند، در بزرگسالی در برابر اضطراب آسیبپذیرتر خواهد بود. این امر میتواند رهنمودی باشد برای خانوادهها و نهادهایی که در پرورش کودکان نقش دارند. آنها باید سعی کنند استرسهای محیطی و ارتباطی خود را با کودکان کاهش دهند و در آنها احساس امنیت ایجاد کنند.
وی بیان کرد: احساس امنیت در خردسالان و کودکان با سلامتروانی آنها در بزرگسالی ارتباط مستقیم دارد. در آموزش مهارتهای زندگی نهادهای حمایتی نیز نقش بخصوصی ایفا میکنند. گاهی فرد مصیبتدیده به علت فوت نزدیکانش دچار مشکلات مالی و اجتماعی میشود و اگر نهادهای مربوطه به شخص کمک نکنند سلامت روانی فرد بیشتر آسیب میبیند.
ایسنا